پدیده ای به نام شعر وتبادل اندیشه درجوامع مدرن

پدیده ای به نام شعر وتبادل اندیشه درجوامع مدرن

عابدین پاپی
گروه فرهنگی: بی گمان هنر و به ویزه شعر از عمده داشته هایی به شمار می آید که قریحه ای خدادادی است و شاید بتوان گفت خیلی از آدم ها از این نوع هنر بهره مند نشده اند .
بنابراین شعر نوعی بی بدیل است که بدیل نمی_پذیرد و به خاطر همین می باشد که برای شاعر به عنوان یک داشته قلمداد می شود و برای غیر شاعر نیز نوعی نداشته . با این حال ، شعر به عنوان یک تولید اجتماعی و شاعر به مثابه ی مولد این تولید دست به آفرینش نداشته ای می زند که این نداشته پس از گذر از مراحل پر پیچ و خمی به مرحله ی داشته می رسد و در آن جاست که مردم مثلن این فرآیند را »داشته های نویسنده و یا شاعر« می نامند .
با این تعابیر تداوم بحث می تواند موضوع شعر و دو مقوله به نام داشته ها و نداشته ها باشد که درپی به آن می پردازیم . شاعر و شعر را می توان هم نوعی داشته تصور کرد و هم نوعی نداشته تعبیر نمود زیرا که شاعر و شعر لازم و ملزوم یکدیگرند و داشته و نداشته نیز با هم کلافی عمیق خورده اند . شعر می تواند نداشته ای باشد که شاعر برای بدست آوردن آن سال ها تلاش و کوشش می کند و زمانی که به معنی واقعی به آن دست می یابد را می توان داشته ی شاعر تلقی نمود .
واژه ی داشته ها و نداشته ها همیشه به عنوان دو صفت کاربردی و کار آمد در زندگی اجتماعی و هنری و بشر نقشی شایسته و بایسته را بر عهده داشته اند به گونه ای که تقابل معنایی و تفاوت ساختاری این دو واژه خود مسببی در جهت رشد و بالندگی بشر در ازمنه ها و ابعاد مختلف زندگی اجتماعی و هنری بوده است واژه ی داشته یا داشته ها به معنی چیز یا چیزهایی است که فرد به نوبه ی خود در زندگی ازآن ها برخوردار است و یا به اصطلاح چیز یا چیزهایی که انسان در فرآیند زندگی به دست می آورد و یا فی نفسه و ذاتا” از آن_ها برخوردار است و یا دستاوردخویش می_تواند باشد را از مفاهیمی می توان قلمداد کرد که به عنوان داشته یا داشته ها به شمار می روند .
داشته و یا داشته ها ی انسان به سه قسم ۱-داشته های دستاوردی ۲-داشته های ذاتی و ۳-داشته های اکتسابی منقسم می شوند . داشته های دستاوردی به داشته هایی گفته می شود که انسان درکسب این نوع داشته ها دخالت مستقیم و اساسی دارد و به تعبیری دسترنج خود فرد به شمار می روند . داشته های ذاتی به داشته هایی گفته می شود که انسان هیچ دخالتی در ایجاد و آفرینش این نوع داشته ها ندارد و ذاتا” در وجود بشر هستند و می توان گفت آفریننده ی این نوع داشته ها خداست .
به مانند اعضاء و جوارح انسان و هنر . داشته_های اکتسابی به داشته هایی اطلاق می شود که انسان از طریق کسب تجربه از دیگران بدست می آورد و به اصطلاح هر آنچه که فرد دارد تجربی و تقلیدی است به مانند : دانش و علم و فن یادگیری و فنون تخصصی و … که از دیگران به انحای مختلف کسب می کنیم . دیگر مقوله ی مدنظر واژه ی نداشته یا نداشته ها است . نداشته یا نداشته ها به چیز یا چیزهایی اطلاق می شود که فرد از آن ها بی بهره می باشد و یا هنوز این چیزها را به دست نیاورده و یا این که ذاتا” این صفات ِ در هستی را دارا نیست . بنابراین نداشته یا نداشته ها خود عواملی به شمار می آیند که انگیزش و انگیزه_ی انسان را نسبتِ به تبدیل این نداشته ها به داشته_ها بیشتر و پررنگ تر می کند . به بیانی انسان به عنوان موجودی نسبی همیشه به دنبال نداشته_های خود و کسب این نوع نداشته ها در جنب و جوش و تکاپوی لازم و ضروری است .
