پادشاهی که بعد از شکست در جنگ دیگر نخندید

پادشاهی که بعد از شکست در جنگ دیگر نخندید

گروه تاریخ: در روز ۳۱ مرداد ۸۹۳ هجری شمسی برابر با ۱۵۱۴ میلادی میان ایران و عثمانی جنگی در گرفت که بعدها به جنگ چالدران مشهور شد.
جنگ چالدران که از آن به عنوان مهم‌ترین جنگ تاریخ ایران یاد می‌شود در محلی به همین نام در شمال آذربایجان غربی در ۲۰ کیلومتری شهر خوی میان قوای عثمانی به فرماندهی سلطان سلیم و سپاهیان شمال غرب کشور به فرماندهی شاه اسماعیل صفوی به وقوع پیوست و در نتیجه آن بخش‌هایی از شمال غربی ایران از جمله همدان، آذربایجان و کردستان شامل مناطقی چون دیار بکر و البستان از تصرف صفویان خارج و به امپراطوری عثمانی پیوست.
در این جنگ نیروهای قزلباش نزدیک به چهل هزار تن و سپاه عثمانی قریب به یکصد هزار نفر بودند که قزلباشان به علت شمار کمتر و نداشتن صلاح آتشین از سپاه عثمانی شکست خوردند.
قبایل قزلباشان توانسته بودند حکومت صفوی را در ایران پایه گزاری کنند. موسس صفویان شاه اسماعیل بود وی پس از تاسیس حکومت صفویان در اوج قدرت بود. در پی فشار های عقید‌تی بر علویان در امپراتوری عثمانی شاه سماعیل را بر آن داشت از علویان حمایت کند. شاه اسماعیل صفوی با جمع‌آوری و پناه دادن به نیروهای نظامی ورزیده عثمانی که موسوم به ینی‌چری بودند سپاهی قو‌ی‌تر از عثمانیان تشکیل داد.
شاه اسماعیل و فرماندهان سپاه برای تعیین استراتزی نبرد تشکیل جلسه دادند. نور‌علی خلیفه و محمد خان استاجلو دو تن از فرماندهان سپاه شاه اسماعیل صفوی به دلیل آشنایی قبلی که از روش‌های جنگی عثمانیان و قدرت ویرانگر توپخانه آنان داشتند پیشنهاد دادند که قبل از آنکه دشمن موفق به تشکیل آرایش دفاعی خود شود حمله را از پشت به آنها آغاز کنند.
این نظر کاملا منطقی با مخافت شاه اسماعیل و دورمیش خان استاجلو مواجهه شد که نتیجه آن شکستی تلخ بود. با بکار افتادن توپ‌ها و کثرت نیروهای مهاجم نتیجه جنگ به سرعت به نفع عثمانی‌ها تغییر کرد. بسیاری از سپاهیان ایران و بسیاری از فرماندهان و صاحبان مناصب که همراه با شاه اسماعیل و سربازان در عدم عبور دشمن و ورود آنان به کشور تا پای جان هم قسم شده بودند در معرکه کشته شدند. شاه اسماعیل یکم زمانی که متوجه وضیعت جنگ قرار گرفت. علی‌رغم اصرار سالاران و عالمان که به میدان نبرد نرود دو فرمانده را به جانشینی‌اش انتخاب کرده بود عازم میدان نبرد شد. شاه اسماعیل با سوگند دادنش توسط شیخ شبستری به قرآن و فداکاری چند قزلباش با همراهی ۸۵ نفر باقیمانده از کل ارتش ایران جان سالم بدر برد.
پس از عقب نشینی سپاه صفوی سلطان سلیم پادشاه عثمانی که به بهای کشته شدن بیش از چهار هزار نیروی عثمانی و از بین رفتن بخشی از توپخانه آن چند روز بعد وارد تبریز شد. جنگ چالدران نتایج زیادی داشت از جمله نخستین نتیجه جنگ جدا شدن همیشگی مناطق کردستان باختری که شامل کردستان ترکیه عراق و سوریه کنونی بود. سلطان سلیم شهر تبریز را که به عروس شرق مشهور بود به ویرانه‌ای تبدیل کرد ضربه روحی ناشی از این شکست باعث شد تا شاه اسماعیل در هیچ جنگی به طور مستقیم فرماندهی را به عهده نگیرد. اسماعیل میرزا، ملقب به ابوالمظفر بهادر خان حسینى، فرزند سلطان حیدر و نواده دخترى اوزون حسن اق قویونلو بود.
