ورطه هولناک ازدواج و زندگی با افراد اسکیزوفرن

ورطه هولناک ازدواج و زندگی با افراد اسکیزوفرن

فریبا حسن پور
گروه خانواده وسلامت:می خواهیم از بیماری صحبت کنیم که بیمار در مواجه با این اختلال دچار ازکارافتادگی فرایندهای فکری و پاسخگویی عاطفی ضعیف می شود و کم کم در عملکرد اجتماعی یا شغلی دچار اختلال می شود. اگر در کنار این بیمار در یک خانواده زندگی می_کنید، بهتر است بدانید شما جزء اصلی تیم درمان محسوب می شوید.روان گسیختگی یا اسکیزوفرنی یک اختلال روانی است که معمولاً خود را به صورت توهم شنیداری، توهم های جنون آمیز یا عجیب و غریب، یا تکلم و تفکر آشفته نشان می دهد. این بیماری در بین همه بیماری های عمده روان شناختی از همه وخیم تر است. شروع علائم معمولاً در دوران نوجوانی رخ می دهد.متاسفانه در جوامع کنونی، از یک طرف شناخت وآگاهی مردم از مسائل روان شناختی و روانپزشکی و نهایتا بیماری روانی اندک است، از طرف دیگر امکانات و شرایط محیطی جهت پیشگیری وافی وکافی نیست. از این رو افراد معمولاٌ بدون در نظر گرفتن جنبه های تخصصی و صرفاً با اتکا به گفته ها و شنیده های اطرافیان گاهی وارد ورطه هولناک زندگی با افرادی با بیماریهای روانی شدید می شوند و چنین ازدواج_هایی غالباً‌ به اختلافات خانوادگی و درخواست طلاق نیز منجر می شود.
متاسفانه این طرز فکر اشتباه در بین بعضی خانواده ها وجود دارد که اگر بینند کسی دارای مشکلات روحی روانی است، تصور می کنند با ازدواج مشکلات بیمار کمترشده و لذا او را وادار به ازدواج می کنند. در صورتیکه مشکلات روحی و روانی گاهی با گذشت زمان بدتر می شوند. قاعدتاً یک فرد در همسر آینده خود نه تنها در جستجوی ویژگیهای جسمی معین است، بلکه در طلب کسی است که دچار نقص و بیماری های جسمی هم نباشد.
نقص و بیماری های جسمی به این دلیل که معمولاً ظاهری آشکار دارند از چشمها پنهان نمی_مانند. اما آنچه در این میان اهمیت بیشتری دارد توجه به عدم »اختلالات روانی« در میان متقاضیان ازدواج است که متأسفانه از این امر اکثراً غفلت می کنند. گاهی نیز به این گمان که اگر هم مشکلات رفتاری وجود دارد پس از ازدواج رفع می شود و یا می توان آن را تغییر داد از آن می_گذرند که این نیز کاری خطرناک است.
گاهی اوقات آنچه به عنوان جسارت و ماجراجویی در یک جوان تلقی می شود ممکن است نمودی از اختلال شخصیت ضد اجتماعی باشد. آنچه به عنوان سادگی و خجالت در یک دختر جوان به نظر می رسد امکان دارد تظاهری از هوش مرزی یا اختلال شخصیت اسکیزوئید باشد. توجه زیاد به ظاهر و تمایل به جلب توجه ممکن است جنبه ای از »اختلال شخصیت« هیستر یونیک در یک دختر یا پسر جوان باشد. دلباختگی شدید و عشق با نخستین نگاه می تواند بخشی از اختلال شخصیت مرزی را تشکیل دهد. توجه اغراق آمیز به جزئیات و صرفه جویی غیر عادی شاید از نشانه های شخصیت وسواسی اجباری، باشد. در اهمیت این گفته این بس که اعتیاد، خشونت و پرخاشگری، بزهکاری بی_توجهی به مسؤولیتهای زناشویی، ولخرجیهای فراتر از درآمد، بی توجهی به واقعیات و غرق بودن در رؤیاها، پرداخت صرف به ظاهر و اهمیت ندادن به عمق باطن مسایل، بد بینی به همسر، خود شیفتگی، گوشه گیری، وابستگی شدید به والدین که عمده شکایات زوجها را تشکیل می دهد، همه می تواند ناشی از نوعی اختلال روانی و شخصیتی در شریک زندگی باشد.
از جمله بیماری های مهمی که در فرایند ازدواج بدان دقت کافی باید داشت بیماری شیزوفرنی است. اسکیزوفرنی یا اسکیزوفرنیا شایع‌ترین نوع روان‌پریشی است که در صورت کم‌توجهی می‌تواند، تبدیل به یک بیماری ناتوان‌کننده صعب‌العلاج با عوارض ناخوشایند و خطرناک شود و در صورت توجه شایسته، تبدیل به یک بیماری قابل کنترل گردد که فرد مبتلا می‌تواند به زندگی عادی و رضایت‌بخش پیشین بازگردد.بیمار اسکیزوفرنیک در آن واحد در دو جهان زندگی می‌کند: یکی جهان تخیلی و تصوری خویش که بر مبنای توهم‌ها و هذیان‌ها و نیازهای روان‌شناختی او شکل گرفته است و دیگری جهان راستین بیرونی است که برای رفع نیازهای فیزیولوژیک خویش به آن احتیاج دارد و ارتباط بین این دو جهان به وسیله سازوکارهای دفاعی روانی انکار، واکنش‌سازی و فرافکنی برقرار می‌شود.