نقش فرهنگی رسانه ها درالگودهی به جامعه

نقش فرهنگی رسانه ها درالگودهی به جامعه

محمد ستاری
گروه فرهنگی:نقد سازنده و تخریب دو موضوع متفاوت هستند که گاهی به جای هم مورد استفاده قرار می گیرند. این دوگانه مساله ای جدی است که دایره بزرگی از افراد، جامعه و دولت ها را در بر می گیرد.
رقابت میان جریان و گروه های سیاسی امری پذیرفته شده است.
زیرا یکی از کار ویژه های احزاب دستیابی به قدرت است که همگان بر آن اذعان دارند اما این مساله نباید به آن منجر شود که منافع کوتاه مدت را بر منافع ملی ترجیح داد.
یکی از مباحثی که در عرصه اجتماعی و سیاسی مطرح می شود، نقد و معیارهای آن است. این که برای طرد رقیب از ابزار تهمت و تخریب استفاده شود، عملی بر خلاف موازین شرع و قانون است.
با این حال متاسفانه در عرصه سیاسی شاهد بی اخلاقی هایی هستیم که نمی توان توجیهی برای آن داشت. در این زمینه به ذکر چند نکته می_پردازیم:
وجود نقد امری ضروری برای توسعه به حساب می آید منتهی توجه به آیین و ملزومات نقد امری غیر قابل کتمان است. در مقابل تمکین به نقدهای سازنده نیز امری ستوده و گریز ناپذیر است.
به نظر می رسد در جوامعی که نقد سازنده سامان مند بوده و درست استفاده می شود بازخوردهای خوبی دارد و در مقابل حاشیه سازی و تخریب، جامعه را به سمت قطبی شدن می_کشاند. از این رو در نگاهی جامع الاطراف و دیدی منصفانه، همدلی در اجتماع قوت و قوام بیشتری خواهد داشت.
علت شکل گرفتن یا نگرفتن نقد و روش منتقدانه، ریشه های فردی و اجتماعی است. از طرفی دیگر انتقاد پذیر بودن یا نپذیرفتن نقد دیگران نیز مساله ای است که نیاز به بررسی دارد.
رسانه ها در الگودهی به جامعه نقش برجسته_ای دارند.
با توجه به این که یکی از وظیفه های اصلی رسانه ها پاسخگویی به پرسش افکار عمومی است، رسانه ها نقش نظارتی و مسئولانه را عهده دار می شوند.
با این حال ایفای نقش به عنوان تکلیف نباید به نگاهی تقلیل گرایانه و غیر مستند فروکاسته شود. در واقع زمانی کارکرد مسئولانه و درست رسانه_ها جامه عمل می پوشد که بینش غیر حرفه ای از آن رخت بربندد. بنابر این اخلاق حرفه ای باید همواره مدنظر قرار گیرد و وظیفه رسانه ای به درستی انجام شود.
بیشترین آسیب فعالیت رسانه ای ناشی از بی اخلاقی و چشم پوشی از رسالت های خبری را می توان در عرصه های سیاسی- اجتماعی دید. در کنار نقدهایی که برخی با انگیزه اصلاح و بهبود کارکردهای ارایه می دهند اما متاسفانه برخی رسانه ها جای نقد و تخریب را جابجا کرده_اند .
به این معنا که کمتر از نقدهای سازنده بهره می_برند و سعی می کنند با بزرگ نمایی مشکلات موفقیت ها را کوچک نشان دهند. جدا از جایگاه رسانه ها نمی توان از نقش نخبگان سیاسی چشم پوشید.
در واقع نخبگان به عنوان گروه پیشرو در عرصه سیاسی و اجتماعی باید نقدسازنده را برای رفع و رجوع مشکلات دنبال کنند و خدای نکرده فرو غلتیدن آن ها به تخریب گری، آسیب های بزرگی را متوجه جامعه می کند. بنابر این رها کردن متن و پرداختن به حاشیه ها نمی تواند برای کشور مفید به فایده باشد.
هر چند به نظر می رسد بهره بردن از ادبیات توهین آمیز ریشه در ذهنیت غیر اصیل دارد و به عوام گرایی می انجامد.
براین اساس افشاگری با رویه های غیراخلاقی توهین سیاسی، تخریب شخصیت رقبا و … در جامعه منجر به ترویج نگاه بدبینانه شده و تبدیل به هنجار می شود که همین امر حتی به پرخاشگری و تندی نسبت به دیگری می انجامد و آستانه تحمل در اجتماع را کاهش می دهد. بنابراین اگر گروه های مرجع اجتماعی به این نکته توجه کنند که اخلاق مقدمه سیاست و پیش درآمد آن به شمار می آید و سیاست نه تنها راه رسیدن به قدرت بلکه وسیله تحقق و اجرای فضایل اخلاقی است، شاید کمتر شاهد استفاده از ادبیاتی توهین آمیز باشیم.
