نقش سیاسی فرهنگی رهبران دوران‌ساز در تاریخ معاصر

نقش سیاسی فرهنگی رهبران دوران‌ساز در تاریخ معاصر

گروه تحلیل: تاریخ عبرت‌ها و پندهایی بس فراوان داشته و دارد که هرکدام می‌تواند همچون سراجی منیر در مسیر حرکت انسان به سوی تعالی، فراروی او را روشن ساخته و او را از بیراهه‌هایی بس عظیم و هولناک برهاند. این بینش و بصیرت، که حاصل درس‌آموزهای تاریخی است، اندوخته‌های گران‌بهایی هستند که همچون سرمایه‌های گران‌قدر انسان‌ها و ملل، در طی قرون متمادی، هر زمان و هر کجا که درمانده و ناگزیر مانده‌اند گریزگاهی بوده‌اند برای عبور از بزنگاه‌های تاریخی باریک‌تر از مو تا بشر همچنان در تمامی ساحت‌های وجودی‌اش در مسیر نیل به حیات متعالی و سعادت برتر گام بردارد و طی طریق نماید.
از مهم‌ترین تقاطع‌های تاریخی سرنوشت‌ساز ایرانیان، تاریخ معاصر ایران است که با خود درس‌ها و عبرت‌هایی بس مهم به همراه دارد. بزرگ‌مردانی تاریخ‌ساز در این برهه‌ی تاریخی سر برآوردند که به گواه تاریخ و به استناد گفتار و کردارشان، که در سینه‌ی تاریخ این مرزوبوم ثبت و ضبط گردیده، منشأ خدمات و مجاهدت‌های بسیاری بوده‌اند. آیت‌الله ابوالقاسم کاشانی از آن جمله است.
ایشان با کارنامه‌ای درخشان از مبارزات و مجاهدت‌ها علیه دشمنان دین و کیان این سرزمین کهن و در راستای صیانت از آیین و ارزش‌های ملی و دینی ایران عمری گذراند و در این مسیر، آماج حملات و هجمه‌های کین‌خواهان و معاندان قرار گرفت. آنچه این وجیزه در پی تبیین و تحلیل آن است، ابتدا اشاره‌ای مختصر به ادوار سیره‌ی سیاسی این بزرگ‌مرد تاریخ معاصر است و در ادامه، به تبیین برخی دیدگاه‌های بنیان‌گذار کبیر انقلاب اسلامی در خصوص ایشان خواهیم پرداخت.
سید ابوالقاسم کاشانی در ۱۲۶۴ هجری شمسی در تهران متولد شد و در ۲۳ اسفند ۱۳۴۰ هجری شمسی در تهران رحلت کرد. ایشان به‌عنوان یک عالم مبارز حدود شش دهه از عمر شریفش را در مبارزه با استبداد داخلی و استعمار خارجی سپری نمود؛ امری که در تاریخ معاصر ایران کمتر به مانندش یافت شود. نخستین مبارزات ایشان مربوط به دوره‌ی مشروطیت است.آیت‌الله کاشانی زمانی که حدوداً بیست‌ساله بود، در کنار علما و مراجع تراز اول آن دوره همچون آخوند خراسانی و آیت‌الله شیخ عبدالله مازندرانی، به مبارزه علیه استبداد پرداخت. این موضوع بیانگر میزان بصیرت و آگاهی ایشان نسبت به مسائل اجتماعی و سیاسی آن عصر است. بر این اساس، می‌توان به لحاظ عمق دید و گستره‌ی آگاهی نسبت به مسائل روز، وی را هم‌ردیف علمای مبارز آن عصر نشاند. تا آنجا که یکی از مشاوران آخوند خراسانی، در تنظیم و تدوین اعلامیه‌ها و بیانیه‌ها بود.
