وقتی از خودت مزد میگیری
عیسی محمدی
گروه اقتصادی:»کار پیدا نمیشه که…«،»با این فوق لیسانس، هنوزم بیکارم، نه دولت کاری میکنه، نه بخش خصوصی کار پیدا میشه«،»خیلی وقته میخوام کارم رو عوض کنم، ولی نمیشه؛ قسطها نمیذارن قدم از قدم بردارم«،»فلانی را میبینی؟ کارش رو از زیرزمین خونهش شروع کرد، حالا توپ تکونش نمیده!«،»خیلی دوست دارم درگیر کاری بشم که دوسش دارم، ولی…« و … . این جملهها آشنا نیستند؟ چرا، خیلی آشنا هستند؛ شاید خود شما هم، جزو گویندگان همیشگی یا گاه و بیگاه این جملهها باشید؛ جملههایی که ساده هستند، اما در پس پشت خود، نکتههای بسیاری برای درک کردن دارند. بیکاری این روزها، بیداد میکند. قبلاً با امواج دیپلمههای بیکار روبهرو بودیم، حالا با سونامی لیسانسههای بیکار؛ و چند صباحی دیگر، زلزله مهیب فوقلیسانسهها و دکتراهای بیکار هم فضای اجتماعی ما را شدیداً به لرزه در خواهد آورد. مشکل چیست؟ آیا برای این همه بیکاری، نمیشود کاری کرد؟ چرا؛ کارهای زیادی میشود کرد. از جمله…
خوداشتغالی! این جمله را خوب به خاطر بسپارید. در کنار برنامهریزیهای صحیح اقتصادی، تمرکز دولت برای تقویت بخش تولید و صنعت، تقویت کارآفرینی و تشویق و تربیت کارآفرینان جوان و حمایت همهجانبه از آنها، یک خیز بلند دیگر هم میشود برداشت؛ برای زمین زدن بیکاری و غلبه بر این همه یأسی که جوانان ما را درگیر خودش کرده است. این خیز بلند، همان خوداشتغالی است. اصل خوداشتغالی هم، تکرار است؛ نه نوآوری و خلاقیت. شاید شما در حوزه کارآفرینی، بهانه بیاورید ما که نوآور نیستیم، اما در حوزه خوداشتغالی، نیازی به نوآوری نیست.
البته اگر داشته باشید، چه بهتر، اما با انجام ایدهها و کارهای تکراری هم، میتوانید خود اشتغالی کنید. حالا سئوال اینجا است که اصلاً چرا خوداشتغالی؟ و شاید سئوال مهمتر این باشد که اصلاً خوداشتغالی چی هست و مرزهای تفکیکی آن با کسب و کار و کارآفرینی و اشتغالزایی و … کجاهاست؟ و بهتر است که از تعریف خوداشتغالی شروع کنیم. شما یا از کسی مزد میگیرید، بابت کاری که دارید میکنید، یا مزد نمیگیرید. اگر مزد میگیرید، باز هم چند حالت دارد. یا کارگر و کارمند و نیرو و سادهتر، «آدم» کسی هستید. یا اینکه هیچ کدام از این چیزها نیستید و دارید مزد میگیرید. طبیعی است که همینجوری هم از آسمان برای آدمی مزد پایین نمیآید. باید برای رسیدن به این مزد، تلاشی بکنید، درست است؟
دکتر صالح قویدل، عضو هیئت علمی دانشگاه آزاد، در مقاله پژوهشی خودش درباره خوداشتغالی، چنین نوشته است که »فردی که هزینههای زندگی خود را از طریق کسب و کار و تجارت خود پوشش میدهد و حقوق و دستمزد دیگری از شخص یا سازمان دیگری دریافت نمیکند خوداشتغال محسوب میشود و به بخش خوداشتغالی مربوط میشود؛ مثل مطب پزشک، دفتر وکالت، بقالی، سوپرمارکت آرایشگاه، صنعتگران کوچک، مهندسین رستوران، ورزشکاران مرد و زن، برنامهریز کامپیوتر و …« و طبیعی و بدیهی است که این افراد، که خوداشتغالی میکنند، به خاطر چشم و ابرو و قیافهشان این مزدها را نمیگیرند، به خاطر مهارتی که دارند، مزد بهشان تعلق میگیرد. پس مسأله اساسی در خوداشتغالی، این است که شما مهارتی دارید؛ یا به دست میآورید.