هذیان، توهم، اختلال جریان فکر رفتارهای نابه‌هنجار و حالات بدنی عجیب و گاهی نشانه‌های منفی از جمله فقدان احساس لذت، فقدان اراده، سکوت و گوشه‌گیری علایم این بیماری را تشکیل می‌دهد. گاهی بیمار خود را مورد تعقیب و آزار افراد می‌پندارد (هذیان‌گزند) و یا ممکن است خود را یک فرد بسیار مهم مخترع و هنرمند بپندارد (هذیان بزرگ‌منشی). گاهی صداهای توهمی به او دستورهایی می‌دهند (که خیلی اوقات مجبور است اطاعت کند و در نتیجه مرتکب جرم شده و با دستگاه قضایی کیفری درگیر می‌شود) و گاهی صداهای چند نفر را می‌شنود که در مورد او حرف می‌زنند. گفتار بیمار خیلی اوقات نامفهوم می‌شود.
یکی از سؤالات مطرح برای خانواده هایی که دارای بیماران شیزوفرن هستند این است که آیا این قبیل افراد توانایی ازدواج را دارند یا خیر؟ البته از منظر برخی کارشناسان این سؤالی نیست که بتوان به راحتی به آن پاسخ داد، از یک طرف فرد اسکیزوفرن هم مانند سایر انسانها حق تشکیل خانواده دارد و از طرف دیگر وضعیت بیماری و شرایط فرد به نحوی است که ازدواج نه برای خودش و نه برای همسرش و نه برای نسل بعدش تجربه خوشایندی نخواهد بود. در این زمینه توجه به چند نکته ضروری است :
فرد اسکیزوفرن باید از استرس به دور باشد و ازدواج، خود باعث ایجاد مسؤولیت و بالتبع ایجاد استرس می شود که می تواند عود بیماری و وارد کردن صدمه به بیمار و همسرش را به همراه داشته باشد.لازمه ازدواجِ سالم، داشتنِ ارتباط است ولی افراد اسکیزوفرن از این بابت دچار مشکل هستند و به راحتی توانایی برقراری ارتباط را ندارند و این امر خود باعث کدورت و ایجاد ناراحتی در زندگی می شود.در ازدواج انتظار می رود مرد عهده دار مسؤولیت باشد ولی از افراد اسکیزوفرن چنین انتظاری (حتی در جزئیاتی مانند خرید نظافت و غیره) نمی توان داشت.افرادی که با بیمار اسکیزوفرن زندگی می کنند از دو جهت باید همواره مراقب باشند؛ اول احتمال آسیب رسانی به اطرافیان به ویژه هنگام عود بیماری، دوم احتمال آسیب به خود و حتی خود کشی.
یکی از عوامل اصلی و مهم ایجاد کننده این بیماری، مسأله وراثت است. این بیماری چند ژنی است و هرچند نمی توان در زمان بارداری احتمال انتقال به نسل بعد را با قطعیت مشخص کرد، ولی می توان گفت احتمال انتقال این بیماری از بیماران اسکیزوفرن به نسل بعد حداقل ۱۶-۲۰ برابر افراد سالم می باشد. پس این بیماران نباید برای تکثیر نسل خود اصراری داشته باشند و بهتر است ترجیحاً کسی برای همسری آنان انتخاب شود که قابلیت فرزنددار شدن را نداشته باشد.
با توجه به لزوم فراهم کردن محیط آرام و بدور از استرس برای این بیماران، لزوم صبر و شکیبایی اطرافیان و خستگی ناپذیری آنان، هزینه گزاف درمان این بیماران و…، پیشنهاد می شود: شخصی که قصد ازدواج با بیمار اسکیزوفرن را دارد، قبل از ازدواج، حتماً و حتماً از شرایط بیمار و این بیماری آگاهی پیدا کرده باشد.
این مسأله به صلاح بیمار و همسر اوست. زیرا کسانی که با این موضوع درگیر نبوده اند شاید نتوانند به راحتی شرایط وحشتناک زندگی با فرد اسکیزوفرن را در درک و تصور کنند.
اینکه فرد نداند همسرش اسکیزوفرن است و با او ازدواج کند و بعداً علائم بیماری را ببیند، قطعاً با فرضی که از ابتدا مطلع بوده و آگاهانه وارد زندگی شده، خیلی متفاوت است. زیرا کسی که با او غیر انسانی رفتار شده و تمام حقوق و آروزهایش پایمال شده، وقتی عدم همکاری و صداقت همسر بیمارش و خانواده او را ببیند ترجیح می دهد حتی با وجود وابستگی و علاقه به همسرش، آن زندگی (که مبنایش دروغ و پنهان کردن چنین بیماری صعب العلاجی بوده است) را، ترک کند و واضح است که این شرایط برای فرد اسکیزوفرن نیز سخت و آسیب زننده خواهد بود.

نوشته شده توسط admin در پنجشنبه, ۱۳ خرداد ۱۳۹۵ ساعت ۴:۰۹ ق.ظ

دیدگاه


5 × = پنج