آیت‌الله کاشانی زمانی که بیست‌ساله بود به درجه‌ی اجتهاد نائل آمد و مورد تأیید علمی و فقهی علمای بزرگ عتبات قرار گرفت. براساس سطح تحلیل فراگیر و جامعی که داشت عمده‌ترین علت عقب‌ماندگی جهان اسلام را استعمار خارجی و استبداد داخلی می‌دانست. علت تداوم مبارزات ایشان علیه استعمارگران انگلیسی نیز ناشی از همین رویکرد بود.
در این راستا ایشان در زمان جنگ جهانی اول آن‌گاه که انگلیس قصد اشغال عراق را داشت علیه آن‌ها به مبارزه برخاست و به دفاع از عراق پرداخت. مبارزات ایشان به‌قدری مؤثر و گسترده بود که دستگاه‌های امنیتی استعمارگران، ایشان را دشمن سخت و خطرناک خود می‌دانستند و لذا ایشان را تحت نظر و مراقبت قرار دادند و تبلیغات و هجمه‌های وسیع و دامنه‌داری علیه ایشان به راه انداختند تا آنکه مبادا فرد دیگری همچون میرزای شیرازی، که با فتوایی کوتاه مجموعه‌ی طرح‌ها و اقدامات استعمارگران را به هم ریخت، ظهور و بروز یابد.ایشان در ادامه‌ی مبارزاتش در ۳۰ بهمن ۱۲۹۹، زمانی که حدود چهل‌ساله بود، با کوله‌باری از علوم دینی و تجربیات مبارزاتی علیه استعمار، برای خدمت به دین، مردم و کشور، به وطن بازگشت. در دوره‌ای که آیت‌الله کاشانی مشغول روشنگری و آگاه‌سازی مردم نسبت به استعمارگریان خارجی و عناصر داخلی‌اش بود، مصادف شد با وقوع جنگ جهانی دوم و حمله‌ی متفقین به ایران. آن‌ها که کاشانی را مانع تحقق اهداف و امیال خود می‌دانستند، کوشیدند تا با زندانی و تبعید کردن وی این مانع را از سر راه خود بردارند. لذا ایشان را متهم به حمایت از سیاست‌های آلمان کردند و ابتدا ایشان را مدتی در زندان‌های متفقین در شهرهای مختلف ایران زندانی و در نهایت، ایشان را به لبنان تبعید کردند.
آیت‌الله کاشانی مدتی بعد از انتخابات مجلس شانزدهم شورای ملی به ایران بازگشتند و مورد استقبال گسترده‌ی مردم قرار گرفتند. مبارزات ایشان بعد از ورود به ایران و در سال‌های پایانی دهه‌ی ۱۳۲۰ ادامه یافت. ایشان با حضور مستقیم در صف مبارزه علیه استعمار انگلیس رنگ‌وبویی دیگر به نهضت ضداستعمارری مردم ایران بخشید که به ملی شدن صنعت نفت منجر شد. این تلاش‌ها در پی خودسری‌ها و خودکامگی برخی افراد و جریانات غیرمذهبی نهضت عقیم ماند و با انزوای آیت‌الله کاشانی، نهضت پشتوانه‌ی مردمی خود را از دست داد.
