وقتی فداکاری شما در زندگی مشترک دیده نمی شود

وقتی فداکاری شما در زندگی مشترک دیده نمی شود

فریبا حسین پور
گروه خانواده وسلامت: وقتی زنان فداکاری می کنند اما فداکاری شان دیده نمی شود یا به اندازه کافی چیزی به دست نمی آورند، به عنوان مثال به اندازه کافی حمایت نمی شوند یا مورد قدردانی و توجه قرار نمی گیرند فداکاری خود را یک فشار تلقی می کنند یعنی فداکاری منفی! ولی آن چه ارزش دارد یک فداکاری مثبت است.
در فداکاری مثبت زن با کنار گذاشتن آرزوها و خواسته های خود به منظور حمایت از دیگری (همسر، فرزند و …) اهمیت بیشتری به شخص مقابل می دهد و توانایی خود را در دوست داشتن تقویت می کند.
فداکاری توأم با » توقع « چندان موجب تحریک هورمون عشق و الفت نمی شود، زیرا آمیخته با منفی بودن و عصبانیت است. فداکاری بدون قید و شرط تولید کننده قوی آرامش و عشق است و هرگز فرد را دچار نفرت و پشیمانی نمی_کند، مثل بیدار شدن در نیمه شب و مراقبت از فرزند مریض یا آرام کردن نوزادی که گریه می_کند. تعارف که نداریم. ما معمولاً چیزهایی را که همسرمان از ما دریغ کرده است به‌خوبی به یاد می‌‌آوریم اما آیا تا به حال فکر کرده‌اید همسرمان چه چیزهایی به ما داده است و ما به خاطرش قدردانی نکرده‌ایم؟
می‌گویید وظیفه‌اش بوده است؟ حتماً می‌گویید »زنم است و وظیفه‌اش است که خانه را مرتب کند.«؛ »شوهرم است و وظیفه‌اش است که خرجی خانه را بدهد« یا »تولدم بوده و وظیفه‌‌اش بوده برایم کادو بخرد«.
حتی اگر همه‌ی چیزهایی که شما می‌‌گویید درست باشد، که درست نیست، باز هم قدرشناسی رابطه‌ی شما با همسرتان را بهتر می‌‌کند، سلامت روان خودتان را بالا می‌‌برد و اصلاً نگاه‌تان به زندگی اجتماعی را عوض می‌‌کند. می‌‌ارزد که تکنیک‌هایش را یاد بگیرید نه؟
»یک تشکر خشک‌وخالی به چه دردی می‌خورد.«، »تشکر که برای تشکر شونده نشد نان«، »هرکس باید وظیفه خودش را انجام دهد و نباید از دیگران توقع قدر دانی داشته باشد«، این جمله‌های غلط متأسفانه آن‌قدر فراگیرند که خیلی از ما باورشان کرده‌ایم. اما روان‌شناس‌ها می‌گویند قدرشناسی لااقل روی این چهار چیز تأثیر می‌گذارد:
کسانی با شما بیشتر حال می‌کنند که بدانند شما علاوه بر این‌که بدی‌های‌شان را می‌شمارید لطف‌های‌شان را هم همیشه به یاد دارید. حالا این آدم چه پدرتان باشد، چه مادرتان، چه همسرتان چه کارفرمای‌تان، چه استاد دانشگاه‌تان، چه همکارتان‌‌‌‌ و چه دوست‌تان، از آدم قدر‌شناس بیشتر خوشش می‌‌آید. به همین خاطر است که روان‌شناس‌ها می‌‌گویند قدرشناسی روابط ما با دیگران را مثبت می‌‌کند، به‌خصوص وقتی این فرد همسرتان باشد یعنی کسی که می‌‌خواهید یک عمر با او زندگی کنید.
اصلاً بخش زیادی از رضایت زندگی به همین رابطه‌‌ی مثبت برمی‌‌گردد. آدم‌های قدرشناس‌تر آدم‌های راضی‌تری هستند، با زندگی خودشان بیشتر حال می‌کنند و خوبی‌های همسر را بیشتر می‌‌بینند و درک می‌‌کنند. ایــن رضایت از زندگی خودش کم چیزی نیست. اصلاً یک جـــورهایی رضایت از زندگــی خود خوشـــبختی است.
قدرشناسی افسردگی را کم می‌کند. می‌دانید چرا؟ راستش را بخواهید افسردگی از یک نوع خودخواهی خیلی عمیق اما خیلی پنهان سرچشمه می‌گیرد. تا وقتی که ما در مقام گیرنده‌ی مطلق باشیم و توقع داشته باشیم همه چیز و از جمله محبت را دودستی به ما تقدیم کنند، معلوم است که افسرده می‌شویم.