اسماعیل در اردبیل دیده به جهان گشود. وى پس از کشته شدن پدرش، سلطان حیدر، که در جنگ با یعقوب بیک اق قویونلو و متحدش فرخ یسار شروانشاه،کشته شده بود به همراه برادرانش در حصار استخر زندانى شد. رستم بیک اق قویونلو فرزندان حیدر را از زندان آزاد ساخت. اسماعیل میرزا را که در آن هنگام کودکى شش ساله بود، با اجازه مادر از اردبیل به گیلان »لاهیجان« بردند. در گیلان، کارکیا میرزا على، فرمانرواى محلى ولایت و دیلمان که شیعه و سید و دوستدار خاندان صفوى بودند او را نگه داشتند.
اسماعیل پنج سال در آنجا ماند و با مراقبتهاى شمس الدین لاهیجى که از فضلاى آن دیار بود؛ فارسى، عربى، قرآن و مبانى و اصول شیعه امامیه را فرا گرفت. افزون بر این، در این مدت، زیر نظر هفت تن از اعیان صوفى لاهیجان فنون رزم آموخت. اسماعیل با آنکه هنوز کودکى خردسال بود از جانب مریدان پدر، صوفى اعظم، مرشد کامل و شیخ و سلطان محسوب مى‏‌شد و حتى او را به عنوان شاه تلقى مى‏‌کردند. رستم بیگ چند بار فرستادگانى به طلب دو کودک شیخ حیدر به گیلان فرستاد و هر بار، کارکیا، فرستادگان او را با عذرهاى عاقلانه پس مى‏‌داد. رستم گمان مى‏‌کرد ابراهیم هم در گیلان است و از جستجو کردن او و مادرش در اردبیل غافل ماند. اسماعیل در محرم ۹۰۵ ق به قصد تسخیر ولایات ایران به حرکت درآمد، اما هنوز تا حدى آلت دست و اغراض سرکردگان قزلباش بود و سیزده سالى بیش نداشت. اسماعیل میرزا به قصد انتقام خون پدرش به جنگ شروانشاه رفت.در راه نیز عده زیادی از صوفیان دیگر هم به او پیوستند. پس از اتمام جنگ و تسلیم شدن باکو و نخجوان،اسماعیل میرزا وارد تبریز شد و با نام شاه اسماعیل تاج گذاری کرد.
پس از تاسیس حکومت صفوی،شاه اسماعیل سعی کرد شیعه را ترویج دهد.به همین علت او علمای زیادی را از بحرین، بین النهرین،کوفه و… به ایران دعوت کرد و از آنان خواست که سراسر ایران را به ترویج تشیع بگردند.
جنگ بر سر مذهب،با این کار شاه اسماعیل نوعی اعلام جنگ به دول همسایه سنی مذهب یعنی سلسله شیبانیان ازبک و سلطان سلیم عثمانی داد. سلطان سلیم،پادشاه عثمانی،پس از شنیدن خبر های ایران بسیار خشمگین شد و تصمیم به جنگ با شاه اسماعیل را گرفت. و در سال ۹۲۰ه.ق در محل چالدران دو کشور به نبرد با هم پرداختند و به دلیل مجهز بودن ارتش عثمانی به توپ و تفنگ،با وجود فداکاری های شاه اسماعیل، ایران شکست خورد و اذربایجان اشغال شد.وی پس از شکست در چالدران دیگر نجنگید.پادشاه جوان هنگامی که سی وسه سال از عمرش و یست و چهار سال از سلطنتش می گذشت،در زمانی که به شکار رفته بود،در حوالی شهر سراب از بیماری وفات یافت.شاه اسماعیل پس از تاجگذاری،در زمینه ای سبز به نشان شیعه، دایره‌ای زرد به نشان خورشید قرار داد.

نوشته شده توسط admin در دوشنبه, ۰۱ شهریور ۱۳۹۵ ساعت ۵:۰۲ ق.ظ

دیدگاه


+ یک = 9