از اینجا به بعد بود که زمینه‌های وقوع کودتا به‌تدریج فراهم شد و در ۲۸ مرداد ۱۳۳۲، با کودتای آمریکایی، نهضت ملی شدن صنعت نفت به شکست انجامید.در این بخش لازم است به روابط نزدیک و صمیمانه‌ی آیت‌الله کاشانی و امام خمینی اشاره کرد. امام خمینی و آیت‌الله کاشانی معاصر هم بودند و اختلاف سن آن‌ها حدود هجده سال بود. زمینه‌ها و مؤلفه‌های متعددی وجود داشت که سبب نزدیک شدن افق دیدگاه این دو بزرگوار شده بود. از جمله اینکه رویکرد همسان سیاسی و نگرش مشابه مبارزاتی داشتند. در دوره‌ای که آخوند سیاسی به‌مثابه‌ی نوعی فحش تلقی می‌شد، هر دو معتقد به اسلام سیاسی و حضور روحانیت در عرصه‌های سیاسی و اجتماعی بودند و دیدگاه تفکیک دین از سیاست را نگرشی استعماری می‌دانستند.امام خمینی و آیت‌الله کاشانی بر این باور بودند که روحانی باید در عرصه‌ی داخلی با مظاهر بی‌عدالتی و ظلم انحرافات و مفاسد و در عرصه‌ی خارجی نیز با متجاوزین و استعمارگران مبارزه کند. آیت‌الله کاشانی عمیقاً بر این باور بودند که روحانی باید در سیاست دخالت کند و اساساً دخالت در سیاست از ویژگی‌های بارز یک روحانی متعهد و اصیل است. امام خمینی ضمن تأیید و تأکید بر این مطلب، به‌طور جد، عامل و مروج آن نیز بود. امام خمینی با ستودن دیدگاه آیت‌الله کاشانی، بر لزوم دخالت و حضور روحانیت در عرصه‌های سیاسی و اجتماعی تأکید می‌کند.مجموعه‌ی این دلایل و زمینه‌ها موجب شده بود تا روابط امام خمینی و آیت‌الله کاشانی بیش از پیش نزدیک و صمیمانه گردد. امام خمینی هرگاه به تهران می‌آمد، با آیت‌الله کاشانی دیدار و در امور مختلف سیاسی و اجتماعی با ایشان گفت‌وگو و هم‌فکری می‌کرد. تا اینکه تلاش‌های برخی از افراد جریانات و نشریات مزدور دربار و انگلیس علیه آیت‌الله کاشانی با هدف انزوای ایشان به‌طور اخص و روحانیت به‌طور اعم شدت یافت. آن‌ها با ایراد توهین و افترا علیه ایشان و روحانیت نوعی جنگ روانی را به راه انداخته بودند. امام خمینی همواره از این دوره به تلخی یاد می‌کردند و آن ایام را سخت‌ترین دوران حیات آیت‌الله کاشانی می‌دانستند و می‌فرمودند:
»ما در زمان خودمان هم آقای کاشانی را دیدیم. آقای کاشانی از جوانی در نجف یک روحانی مبارز بود و با استعمار انگلیس مبارزه می‌کرد. به ایران هم که وارد شد، تمام زندگی‌اش صرف همین معنا شد. من از نزدیک ایشان را می‌شناختم. او برای اسلام کار می‌کرد. از میرزای شیرازی تا آقای کاشانی برای اسلام کار کردند، تمام علمایی که در خلال مشروطیت بودند، برای اسلام کار کردند. با این حال، این‌ها [ملی‌گراها و غرب‌زده‌ها] به ایشان بد گفتند. درباره‌ی آیت‌الله کاشانی آن‌طور جوسازی کردند. من خودم در مجلسی بودم که مرحوم آقای کاشانی وارد شد به آن مجلس. مجلس روضه بود، هیچ‌کس پا نشد برای آقای کاشانی جا بدهد. من پا شدم و یکی از علمای تهران هم پا شد. من به آیت‌الله کاشانی جا دادم. این‌جور درست کرده بودند برای آقای کاشانی که دیگر نمی‌توانست از منزلش بیرون بیاید. در یک اتاقی محبوس بود. در منزل خودش محبوس بود و نمی‌توانست بیرون بیاید.«در آن زمان که آیت‌الله کاشانی در اثر جوسازی‌ها و جنگ روانی دشمنان، حتی خروج از خانه نیز برایش مشکل بود و به تعبیر امام خمینی، در محافل روضه نیز جایی برایش نبود، با این حال امام خمینی شجاعانه در محافل مختلف و به‌طور آشکار، از آیت‌الله کاشانی حمایت می‌کرد و سخنانی در تجلیل و تأیید وی به زبان می‌آورد.بالاتر از این، امام خمینی برخلاف رویه و عادت خویش، بعد از رحلت آیت‌الله کاشانی مجلس ختم مفصلی برای آیت‌الله کاشانی برگزار کرد. در آن زمان، این موضوع برای بسیاری از افراد تعجب‌انگیز بود، زیرا امام کمتر برای کسی مجلس برگزار می‌کرد تا مبادا شبهه‌ی تلاش برای مرجعیت طرح شود. برای فهم بیشتر دیدگاه امام خمینی در خصوص آیت‌الله کاشانی، می‌بایست رویکرد کلان امام خمینی نسبت به تاریخ معاصر ایران را درک کرد. ایشان در خصوص مبارزات آیت‌الله کاشانی، ابتدا به سابقه‌‌ی تاریخی مجاهدت‌های علمای بزرگ اشاره می‌کنند و سپس به خیانت‌های برخی افراد و جریانات مشکوک و غرب‌زده برای استقرار و حاکمیت فرهنگ غربی به جای فرهنگ اسلامی اشاره می‌کنند.
