هنر نقاشی در گستره تاریخ پژوهی ارومیه

هنر نقاشی در گستره تاریخ پژوهی ارومیه

علی رزم آرای
گروه فرهنگی: روز شنبه هفته جاری نوشتاری تحت¬عنوان »مینیاتور در تاریخ هنر ارومیه« از نویسنده نوشتار حاضر منتشر شد. در این نوشتار که محوریت آن از جهت تاریخی به شخصِ نقاش مهم دوره صفویه و افشاریه که از اهالی ارومیه بوده باز می¬گشت: علیقلی خان ارومی معروف به فرنگی.
از جهت تحلیلی نیز با توجه به زمینه هنری آن حول محور نقاشی و به ویژه مینیاتور و نگاری سیر می¬کرد.در این نوشتار از چند و چون تاریخ¬پژوهی در ارومیه درابعاد مختلف از فلسفه تا معماری، هنر، ادبیات وغیره مطالبی به قلم سپرده شده بود.
نوشتار مذکور با نقل بخش کوتاهی از مقاله »درباره هنر نقاشی قاجار« از زنده¬یاد »شاهرخ مسکوب« پی گرفته شده و پایان¬بندی شده بود¬.
بخش دوم نوشتار روز شنبه که قرار بود حول محور فرنگی سازی در نقاشی ایرانی (نگاری یا مینیاتور) و نیز هنر علیقلی-خان ارومی سیر کند هم اینک و در قالب نوشتاری گردآوری شده ارائه می¬گردد. فرنگی سازی: اصطلاحی هنری است که به الگو برداری ناقص از نقاشی اروپایی گفته می‌شود. این شیوه الگو برداری فارغ از دید ژرفگرایانه‌است، بطوریکه به صورت سطحی از شیوه نقشمایه‌های اروپایی تقلید می‌شود.
این شیوه الگو برداری در بین نگارگران قدیم ایرانی و هندی نزدیک به دویست سال و از سالهای میانی سده یازدهم تا سالهای نخستین سده چهاردهم رواج داشته‌است.( ویکی پدیا)
علیقلی¬بیگ: علیقلی جبه‌دار یا علیقلی جبادار مهم‌ترین نقاش فرنگی‌ساز اواخر قرن هفده و اوایل هجده ایران است. وی تکنیک‌های ایرانی و اروپایی را توامان و در کنار هم به کار می‌برد. این هنرمند به نام‌های علی‌قلی بیگ فرنگی وعلی‌قلی جبه‌دار عباسی و علی‌قلی آرنااوت وعلی‌قلی بیگ ارناوت نادری در هنر تصویرسازی ایران شهره بوده‌است. ( ویکی پدیا)
شاهرخ مسکوب در مقاله» درباره هنر نقاشی قاجار« در خصوص پیشینه نقاشی دوران قاجار چنین می¬گوید:
»سابقه نقاشی قاجار به دوره های پیشتر یعنی به آخرهای صفویه و مخصوصاً دوران زندیه می¬رسد. در دوره سلسله صفوی و در زمان شاه عباس اول (قرن ۱۷-۱۶ میلادی) رابطه ایران با اروپا توسعه زیادی می یابد. در داخل، ایران از یک دوره ثبات طولانی، حکومت مرکزی با قدرت و رونق اقتصادی برخوردار است. شاه عباس در شمال شرقی دشمنی اُزبک ها را از بین برده و آنها را سرکوب کرده بود. در مغرب ایران هم با ترکان عثمانی به نوعی صلح مسلّح رسیده بود که خیال او را از مرزهای غربی کشور آسوده می داشت. مجموعه این عوامل به دستگاه دولت وقت اجازه می داد که تمام کوشش خود را صرف آبادانی، ساختن کشور و رونق اقتصادی کند. امپراطوری عثمانی در مشرق با ایران و در مغرب با جمهوری ونیز و کشورهای اروپائی برخورد و کشمکش های طولانی داشت. درنتیجه هم به علت های اقتصادی و هم به علت های نظامی (درمقابله با امپراطوری عثمانی) ایران و کشورهای اروپائی علاقمند به توسعه روابط با یکدیگر بودند.
مخصوصاً باید یادآوری کرد که درآن موقع کشورهائی مثل هلند، پرتقال، انگلستان و . . . به دلایل اقتصادی و فرهنگی شروع به خروج از اروپا، توجه به مشرق و دست اندازی به کشورهای آسیائی کرده بودند. درقرن ۱۷ روابط ایران با اروپا به حدی رسید که تا آن زمان به کلی برای دوطرف بی سابقه بود. این روابط متنوع همه جانبه و از جمله هنری و فرهنگی هم بود.
درکنار نقاشی سنتی ایران یعنی مینیاتور که در حال شکفتگی و کمال بود، نقاشی دیواری (دیوارنگاره) هم به دربار راه یافت. زندگی پُرشکوه و با تجمل درباری خواستار تزیین قصرهای گوناگونی بود که در اصفهان و قزوین و شهرهای دیگر ساخته می شد. مینیاتور بیشتر در خدمت تزیین کتاب بود و با خصوصیاتی که داشت به کار آراستن کاخ ها نمی آمد.
