- آراز آذربایجان – روزنامه خبری آذربایجان غربی - http://www.araznews.ir -
نوستالژیهای جنگ
Posted By admin On مهر ۳, ۱۳۹۲ @ ۹:۲۲ ق.ظ In پرونده | No Comments
حمید حوزوی
گروه سیاسی: دهه شصت دهه نوستالژیها بود؛ دهه بچههایی که با صدای آژیر و ترس از شکستن دیوار صوتی بزرگ شدند؛ بچههایی که تمام ذوق و شوقشان جمع کردن پول برای ریختن توی قلکهای سبز به شکل تانک و نارنجک بود تا به دست رزمندهها در جبههها برسد؛دهه بچههایی که صبحها با »بچههای انقلاب« رادیو از خواب بیدار میشدند و همزمان با این برنامه صبحانه میخوردند و آماده رفتن به مدرسه میشدند. اگر هم تابستان بود، صبحها یکربع به ۹، به ذوق دیدن برنامه کودک شبکه ۲ از جا می پریدند.
اول »نور هدایت« پخش میشد؛ دو تا پسربچه که یکی قرآن میخواند و دیگری آیهها را ترجمه میکرد. بعد نوبت برنامه کودک بود؛ واتوواتو، بارباپاپا، ماجراهای سوزی، گاهی اوقات هاچین و واچین. آن روزها خبری از کارتونهای امروزی نبود. بعضی وقتها کارتونهای قدیمی امریکایی از شبکه اول پخش میشد. مجری برنامه هم خانم افشار بود که میگفتند دختر افشار گوینده خبر است که بعدها شایعه شد فوت کرده است.
دهه شصت، موبایل نبود، ماهواره نبود اینترنت نبود. فقط »جنگ« بود. ترانه محبوب مردم صدای آن پسربچه نوجوان شیرازی بود که با سوز میخواند: دیشب خواب بابامو دیدم دوباره … و این شعر ورد زبان تمام بچههای دهه شصت شده بود که باباهایشان به جبهه رفته بودند. دهه شصت، دهه مردان مردی بود که به جبهه رفتند و زنانی که پنجشنبه شبها به مسجد میرفتند تا برای سلامتی شوهرانشان دعای کمیل بخوانند و بچههایی که چشمانتظار بازگشت پدرانشان بودند.
دهه شصت، دهه همه چیزهای خوب و ساده بود. دهه خالهبازی با چادر مادرانمان در کوچهها، دهه بیدار شدن با بوی نفت در بخاری نفتی، دهه بوی پنیر و نارنگی توی کیف مدرسه، فوتبال دستی. مانتو با اپُل، توپ دولایه، صف نان، نم خاک بعد از باران توی کوچههای خاکی آتاری، سیگار زر، انباری و بوی سرکه، برنج کوپنی، آدامس خروسنشان، کیسه و سفیدآب کارتبازی با دمپایی، تیلهبازی، نوار کاست…
دهه شصت دهه جمع شدن مادرانمان توی حیاط برای پختن رب گوجه بود. دهه فرفرهکاغذی درست کردن و فروختن آن روی صندوقهای چوبی بود. دهه حباب درست کردن با آب و کف که میریختیم توی لوله خودکار بیک و فوت میکردیم!
دهه شصت، دهه جنگ بود. حتی نوروزها هم بوی باروت میداد. وقتی مردم توی سفره هفتسین یک رادیو ترانزیستوری هم میگذاشتند تا اگر برق رفت از وضعیت زرد و سفید و قرمز باخبر شوند. آن روزها گاهی حتی اتاق میهمان را هم به پناهگاه می_بردند و یا سفره را کنار ایوان و بالکنهایی پهن میکردند که در آن گونیهای پر از شن تا سقف تعبیه شده بود.
دهه شصت با تمام دلنگرانیها و دلواپسیهای جنگ، دهه شعر و فیلم و فرهنگ هم بود. مردم زندگی میکردند. زندگی جریان داشت. دهه شصت دهه سیدعلی صالحی و هادی اسلامی و سریال سلطان و شبان و مجموعه سیمای اقتصاد بود. دهه شجریان و سهتار و پرویز یاحقی بود. دهه شصت صبحهای جمعه برنامه »صبح جمعه با شما« از رادیو پخش میشد که مجریان آن تا مدتها محبوب مردم بودند.
در طول جنگ گاهی ایران و عراق شهرهای یکدیگر را میزدند (هر چند ایران هیچگاه آغازکننده نبود.) به این شرایط »جنگ شهرها« گفته میشد.دهه شصت دهه جنگ بود، دهه بچههای جنگ، دهه شبهای بمباران و روزهای پر از دلهره. آن روزها شاید ترس بود، شاید ناامنی بود. شاید ویرانی بود، اما مثل این روزها غم فقط غم نان نبود. مردم حال و هوای خاصی داشتند. روزگار یکرنگی و صداقت و سادگی آدمها بود. روزگاری که مردم قبل از خود به بقیه فکر میکردند و غم یکدیگر را داشتند. این قدر میان آدمها فاصله نبود. روزهای خون و خاطره بود. راستی دهه شصت، دهه نوحههای صادق آهنگران هم بود …
Article printed from آراز آذربایجان – روزنامه خبری آذربایجان غربی: http://www.araznews.ir
URL to article: http://www.araznews.ir/%d9%86%d9%88%d8%b3%d8%aa%d8%a7%d9%84%da%98%d9%8a%e2%80%8c%d9%87%d8%a7%d9%8a-%d8%ac%d9%86%da%af/
Click here to print.
Copyright © 2013 آراز آذربایجان - روزنامه خبری آذربایجان غربی. All rights reserved.