مسأله بعدی هم این است که شما، حتی میتوانید »تکرار« کنید؛ و نیازی به »خلق کردن« و »نوآوری« نداشته باشید. فقط جسارتاً باید کمی هوش و حواس جمع داشته باشید. مثلاً میخواهید مغازهای اجاره کنید. خب، توی این محلهای که مغازه گرفتهاید، چه مغازهها و فروشگاههایی زیادند؟
چه چیزهایی کماند؟ آیا مردم دنبال چیزی که شما ارائه میکنید، خواهند آمد؟ این جور چیزها را هر کسی میفهمد؛ هر کسی که سرش توی بازار و کسب و کار و پول در آوردن بوده است. جمع همه اینها، میشود خوداشتغالی. واقعاً اتفاق عجیبی هم نیست؛ فقط اینکه باید جدیتر گرفته شود و حرفهایتر. و اینجاست که سئوال بعدی مطرح میشود: چرا خوداشتغالی مدرن، و نه سنتی (که آن هم البته قابل اغماض نبوده و در جای خودش مهم است)، این همه مهم است؟
در مورد اهمیت خوداشتغالی مدرن و حرفهای، بهتر است از دکتر علیاصغر جهانگیری و به نقل از کتاب خوداشتغالی وی، فرازهایی را نقل کنیم تا به نتیجهای که باید، برسیم. او در ابتدا، اشاره میکند که »روشهای کلاسیک و کهنه پاسخگوی این خیل عظیم بیکاران در جامعه نیست. مهمتر اینکه در این روشها سرمایه و پول اولین فاکتور هرگونه اشتغال به حساب میآید. در حالی که این طبقه فاقد هرگونه امکانات مالی بوده و باید طرحی نو در افکند که با همان امکانات اندک جوانانَ، زمینهساز اشتغال و درآمد قابل توجهی بود که از مهاجرت به شهرها و روی آوردن به شغلهای کاذب نیز جلوگیری کند.« این کارشناس سپس ذکر میکند که »نبود روشهای امروزی و طرحهای انقلابی و نوین برای برونرفت از مشکل بیکاری موجب فرار مغزها شده و سرمایه مادی و معنوی عظیمی را به عنوان هدیه از ایران نصیب دیگر کشورها کرد« و »روشهای گذشته منسوخ شده و کارساز نیست در حالی که هزاران امکان در اقصینقاط کشور پراکنده است که با شناخت آنها و وصل کردن این سوژهها به یکدیگر، میتوان زمینهساز اتفاقاتی بزرگ در زمینه کسب و کار و اشتغال شد.«
دکتر جهانگیری معتقد است که ناکامی روشهای کلاسیک ایجاد شغل، وفور مدرک تحصیلی و کمبود تخصص کاربردی، پدیده نفتی شدن ایران و رخت بربستن خلاقیت و زحمت کشیدن ایرانیان به واسطه تکیه بر نفت، عدم وجود راهنماها و روشهای بومی برای اشتغالزایی و … باعث شده تا شاهد این همه بیکاری باشیم.