به مانند نداشتن هنر و علم و یا نداشتن صبر و محبت و یا نداشتن مسکن و کار و یا مال و منال که هرکدام از این نداشتن ها خود محرکی در جهت داشتن همین نداشتن ها برای انسان تلقی می شود .
با این وجود، نداشتن های بشر را می توان به دونوع تقسیم کرد . نخست : نداشته های معنوی است و دیگر نداشته هایاجتماعی و هنری . نداشته های معنوی به نداشته هایی گفته می شود که انسان دخالتی در داشتن آن ها ندارد و تنها صاحب اختیار و انتخاب این نداشته ها خداست و البته در زوایایی هم دترمینیسم اجتماعی و طبیعی تأثیر اساسی دارد . نداشته های هنری نیز به نداشته هایی گفته می شود که انسان و یا فرد شاعر و هنرمند ذاتا” ازآن ها بهره مند نشده است به مانند: شعر که قریحه ای خدادادی است و یا سایر هنرهای هفتگانه که هرکسی از این نوع هنرها بهره مند نیست .
با این تعابیری که از داشته ها و نداشته ها تصویر شد در می یابیم که می توان دو نوع رویکرد را برای این دو مقوله مد نظر داشت . ۱-رویکرد اجتماعی . با توجه به تجاربی که به صورت تقلیدی و تحقیقی در بین عوام و خواص مشاهده می شود می توان گفت که اغلب مطالبات مردم در ابعاد مختلف بر اساس داشته ها و نداشته_ها ست زیرا که اکثر ارتباطات و برقراری دوستی ها بر اساس همین دو مقوله صورت می_گیرد .اما در خیلی از مواقع اگرچه خیلی از افراد دوست دارند شاعر باشند و شعر بسُرآیند ولی چون فی نفسه ذوق و طبع شعر ندارند لذا هرگز شاعر نمی شوند و این خود می تواند نوعی نداشته و یا نداشته های این افراد باشد که هرگز تبدیل به داشته و یا داشته ها نمی شود . از جانبی دیگر می توان به افرادی اشاره نمود که شعر را به عنوان یک نداشته تلقی می کنند و برای این نداشته آن قدر تلاش و زحمت می کشند تا که یک روز به این نداشته که شعر است دست می_یابند و در آن جاست که این افراد را شاعر می_نامند .
شاعر به کسی گفته می شود که شعرمی سُرآید اما ُسرآینده ی هر شعری را هم نمی توان شاعر نامید چرا که به کسی شاعر می گویند که شعرش در جامعه به نوعی داشته ی کارآمد و سازنده تبدیل شده است .
داشته ها و نداشته های یک شاعر به بخش های ذیل تقسیم می شود : نخست : داشته هایی است که ازآنِ دیگران است و تقریبا” می توان گفت نوعی شبیه نویسی ومدل سازی است . در ثانی داشته هایی است که سُرآینده ی این نوع داشته ها خودِ شاعر است و به بیانی این داشته ها زاده ی احساس و عاطفه ی پاک و زلال خودِ شاعر می_باشد .
بنابراین داشته های اکتسابی یک شاعر نمی_توانند به عنوان اثر شاعر محسوب شوند چه این که اکتسابی می تواند مال خودِ شاعر باشد یعنی شاعر این کسب و کشف را از درونیات خویش اقتباس کرده باشد و یا می تواند اکتسابی بیرونی باشد که شاعر از دیگران کسب نموده است .