چون که ذاتاً دنیا این جور جایی نیست که مفتی مفتی و بدون تعامل تو را به چیزی برساند. آدم‌های قدرشناس به این دلیل افسرده نمی‌شوند که این حس قدردانی با آن حس پنهان خودخواهی مقابله می‌کند. هم خشم و هم حسادت یک جورهایی از ناکامی سرچشمه می‌گیرد. خشم به این خاطر شکل می‌گیرد که ما برای رسیدن به هدف‌مان با مانع روبه‌رو شده‌ایم و حسادت هم به این خاطر که ما دلمان می‌خواسته است در جایگاه یک نفر دیگر باشیم اما الان نیستیم. اما حس قدردانی به معنای رضایت لااقل از جنبه‌های مثبت وضعیت فعلی است. یعنی دقیقاً برخلاف حس‌هایی که به خشم و حسادت دامن می‌زند.
برای این که یک نفر آدم قدرشناسی شود هیچ‌وقت دیر نیست. قدرشناسی یک مهارت است که می‌شود همیشه آن را آموخت و تجربه کرد. شما می‌توانید چهار راهکار نخست را چهار گام یک روش به حساب بیاورید و چهار راهکار دوم را هم همینطور چهار گام یک روش دیگر.
لیست همه‌ی کارهای ریز و درشتی را که همسرتان برای‌تان انجام داده است تهیه کنید. باور کنید اگر منصف باشید این لیست آن‌قدر طولانی می‌شود که خودتان هم خجالت می‌کشید! یادتان باشد چیزهای ناچیز و کارهای بزرگ را کنار هم ردیف کنید و از هیچ‌کدام فاکتور نگیرید. کم‌کم حس قدرشناسی شما را قلقلک می‌دهد نه؟
خب! حالا موقع این است که خودتان را تحویل بگیرید. ببینید به همسرتان چه چیزهایی داده‌اید. از کوچک و بزرگ همه کارها را ردیف کنید. امیدوارم از آن آدم‌ها باشید که لیست پرداخت و دریافت‌شان تقریباً به یک اندازه باشد وگرنه یا خیلی قدرناشناس‌اید یا خیلی قدر نادیده!خب! حالا از خود تحویل‌گیری گام ۲ بیرون بیایید و ببینید چه زجرهایی به همسرتان داده‌اید! سخت است نه! حتماً می‌گویید خب عمدی نبوده، تصادفی بوده است، حقش بوده یا از این قبل حرف‌های صد تا یک غاز. چه‌طور وقتی توی ذهنتان بدی‌های یک نفر را ردیف می‌کنید از این قبیل بذل و بخشش‌ها نمی‌کنید؟ خرده جنایت‌هایتان را لیست کنید! طول و عرض همین سه لیست را که با هم مقایسه کنید خودتان دست‌تان می‌آید که چه قدر باید به دوز قدرشناسی‌تان اضافه کنید. بهتر است به محتوای جاهایی که باید بیشتر قدرشناس شوید توجه کنید.
اصلاح باورهای قدرناشناس:این روش کمی پیچیده‌تر است. شما به غیر از حافظه باید روی باورهای عمیق‌تان کار کنید. باورهایی که ممکن است از بچگی در شما به وجود آمده باشند و به این راحتی نشود تغییرشان داد.
باورهای قدرناشناس را ردیف کنید:این روش دوم را شناخت درمانگران به وجود آورده‌اند. کافی است قبل از هر چیز همه‌ی فکرهایی را که موقع قدر ناشناسی به کله‌تان می‌زند، ردیف کنید. فکرهایی مثل »نه اصلاً لازم نیست«، »وظیفه‌اش بوده«، »حالا دفعه‌ی دیگر« و …
باورهای قدرناشناس را دسته‌بندی کنید:با توجه به علت‌های قدرناشناسی می‌توانید باورهای‌تان را به دسته‌های »باور به نیاز نبودن قدردانی«، »باور به چاپلوسی بودن قدردانی« »باور به حقارت بودن قدردانی« و از این قبیل دسته‌ها تقسیم کنید. یادتان باشد معمولاً باورهای قدرناشناسانه از همین چند دسته‌اند. باورهای قدرشناسانه را جایگزین کنید:حالا هر چه را که تا به حال در کله‌‌ی خراب‌تان ساخته‌اید بی‌خیال شوید و ببینید اگر باورهایی مثل » قـــدرت بودن قدرشناسی«، » سالم بودن قدرشــــناسی« و از این قبیل را جایگزین کنید، نگاه‌تان به دنیا چه تغیری می‌کند.
رفتارتان را با باورتان هماهنگ کنید: اگر باورتان تغییر نکرده است و هنوز قدر ناشناس‌اید که هیچ اما اگر باورهای‌تان قدرشناسانه شده‌اند دست به کار شوید و بروید همین الان از همسرتان تشکر کنید!

نوشته شده توسط admin در سه شنبه, ۲۲ تیر ۱۳۹۵ ساعت ۹:۳۳ ق.ظ

دیدگاه


+ 8 = نُه