برای این منطور نقاشی اروپائی سرمشق و نمونه خوبی بود. کاخ چهل ستون تحت تأثیر نقاشی اروپا (رنسانس متأخر) و اکثراً بدست نقاشان همان سرزمین نقاشی شد. صحنه ها مجالسِ پذیرائی و بزم شاهانه، ورود سفیران جنگ، رقص و باده گساری و جز اینها بود. گذشته از کاخ های شاهی مثل عالی قاپو، هشت بهشت و غیره و خانه های بزرگان و اشراف که دیوار ها و سقف آنها با تصویر یا نقش پرندگان و گل و بته تزیین می شد، درهمین دوره کلیساهای جلفا، شهر کوچک ارمنی نشین در کنار پایتخت (اصفهان) هم بوسیله نقاشان مسیحی تصویر می_شد. طبعاً در اینجا نقش ها معمولاً نمودار صحنه های زندگی مسیح و داستان ها و وقایع کتاب مقدس بود.
در این دوره نقاشان هلندی در اصفهان مدرسه نقاشی دائر کرده بودند و هنر خود و شگردهای آنرا به شاگردان ایرانی می آموختند. از طرف دیگر می دانیم که محمد زمان نامی در دوران پادشاهی شاه عباس دوم با تقلید از نقاشان ایتالیائی آثار بدیع و ارزشمندی به وجود آورد. نقاشی این دوره به نوعی تعادل در پیوند میان نقاشی سنتی ایران و نقاشی اروپائی می رسد. استنباط نقاش ایرانی از “فرم” و دید او از عالم خارج با شیوه های تجسمی اروپائی جور می شود.
ولی در هرحال ورود شیوه اروپائی و تأثیر آن به اندازه ای است که علی قلی بیک از اهالی ارومیه و معروف ترین نقاش دوره بعد (دوره نادرشاه) معروف به “فرنگی” است. ظاهراً از آثار او چیزی باقی نمانده، شاید برای اینکه در زمانی بسیار پرآشوب زندگی می کرد، ولی خودِ شهرت او با معنی و نشان دهنده تصوّری است که از هنر او داشتند. پس از یک دوره نسبتاً طولانی پریشانی سیاسی، نظامی و اجتماعی (اواخرصفویه، دوره افغان ها و افشاّریه) در نیمه دوم قرن ۱۸ دستکم برای سی سال در قسمت های بزرگی از ایران ثبات، امنیت و آسایشی پدید می آید: منظور حکومت کریم خان(۱۱۶۴/۱۱۸۹ه) زند وتشویق او از هنرمندان و صنعتکاران و ارباب حرفه_هاست. در زمان او ادبیات، معماری و نقاشی تحول و رونق زیادی پیدا کرد، مخصوصاً در شهر شیراز پایتخت زندیه. در این زمان هنر تصویری به غیر از کشیدن تابلو، عبارت بود از نقاشی روی شیشه، قابِ آیینه، گل و بته روی قلمدان، کاشی و میناکاری و تذهیب.
از میان بزرگ ترین نقاشان این عصر می توان میرزا بابا و محمد صادق را نام برد که آثار آنها بیشتر مربوط به اواخر زندیه و اوائل قاجاریه است.
درمیان آثار بازمانده از میرزا بابا باید از تابلو »هرمزدچهارم« تصویر خیالی پادشاه ساسانی (پیش از اسلام) نام برد. شاه برخلاف شاهان و شاهزادگان زمان نه برزمین بلکه بر صندلی بزرگ و تخت مانندی نشسته با چکمه و تاجی بکلی متفاوت از تاج پادشاهان زمانِ نقاش ولی با لباس عصر نقاش، با کمربند و ترکش و شمشیر مرصّع و گردن بند و حمایل جواهر نشان.
دو تن از ندیمان درباری پشت سر شاه ایستاده_اند و گل بدست دارند. کلاه یکی به شکل تاج و شبیه مال پادشاه است و دیگری دستار به سر دارد. از همین میرزا بابا یک تابلو “طبیعت بی جان” درموزه نگارستان تهران وجوددارد که ازنظرقرنیه سازی، دیدِ قراردادی (formel) ازطبیعت رنگ_ها وکار بُردگل وبته های تزیینی از نمونه_های مُعرّف نقاشی آن زمان و آغاز قاجاریه است. از نظر چهره پردازی، رنگ های چشم نواز و تزیینی (طیف های مختلف قرمز به اضافه سبزِ زنگاری) لباس، قبا و شال و دشنه نمونه جالب و تمام عیار نقاشی آخر زندیه و دارای تاریخ( ۱۲۰۸ هجری۱۷۹۳-۴ )است…..«
اگر موارد گفته شده از تعرف »فرنگی¬سازی« تا لقب فرنگی در نام»علیقلی¬بیگ ارومی معروف به فرنگی« و نیز اشارات تاریخی زنده¬یاد»شاهرخ مسکوب« به پیشینه نقاشی قاجار را همچون قطعات واضح کنار هم بگذاریم نتیجه رسیدن به رد مهمی از حیات هنر و به ویژه هنر نقاشی و مینیاتور در شکل سنتی و تنیز تلفقی آن در منطقه آذربایجان و به ویژه ارومیه خواهیم رسید.

نوشته شده توسط admin در چهارشنبه, ۲۳ تیر ۱۳۹۵ ساعت ۱۰:۰۶ ق.ظ

دیدگاه


− 4 = چهار