دیگر نکته نداشته های معنوی و ادبی شاعرند. نداشته های معنوی بدین سان که شاعر هر آنچه که از حیث هنر و شعر ندارد را از دیگران طلب می کند و این روند هرگز جوابگو نیست زیرا که ذاتا” از این نوع خصیصه بهره مند نیست و به نظر می رسد که تلاش برای رسیدن به این نداشته ها معقول و منطقی نباشد . اما در نداشته های هنری و ادبی شرایط کاملن فرق می کند چونکه شاعر می تواند برای رسیدن به نداشته های هنری و ادبی خود تلاش و کوشش بیشتری را به خرج دهد و درنهایت به آن نداشته ها دست یابد . با این تفاوت که نداشته های هنری و ادبی نیز همیشه حالتی یک سویه ندارند بلکه از شکل و شمایلی چند سویه بر خوردارند چرا که ممکن است یک شاعر فی نفسه طبع و ذوق هنری نداشته باشد و ناآگاهانه خود را به دایره ی شعر کشانده است و یا این که طبع و ذوق شعری دارد ولی به این طبع و ذوق شاخ و برگ نداده است که در این شرایط این نوع نداشته چون بالقوه می باشد شرایط بالفعل بودن را دارد . دیگر نداشته یا نداشته ها را می توان نداشته هایی قلمداد کرد که حالتی آلترناتیو به خود می گیرند .
این نوع نداشته ها علاوه بر این که شامل افراد شاعر مآب می شود بلکه شامل دیگر افراد غیر شاعر هم هست . به گونه ای که افراد شاعرمآب با افراد شاعر دوست می شوند و این ارتباط بر اساس داشته ها و نداشته های دو طرف صورت می گیرد که هم حالتی واقعی دارد و هم شکلی خیالی و متوهم .
نداشته های شاعر نیز در دو صورت انجام می_گیرد . نخست نداشته هایی که نزد دیگران است و شاعر می خواهد این نداشته را از دیگران کسب نماید . در ثانی نداشته هایی که نزد خود شاعر هستند و شاعر این نوع نداشته ها را از خود طلب می کند . در نوع اول شاعر را می توان شاعری تقلیدی به شمار آورد ولی در نوع دوم شاعر می_تواند شاعری واقعی و خودساخته باشد ، به شرطی که بتواند این نوع نداشته ها را به داشته تبدیل کند.
بنابراین با توجه به تقسیم بندی داشته ها و نداشته های انسانی که ذکر آن رفت می توان گفت که شاعر نیز به عنوان موجودی انسانی دارای سه نوع داشته و دو نوع نداشته است که هر کدام از این موارد را به انحای مختلف و متفاوتی در جامعه تجربه می کند .
خیلی وقت ها شعر شاعر دست پرورده ی خود شاعر است و این نوع شعر را می توان دستاورد ادبی خود شاعر نامید که به این نوع شاعر می توان شاعری خود جوش گفت و البته در خیلی از مواقع نیز افراد ذاتا” شاعرند و برای این قریحه تلاش و کوشش می کنند و در نهایت به آن دست می یابند .
درجوامع مدرن تبادل داشته ها و نداشته ها مد نظرنیست بلکه ارتباطات اغلب حالتی یک سویه و منفعت طلبانه را دارد چه این که در این نوع جوامع آگاهی چربش بیشتری بر ناآگاهی دارد. حاصل این که جامعه ، شعر و دو مقوله به نام داشته ها و نداشته ها به مثابه ی مستطیلی می مانند که اضلاع آن ها دو تا دو تا با هم مساوی اند و این فهم هندسی نشانگر این است که نمی توان قاعده_ی واحدی را برای این چهار مقوله ی اجتماعی که ذکر آن رفت ، مدنظر داشت زیرا که شرایط جامعه و شعر خود مسببی است در جهت رهنمون داشته ها و نداشته ها به سمت و سویی سازنده و مفید و یا احیانا” غیر سازنده و مخرب .

نوشته شده توسط admin در سه شنبه, ۲۰ تیر ۱۳۹۶ ساعت ۵:۲۰ ق.ظ

دیدگاه


هفت − 2 =