پدرسالاری و نوچهپروری موانع اصلاحطلبی هستند
گروه سیاسی:یک عضو شورای عالی سیاستگذاری اصلاحطلبان معتقد است که جریان اصلاح طلبی در ایران دچار مشکلات اساسی است و وضع امروز شورای عالی هم معلول آنهاست؛ از جمله عدم ارتباط ارزشی و هنجاری اصلاح طلبان با پایگاه اجتماعی و از دست دادن قدرت نمایندگی طبقه متوسط. عبدالکریم حسینزاده، نایب رییس فراکسیون امید مجلس با بیان اینکه عمر سیاسی احزاب اصلاح طلب با توجه به ظرفیتها و نیازهای موجود به اتمام رسیده، بر ضرورت نوسازی سیاسی در این زمینه تاکید کرده و میگوید: نوعی پدرسالاری کشنده و روابط ناسالم مبتنی بر نوچه پروری و سایر دافعهها باعث شد از احزاب موجود دوری کنیم و به این نتیجه برسیم که این احزاب و نه فعالیت حزبی اتفاقا از موانع اصلاح طلبی در ایران هستند و در رنجاندن پایگاه اجتماعی و از دست رفتن باورها به اصلاح طلبی تاثیرگذارند.
او معتقد است که جریان اصلاح طلبی تا “کن فیکون” نشود و در چهرهها، احزاب، ایده و رویههای آن تغییرات اساسی ایجاد نشود دیگر توان نقش آفرینی تاثیرگذار در عرصه سیاسی کشور را نخواهد داشت.
- باتوجه به استعفای آقای موسوی لاری از نائب رئیسی شورای سیاست گذاری اصلاح طلبان و همچنین نتیجه انتخابات مجلس یازدهم چقدر لازم است که از این فرصت برای آسیب شناسی فعالیتهای شورای سیاست گذاری استفاده شود؟
به نظرم از طرف اصلاح طلبان این آسیب شناسی باید خیلی زودتر -و نه تنها معطوف به انتخابات که معطوف به ارتباط با پایگاه اجتماعی و آسیب شناسی عملکردها پس از انتخابات ریاست جمهوری ۹۲ و چند انتخابات دیگر- انجام میشد و رویههای اصلاحی در نظر گرفته میشد اما متاسفانه اصلاحطلبان به خواب غفلت عمیقی فرو رفتند و دچار همان مشکل قدیمی شدند که گویا جامعه و به طور ویژه پایگاه اجتماعی آنها اعم از طبقه متوسط و اقشار مختلف همیشه آنها را با هرنوع رفتار و عملکردی میخواهد. واقعیت اما این است که در حوزه سیاست بین بازیگران سیاسی با جامعه نوعی تبادل و بده و بستان برقرار است به این معنا مردمی که رای خودشان را خرج اصلاح طلبان و اصلاحات میکنند ما به ازای آن را که تحقق وعدهها یا دست کم عملکرد قابل توجیه است طلب میکنند اما متاسفانه بازیگران اصلاحطلب چه درحوزه اشخاص و چه در حوزه تشکلها تصور میکنند جامعه مجبور به انتخاب آنهاست. یعنی امکان انتخاب جنس دیگر یا رفتار سیاسی دیگری را برای آنها تصور نمیکند و به همین دلیل دست به اصلاح محصولات خودش اعم از ایده و بازیگران و عملکردها نمیزند. در همین فضاست که یک چهره معروف اصلاح طلب که از قضا باید مصدر اصلاح درونی در این جریان باشد میگوید جامعه پس از تجربه اصولگرایان دوباره به اصلاح طلبان بازخواهد گشت. از نظر من این نوع تفکر نهایت سقوط بینش اصلاحطلبی است که متاسفانه در برخی از سران اصلاحات هم دیده میشود و همین موضوع باعث شده که من به این دوستان عرض کنم در شرایط فعلی اصلاح اصلاحات و اصلاحطلبان از این رویهها و تفکرهای ضد اصلاحی اوجب واجبات این جریان و شرط ادامه حیات آن است.
