وقتی فرشتهی عدالت خشمگین است..!
احسان حسین زاده
گروه اجتماعی: اعدام، قصاص نفس، قصاص عضو، قطع ید، قطع پا، شلاق، سنگسار، مصلوب کردن و و و. اینها مشتی است از خروار قوانین جزایی کشورمان که در آنها میتوان یک چیز را به وضوح مشاهده کرد؛ خشونت قانون گذار و عصبانی بودن او، انگار که فرشتهی عدالت در یک دستش شمشیر باشد، در دست دیگرش سنگ و در بساطش پر باشد از شلاق و طناب دار و با چشمانی غضب کرده بنگرد متهمان و خاطیان را. فرشتهی عدالت از نوع ایرانیاش یا صفر است یا صد، با حد میانه را کاری نیست. جوانی ۲۰ ساله با شش کیلو گرم مواد مخدر گراس که در ماشینی جاساز کرده بود، دستگیر میشود و پس از تشکیل دادگاه به مجازات اعدام محکوم میشود. اما بیاید زندگی این جوان را بررسی کنیم. در سن ۵ سالگی مادرش به علت افراط در مصرف مواد در خانه میمیرد، خواهر و برادر بزرگترش معتاد به مواد هستند، خانهشان جایی است در اعماق محلهای فاسد که حتی صبحها هم نمیشود به آن محلهها تردد کرد، پر است از قاتل و مفنگی و پخش کننده مواد مخدر. در سن ۷ سالگی به دستور پدر میشود ساقی او، میرود از فردی که پدرش مشخص کرده مواد تهیه میکند البته اوایل مقاومت میکرد اما به زور کتک به راه شد. وقتی ۱۵ ساله شد خیلی وقت بود که درس و مدرسه را رها کرده بود، خودش هم به لطف آن خانواده و آن تربیت اعلی و آن محلهی پاک معتاد شده بود. هم پخش میکرد و هم برای مصرف خودش و پدر جنس جور میکرد. وارد باندی شد که کار پخش را به صورت حرفهای انجام میدادند و در سن ۲۰ سالگی با شش کیلو گراس دستگیر شد، به لطف سابقهی درخشان حکم اعدامش صادر شد. اما نگاهی دقیقتر به این پرونده الزامی است. آیا اگر آن پسرک از همان بدو تولد در خانوادهای با اصل و نسب و پاک به دنیا میآمد بازهم حال و روزش همین بود که الان هست؟ آیا جامعه، مدرسه، دادستانی، بهزیستی وظیفه نداشتند جستجو کنند و پس از اینکه فهمیدند پدرش معتاد است او را از دسترس پدر خارج میکردند و در محیطی امن و پاک در بهزیستی یا یتیم خانه پرورشش میدادند؟ آیا جامعه وظیفه نداشت جلوی ترک تحصیل او را بگیرد؟ آیا جامعه و نهادهای محصول در حق این پسر هیچ کوتاهی نکردند؟ همهی ما مطمئن هستیم که اگر در محیطی مثل محیطی که آن پسر رشد یافت، بزرگ میشدیم مثل او خلافکار نمیشدیم؟؟! اگر مطمئن هستیم، قطعا اعدام هم برای آن پسر کم خواهد بود !!! با یک حساب سر انگشتی به راحتی میتوان فهمید که شاید تقصیری که این جوان در بزهکار بودن خود مرتکب شده شاید چیزی کمتر از ۲۰ درصد بود و قطعا نمی خوام با این استدلال او را بی گناه جلوه دهم اما!!! میخواهم بگویم مجازات این جوان باید متناسب با تقصیری باشد که او انجام داده. جامعهی ما و سیستم حکومتی ما جوری است که به هیچ وجه مسئولیت پذیر نیست. جامعهی ما وظیفهی خودش را در حفظ و رشد آن جوان به کلی منکر میشود و تمام تقصیرات را بر سر آن جوان میریزد و نتیجهی آن اصدار حکم اعدام است. در حالی که اگر مسئولین ما منصف بودند چنین مجازاتی را برای جوانی ۲۰ ساله