واکاوی واکنشهای اجتماعی به حادثه ترور
گروه تحلیل:عملیات تروریستی اخیر در تهران- هم در میان اشخاص حقیقی و هم اشخاص حقوقی- بازتابهای گسترده و متفاوتی در پی داشت. در میان گروه اول عدهای بهتزده و برخی دچار هراس و نگرانی شدند.
عدهای نیز با اتخاذ رویکردی شوخطبعانه این حادثه را موضوع طنازی گفتاری و نوشتاری قرار دادند. گروه دوم یعنی اشخاص حقوقی مانند نهادها و رسانهها نیز هر یک با رویکردی خاص نسبت به این رخداد واکنش نشان دادند. برخی از این واکنشها حاکی از محکومکردن این رخداد بودند و بعضی نیز صرفا صورت انتشار اخبار و اطلاعرسانی داشتند. از دیگر واکنشها میتوان به نقدها و مباحثاتی اشاره کرد که این حادثه همچون اغلب رخدادهای غیرمنتظره در سطح جامعه برانگیخت. برخی از این نقدها که نمود آن را در شبکههای مجازی به سهولت میتوان مشاهده کرد، متوجه نحوه عملکرد رسانه صداوسیما- به عنوان یک شخص حقوقی- در بازتاب رخداد بود؛ چنان که عدهای از تأخیر و نحوه پوششدهی اخبار مربوط به این پیشامد به وسیله صداوسیما اظهار نارضایتی کرده و آن را دال بر کماهمیت جلوهدادن موضوع دانستند.
انتقادهای مذکور در جایی که بهوسیله اشخاص حقیقی ایراد شدند، گاه صورتی طنازانه و شوخطبعانه که پیشتر به آن اشاره شد به خود گرفتند. در مورد اخیر با قیاس عملکرد انتقادکننده و انتقادشونده میتوان نوعی تناقض درونی را مشاهده کرد؛ بهاینترتیب که طنزپردازی حول موضوع و حواشی حادثه بهوسیله افراد و عدم پوششدهی مستقیم، بهنگام و کافی حادثه بهوسیله یک رسانه هر دو میتوانند رخداد مزبور را کماهمیتتر از واقع جلوه دهند.
به بیان دیگر، استفاده از مسئله کمتوجهی رسانه به این حادثه برای طنزپردازی خود نوعی کمتوجهی به اصل حادثه است. گذشته از تناقض درونی موجود در این مسئله، قیاس بین این دو بازخورد نشان از نوعی ناآگاهی نسبت به تأثیر رفتارهای فردی و اهمیت نقش اشخاص حقیقی بهمثابه اجزای شکلدهنده بدنه اشخاص حقوقی دارد. چه اینکه اداره اشخاص حقوقی اعم از سازمانها و نهادها بهوسیله جمعی از اشخاص حقیقی صورت میگیرد و بنابراین نحوه عملکرد نهادها بیتأثیر از عملکرد افراد جامعه نیست بنابراین آنچه در شرایط کنونی، لازم مینماید تمرکز آگاهانه افراد بر مدیریت و حتی نقد نقش »خود« بهعنوان بخشی از بدنه فکری و عملکردی جامعه است.
تفکر انتقادی و پرسش طبعا مقولاتی هستند که به حفظ پویایی ساختار جامعه کمک کرده و راه پیشرفت و اصلاح را هموار میکنند؛ بااینحال، چنانچه بر لزوم و کارایی این مقولات صحه گذاریم باید علاوه بر عملکرد نهادها، آنها را برای ارزیابی و بهبود رفتار اجتماعی و تفکر فردی خود بهعنوان اجزای ادارهکننده نهادها و سایر اشخاص حقوقی نیز اعمال کنیم.ما باید برای تروریستهای احتمالی و نهفته آینده روشن سازیم که راه بهتری برای دخالت در جهان وجود دارد. این کار، مبارزه تازه سده ۲۱ است. در این مبارزه پیروز نخواهیم شد مگر هم با علتهای ریشهای آن بجنگیم و هم با پیامدهای وحشتناکش.
امروزه ما در کمانی که از خاور دور و خاورمیانه تا خیابانهای شهرهای اروپا و آمریکا کشیده میشود با بلایی روبهرو هستیم که جان انسانهای بی گناه را میگیرد، اجتماعها را به وحشت میاندازد و کشورها را ناپایدار میسازد. تهدیدی است که پیوسته در حال گسترش، رشد و جهش است تا به پیکار ما پاسخ بگوید. تندروهای گسترش دهنده این خشونت شبکههای یاریرسان به جوانان را دارند و از قدرت آموزش- چه رسمی چه غیررسمی- آگاه هستند. تندروها، ذهن جوانان را از این باور پر میکنند که هر کسی مخالفت میکند دشمن شما- و دشمن خداوند- است. بحث امنیت، آنچنان که انتظار میرود، اغلب بر پیامدها متمرکز است. دولتها،پس از هر حمله به سراغ برنامههای آنی امنیتی میروند. تروریستها را دنبال و دستگیر میکنند و پس از آن، ما برمیگردیم به زندگیهای روزانهمان، تا بار دیگر که باز حملهای دیگر رخ دهد. اما دگرگونی ماندگار، از سر پرداختن به علتهای ریشهای افراط گرایی به دست میآید. البته در این میان سیاستبازان نیز نقش خودشان را بازی میکنند و افراطگرایان هم خوب بلدند که بر پشت دادخواهیهای سیاسی جست بزنند. اما خاکی که در آن بذرهای کینه کاشته میشود با نادانی و ناآگاهی بارور میشود و این همان دلیلی است که چرا ما باید اندیشیدن به آموزش را به عنوان یک موضوع امنیتی آغاز کنیم. افراطگرایان کشتار را به نام خدا توجیه میکنند. این یک تحریف شرم آور از ایمان مذهبی راستین است. یک خطر است، هم به خاطر آسیبی که مستقیم وارد میکند و هم به خاطر چنددستگی و فرقهگرایی زیانآوری که بهطور غیرمستقیم میپروراند. هر کشتاری، یک تراژدی انسانی است.
همچنین زنجیرهای از واکنشهای تند و دشمن آفرین به همراه دارد. ترسی واقعی در اجتماعهای به ستوه آمده از چنین افراطگرایی دیده میشود که زندگی معمول را فلج و مردم را وادار به دوری کردن از همدیگر میکند. جهانی شدن نیز به این افراطگرایی دامن میزند و آن را تشدید میکند. تندروی به هیچ مرزی محدود نمیماند و میتواند از هر جایی سر بزند. ما از هر زمان دیگری از تاریخ انسانی، همبستهتریم و بیشتر مردم با آنانی در تماس و برخورد هستند که با خودشان متفاوتند. پس نیاز به محترم شمردن همسایهای که همانند شما نیست مبرمتر است اما در عین حال، میدان نیز برای معرفی او به عنوان یک دشمن، فراختر میشود. این موضوع تنها محدود به افراطگرایی بهنام اسلام هم نیست.
نوشته شده توسط admin در سه شنبه, ۲۳ خرداد ۱۳۹۶ ساعت ۵:۴۶ ق.ظ