و اینکه ماحصل همه این مقدمهچینیها، یعنی که باید راهی و شاید شاهراهی، برای اشتغالزایی یافت. و خوداشتغالی مدرن و امروزی، همان شاهراه میتواند باشد. خوداشتغالیای که برای رسیدن به آن، باید به ویژگیهای شخصی و تجربیاتی که داریم، و نیز سوابق خانوادگی و امکانات و سرمایههای مادی و اعتبار اجتماعی و … توجه کنیم تا طرحی که اجرایی میکنیم، موفق از آب در آید. دکتر قویدل، در باب اهمیت خوداشتغالی، معتقد است که »هماکنون در بیشتر کشورهای دنیا، دولتها برای شروع یک فعالیت انفرادی یا تقویت آن یارانه اعطا میکنند. به طور مثال در انگلستان و فرانسه دولت برای بیکارانی که تلاش میکنند تا فعالیتی را شروع کنند وامهای بلاعوض اعطا میکند.«
مطرح ساختن بحث خوداشتغالی در ایران، در حالی مهم است که بدانیم این کشور، چه ظرفیتهایی دارد. ۹ اقلیم از ۱۱ اقلیم کشاورزی جهان، در ایران وجود دارد. ۳۰۰ روز سال، بیشتر نقاط کشور آفتابی است و این، برای کشاورزی فوقالعاده است. نیروی کار متخصص و ارزان داریم، کلی معدن و امکان کار کشاورزی و … داریم. وقتی میبینیم که کشورهای پیشرفته از همین امکانات، چه استفادههای ایدهآلی میبرند، جای تأسف دارد؛ و این سئوال که پس چرا ما نتوانیم این کار را انجام بدهیم. خوداشتغالی، میتواند راهی برای آزاد کردن این ظرفیتها باشد؛ ظرفیتهایی که همینجا و جلوی چشم ما هستند، اما به واسطه آ<وزش ندیدن و حساسیت نداشتن نسبت به این کار، داریم از دستشان میدهیم. در کتاب خوداشتغالی دکتر جهانگیری، واقعیتهایی ذکر شده است که ما را به شدت، وادار به فکر کردن میکند. او اشاره میکند که در کشور آلمان هفتاد هزار فرآورده از طبیعت تولید میشود؛میزان تولید دارو از منشأ طبیعت در سوئیس 67 درصد است؛سالانه پانزده میلیون نفر در سوئیس به گیاهپزشک مراجعه میکنند؛کمپانی آلوئه امریکا در مزرعه صد هکتاری سالانه سیصد میلیون دلار درآمد کسب میکنند.
کلینیک آروماتراپی لندن سالانه ۹ میلیون نفر مراجعهکننده دارد تا با روغنها و اسانسهای گیاهی به درمان بیماریها و زیبایی، پوستمو غیره بپردازند؛تجارت جهانی گیاه بالغ بر ۴۴۰ میلیارد دلار است.
تجارت جهانی سیر ۹ میلیارد دلار در سال است؛بهای هر کیلو گزنه ۱۴ دلار است.
بهای هر کیلو برگ درخت نمدار، ۱۵ دلار است؛تولید طبیعت ۳۳ هزار میلیارد دلار بدون دخالت انسانی است؛ همه اینها، واقعی هستند و پازلهایی از واقعیت بزرگتر به نام»فرصتهایی که از دست میدهیم.« و این فرصتها، تنها در حوزه کشاورزی مدرن، به عنوان بخش بزرگی از حوزه خوداشتغالی، مطرح هستند؛ حالا حوزهها و فرصتهای دیگر بماند.
وقتی که موتور خوداشتغالی بیکاران راه بیفتد، به راحتی میتوانند این فرصتهای طلایی را، تبدیل به ارزش افزوده و سود و تجارتهای سازنده کنند.
تنها کاری که دولتها و ارگانهای رسمی باید انجام دهند، این است که حمایت کنند، راهنمایی و مشاوره کنند و ایدههای کارساز را، در اختیار بیکاران بگذارند و سپس، به خوبی نظارت کنند. با همین کارهای ساده، بخش اعظمی از بیکاران ایرانی، دست به کار میشوند و میتوانند زندگیشان را، اداره کنند.
نوشته شده توسط admin در پنجشنبه, ۰۲ بهمن ۱۳۹۳ ساعت ۴:۲۳ ب.ظ