که هنوز بسیار زمان دارد و میتواند اصلاح شود، نمیپیچیدند. اما مسئله اینجاست که وجدان جمعی ما بی حوصله است، کم حوصله است. وجدان جمعی ما دوست دارد برود حرم امام رضا کمی گریه کند خود را خالی کند و پس از آن احساسا معصومیتی بی نظیر داشته باشد اما حاضر نیست برای جوانی بزهکار پول خرج کند، برایش جا خواب تهیه کند، آموزشش بدهد، وارد بازار کارش کند و او را به آغوش جامعه باز گرداند چراکه وجدان مذهبی ما کم حوصله و خشن است. همین چند وقت پیش بود که دو جوان با سنهایی قریب به ۲۰ سال محکوم به اعدام شدند. آن هم به خاطر زورگیری و آن هم به خاطر ۴۰ هزار تومان پول. تصاویر اعدام آن دو جوان در حالی که یکی از آنها مظلومانه سر خود را بر شانهی مامور اعدام نهاده بود دل هر انسان منصفی را به درد میآورد. اما بحث در این مورد بر سر چیست؟ همهی ما میدانیم که در چند سال اخیر به دلیل تحریمها و عدم سرمایه گذاری و همچنین رکود تورمی که در کشورمان حاکم شد وضعیت اقتصادی مردم به شدت دچار نوسان شد. این نوسان در مورد افراد کم درآمد جامعه به شدت نمایان شد و تاثیر به شدت مخربی بر زندگی آنها گذاشت. اما مسئولین جامعهی ما چون نتوانسته بودند این موج فقر را در کشور مهار کنند با انتشار فیلم این زورگیری که مربوط به این دو جوان بود تصمیم به اعدام آنها گرفتند اما چرا؟؟! ببینید در کشور ما همیشه مسئول داشتیم اما هیچ گاه روح مسئولیت پذیری نداشتیم. پس از وقوع این حادثه مسئولین ما بجای اینکه سعی کنند شرایط اقتصادی مردم را بهبود ببخشند، بجای اینکه اشتغال مناسب را برای مردم فراهم کنند، بجای اینکه امکانات رفاهی کارگران و کارمندان را مساعد تر کنند و بجای اینکه تورم را مهار کنند؛ تصمیم دیگری گرفتند تصمیم گرفتند بجای اینکه مسئله را حل کنند کل صورت مسئله را پاک کنند، تصمیم گرفتند بجای اینکه کلی زحمت بکشند و برای ایجاد یک شغل ۵۰ میلیون تومان هزینه کنند و حداقل دستمزد کارگر را بالا ببرند و اینها… آمدند گفتند به قاضی صلواتی دوست و یار دیرین میگوییم تا این مورد را از مصادیق محاربه و افساد فیالارض بگیرد و با یک تیر دو نشان میزنیم هم دامان جامعه را از شر این لکههای ننگ پاک میکنیم و هم بقیه را میترسانیم تا مبادا دست از پا خطا کنند. به عبارتی باز هم مسئولین شریف قضایی و دولتی ما ریسک کم کاری خود را بر سر چند جوان مادر مرده خالی کردند تا دیگر از آنها نپرسیم دوست عزیز مسئول اصلی شما بودید که برای آن جوان شغل فراهم نکرده بودی و علاوه بر آن بجای حمایت از آن جوان الان آنها را بر سر چوبهی دار کشاندی تا دیگران را بترسانی که مبادا در این شرایط بد اقتصادی دزدی کنید مبادا زورگیری کنید!! چرا که زورگیری برای آنها یک نوع تفریح است و قطعا وسیلهای نیست برای پر کردن شکمشان. بله این مقدمهی بی انتها گوشهای بود از جامعهی خشونت زدهی ما که اعتقادی به بازپروری، وقتی برای تشکیل پروندهی شخصیتی و مجالی برای اندک اشتباهی ندارد.
نوشته شده توسط admin در سه شنبه, ۲۰ خرداد ۱۳۹۳ ساعت ۴:۰۴ ق.ظ