۴-در آسیب شناسی جایگزینی تخریب به جای نقد می توان به اولویت گرفتن منافع گروهی و حزبی اشاره کرد. پس اگر تنها منافع حزبی و فردی در نظر گرفته شوند، حواشی جای متن را می گیرد و در این میان منافع ملی مورد غفلت واقع می شود که خود آسیب بزرگی به کشور وارد خواهد کرد.
نگاه واقع گرایانه در عرصه سیاسی و توجه به مصلحت ها در میدان سیاست نیازمند توجه به این نکته است که ما همه دارای سرنوشت مشترک هستیم و منافع ملی همچون کشتی است که ما مسافران آنیم و محافظت از این کشتی بقای ما را تامین می کند.
از این رو فهم شرایط می تواند راهگشای مهمی در عرصه ملی و برای تامین منافع ملی باشد. به نظر می رسد برای تامین بیشتر منافع ملی و اولویت دادن آن بر منافع حزبی، نیازمند عمل کردن جریان ها و گروه های سیاسی در چارچوب قانون و پایبندی به موازین شرعی و اخلاقی هستیم. اگر اولویت دادن به منافع ملی تبدیل به رویه شود، سیر پیشرفت کشور سرعت گرفته و جامعه سامان بهتری خواهد گرفت.نقد سازنده در راستای بهبود امور و در مقابل تخریب حرکت در مسیر سیاه نمایی و کُند کردن روندتوسعه کشور است. بنابر این برای این که یک جامعه پویا و فعال داشته باشیم ناگزیریم بر مبنای نگاهی نقد محور حرکت کنیم چرا که در غیراین صورت تخریب به جای نقد رایج خواهد شد.
در نقد اجتماعی جدا از بررسی ساختار اجتماعی، فرهنگ و سنن مطرح در اثر، به مقولة زیباشناختی نیز توجه می‌شود. در تحلیل اجتماعی، متن از دیدگاه جامعه‌شناسی بررسی می‌شود؛ بدین‌گونه که وقایع اجتماعی و ارزش‌های نهفته در یک جامعه چگونه می‌تواند در قالب شعر و داستان، در عرصه‌های روایتی و معنایی مورد استفاده قرار گیرد. از آنجا که هر جامعه‌ای بر پایه ادبیات آن نهاده شده است ناگزیر از نشان دادن این ارتباط دوسویه هستیم یعنی ارتباط ادبیات با جامعه و نیز در مقابل تأثیر جامعه در ادبیات.
آثار ادبی همواره محصول و زاییدة حیات و محیط اجتماعی یک جامعه هستند. از این‌رو تحول جوامع و تردد حکام و امرایی که در طی زمان بر کرسی عدالت نشسته‌اند و زمام امور کشور و جامعه را در دست می‌گیرند، حائز اهمیت است. پیش از آنکه به نقد اجتماعی یک اثر بپردازیم، باید آن اثر را از نظرگاه تاریخی مورد کاوش قرار دهیم.
به‌دلیل آنکه نقش محیط اجتماعی در خلق یک اثر ادبی بسیار است. گاه یک حاکم و امیر وقت که نام راه برندة جامعه را بر خود می‌نهد، بسیار ادیب و فاضل است و تمامی هم و غم خود را بر سر پیشرفت ادبی کشور می‌نهد و در جهت رشد و ارتقای ادبیات جامعة روزگار خود می‌کوشد و البته، از این دست پادشاهان، امرا و وزرا در تاریخ کشور ما کم نبوده‌اند.
برخی از منتقدان، در نقد آثار ادبی مبانی اجتماعی را معتبر دانسته‌اند. تحقیق دربارة نحوة ادبیات با جامعه موضوع نقادی این دسته از نقادان است. شک نیست که محیط ادبی از تأثیر محیط اجتماعی برکنار نتواند بود. افکار، عقاید، ذوق‌ها و اندیشه‌ها تابع احوال اجتماعی است. در نقد اجتماعی نه‌تنها به نویسنده اثر توجه می‌شود، بلکه مخاطب آثار داستانی نیز مورد تجزیه و تحلیل قرار می‌گیرد.
خلق آثار داستانی بر اصول جامعه‌شناسی مبتنی است و برای ارزیابی و تحلیل آثار از شیوة نقد اجتماعی استفاده می‌شود.

نوشته شده توسط admin در یکشنبه, ۲۵ تیر ۱۳۹۶ ساعت ۱۱:۳۸ ق.ظ

دیدگاه


+ هشت = 15