- خود شما به عنوان عضو شورای سیاستگذاری اصلاحطلبان چه نقدها و آسیبهایی را به عملکرد این شورا وارد میدانید؟
پیش از هر چیزی باید به این موضوع اشاره کنم که درک درست از جایگاه و ماموریت این شورا میتواند زمینه یک ارزیابی درست از عملکرد آن باشد و به این معنا باید پیش از هرچیزی فلسفه شکلگیری و ماموریت آن را بر اساس نیازهای تشکیلاتی و حرکت جمعی سیاسی در میان اصلاحطلبان از سال ۹۲ تا امروز با حضور مجموعه بازیگران حقیقی و حقوقی اصلاح طلب در نظر داشت. متاسفانه در درک همین موضوع هم اشکالاتی وجود دارد یعنی برخی دچار تقدسمآبی درباره شورای عالی هستند و کمترین نقد را به عملکرد آن وارد میدانند و برخی دیگر عملکرد آن را یکجا رد میکنند که هر دو غیر واقعبینانه است و نسبتی با یک آسیبشناسی صریح و رو به جلو ندارد. نگاه من این است که ارزیابی درست از عملکرد شورای عالی اصلاحطلبان باید معطوف به نیازهای تشکیلاتی جریان اصلاحات برای هماهنگی عملیاتی بیشتر باشد. وقتی به این نیاز توجه میشود از یکسو میتوان نتیجه گرفت که رفع این نیاز مهم است نه صرفا ابزاری که آن را برطرف میکند پس می توان به ابزارهای بدیل یعنی ابزارهای کارآمدتر فکر کرد و از طرفی دچار آرمانگرایی غیرضروری درباره این شورا نشد و نقدهایی فراتر از ظرفیتش به آن وارد نکرد. این بحرانها عبارتند از: اول بحران عملکرد که به طور مستقیم به ماموریت این تشکیلات ارتباط دارد. دوم بحران مشروعیت به معنای مقبولیت خودش و تصمیمهایش برای اعضا و جامعه و احزاب اصلاح طلب. سوم بحران هویت و شخصیت.
- منظورتان از بحران عملکرد شورای سیاستگذاری دقیقا چیست؟
همانطور که اشاره کردم شورای عالی سیاستگذاری یک کارکرد روشن را پیگیری میکرد که در اسمش هم نمود داشت یعنی مجموعهای برای هماهنگی و سیاستگذاری واحد انتخاباتی بود تا مقابل تنوع عملیاتی غیرضروری در میان اصلاح طلبان را بگیرد و این مجموعه دست کم در عمل وحدت رویه داشته باشد. شورای عالی در عین حال امکان تعامل میان بازیگران حقوقی و حقیقی را فراهم میکرد یعنی هم در آن نمایندگان احزاب حضور داشتند و هم افرادی که خاستگاه حزبی نداشتند و همین باعث میشد تا در نهایت و به مرور هم احزاب فضای یارگیری داشته باشند و تقویت شوند و هم فعالیت چهرهها هدفمند و همسو با احزاب باشد. در عمل اما به ویژه در انتخابات اخیر شورای سیاستگذاری فاقد این کارکردها بود یعنی برخی اعضا پذیرای تصمیمهای جمعی آن نشدند و تصمیم خودشان را برای انتخابات به آن تحمیل کردند. در این بخش باید اشاره کنم که کمپین انتخاباتی اصلاح طلبان برای انتخابات مجلس یازدهم یکی از ضعیفترین کمیپنهایی بود که اصلاح طلبان داشتهاند و شورای عالی هم در این زمینه بی تقصیر نیست. ما نتوانستیم اصلاح طلبان را با یک پیام واحد و برنامه ریزی هماهنگ وارد انتخابات کنیم و هیچ تقسیم کار مفید فایدهای انجام دهیم.
از طرفی فارغ از هماهنگی انتخاباتی برخی اعضای غیرحقوقی از جمله خود من در جلسات و تعاملات این شورا به مرور متوجه ضعفهای بنیادین احزاب اصلاح طلب شدیم از جمله نوعی پدرسالاری کشنده و همچنین روابط ناسالم مبتنی بر نوچهپروری و سایر دافعههایی که باعث شد اتفاقا از احزاب موجود دوری کنیم و خود من به این نتیجه برسم که این احزاب و نه فعالیت حزبی اتفاقا از موانع اصلاح طلبی در ایران هستند و در رنجاندن پایگاه اجتماعی و از دست رفتن باورها به اصلاحطلبی تاثیرگذارند. البته برخی احزاب هم از حضور چهرههای غیرحزبی در شورای عالی انتقاد میکردند و میگفتند حضور این نوع بازیگران تضعیف ارزش فعالیت حزبی جریان اصلاحات است.
به هرحال همین تشتت بین چهرههای حقوقی و حقیقی و … سبب شد تا در همین انتخابات اخیر مجلس، شورای عالی سیاستگذاری از حرف خودش کوتاه بیاید و نظرش را درباره حضور یا عدم حضور در انتخابات به عهده اعضا بگذارد.
- پس شما مخالف تصمیم شورای عالی در مورد انتخابات ۹۸ بودید؟
این یک تصمیم غلط و ضعف اساسی برای شورای عالی بود اما از طرفی باید بپذیریم این تصمیم آن مورد پذیرش اعضا نبود و این یعنی بحران مشروعیت درونی. واقعیت هرچند تلخ اما صادقانه این است که احزاب اصلاحطلب کل عمر سیاسیشان با توجه به ظرفیتها و نیازهای موجود به اتمام رسیده و اصلاح طلبی در این حوزه نیاز به یک نوسازی سیاسی واقعی دارد نمیشود هر کس دوران مجلسش یا مدیریتش به اتمام رسید برای کم نشدن قدرت و با نفوذ اجتماعیاش برای خودش یک ارگان به نام حزب تشکیل دهد این با ذات فعالیت حزبی منافات دارد، در هر صورت اصلاح طلبان اگر راستگو هستند به این سمت حرکت کنند که تمامی احزاب تعطیل شود و یک حزب واحد اصلاحطلبی تشکیل شود و افراد از اصرار بر نفر اول بودن دست بردارند و تبدیل به پیاده نظام اندیشه و باور جمعی شوند نه اینکه اسیر پدر سالاریهایی که عمرشان به پایان رسیده است شوند.
- منظور شما از بحران هویت شورای عالی اصلاحطلبان چیست؟
همانطور که عرض کردم نقاط منفی و ضعف مجموعه اصلاحطلبان به اجزاء آن وارد است از جمله همین مشکل بحران هویت. واقعیت این است که جریان اصلاحات به قول معروف خیلی گل و گشاد است و این امکان را به فرصتطلبان میدهد که در روزهای فرصت سوار قطار آن شوند و سودش را ببرند اما در روزهای پرداخت هزینه به سادگی از آن پیاده شوند. جامعه هم از این نظر در ارتباط با اصلاح طلبان دچار مشکل است و نمیداند با کدام ساز آنها باید برقصد. نمادها و ارزشها و به قول معروف خط قرمزهای اصلاح طلبی کدامند و…اصل حرف چهرههایی مانند ایشان به برداشت من این بود که مرامنامه جبهه اصلاح طلبان باید تدوین شود و به نظر من این بحثی فراتر از شورای عالی سیاستگذاری را میطلبد. واقعیتش این است که من به تدریج متوجه شدم که شورای عالی در حد همان یک تشکیلات برای هماهنگی انتخاباتی بیشترین کاربرد را داشته و به هر دلیلی نمیشود انتظاراتی فراتر از آن داشت.به گزارش آراز آذربایجان به نقل از ایسنا،شورای سیاستگذاری مادامی که فاقد مرامنامه باشد، بحرانهای ذکر شده را از بین نبرد، احزاب به تصمیمات آن تمکین نکنند، بخشهای اصلاح طلب حاضر در قدرت نظارت پذیر نباشند و انتخاب افراد حاضر در شورا بدون رای مستقیم اصلاح طلبان کشور باشد امکان حیات ندارد چرا که در اینصورت شورای عالی سیاستگذاری هم وجودش فاقد ارزش، اعتبار است و عمر آن قطعا به سر رسیده است.
.Arazazarbaijan.siyasi@gmail.com
نوشته شده توسط admin در جمعه, ۱۲ اردیبهشت ۱۳۹۹ ساعت ۱۲:۰۳ ب.ظ