در این رویکرد، ابتدا تلاش‌ها و مبارزات علمای بزرگی همچون میرزای شیرازی و معاندت‌های استعمارگران غربی و عناصر غرب‌گرای داخلی آن‌ها در مقابل آن مجاهدت‌ها مطرح می‌شود که طی آن، پس از انعقاد قرارداد رژی میان ایران و تالبوت به نمایندگی از انگلیس سلطه و انحصار بر بازار تنباکوی ایران به مدت بیش از پنجاه سال به انگلیس واگذار شد. مرحوم میرزای شیرازی در جایگاه مرجعیت و رهبری دینی مردم، علیه این قرارداد استعماری به مبارزه برخاست و با رهبری سایر علما و مراجع و با حضور گسترده‌ی مردم، این قرارداد لغو شد و جنبش ضداستعماری ملت ایران به پیروزی رسید. در بخش دوم رویکرد امام خمینی مبارزات شیخ فضل‌الله نوری محوریت دارد.
آنجا که تلاش عناصر غرب‌زده برای رسوخ در بدنه‌ی نهضت مشروطه برای تغییر ماهیت و انحراف آن مشاهده شد، این مجاهد نستوه با شعار »مشروطه‌ی مشروعه« به میدان مبارزه و مخالفت وارد شد و علیه جریان غرب‌گرا، که در ادوار بعدی ذیل عناوینی همچون جبهه‌ی ملی نهضت آزادی و گروه‌های ملی-مذهبی نمود یافتند، به مخالفت برخاست.
در دیدگاه امام خمینی؛، مجاهدت‌های آیت‌الله کاشانی اولاً بر مبنای قوانین مترقی اسلام بود، ثانیاً در تداوم مسیر حرکت میرزای شیرازی و شیخ فضل‌الله نوری بود و ثالثاً این حرکت از آغار تاکنون مورد مخالفت ایادی و عناصر غرب‌گرای استعمار در قالب حرکت‌های به‌ظاهر ملی و در اصل غربی قرار گرفته است.آنچه در خصوص مبارزات آیت‌الله کاشانی مهم است این است که آرمان‌ها و اندیشه‌های ایشان باقی ماند. هدف از مبارزات آیت‌الله کاشانی، قطع سلطه‌ی قدرت‌های امپریالیستی و آزادی استبداد و وابستگی بود که در ادامه‌ی‌ این نهضت، این اهداف در مراحل بعدی و در پیروزی انقلاب اسلامی محقق شد. آیت‌الله کاشانی در زمانی وارد مبارزه شد که فضای حاکم بر روحانیت، یک فضای ضدسیاسی بود.
قدرت تبلیغاتی رضاشاهی، از روزنامه‌نگاران تا روشن‌فکران، این فکر را به جامعه القا کرده بود که دین از سیاست جداست و روحانیت نباید در سیاست دخالت کند و به‌عبارتی، سیاست برای روحانیت یک ضدارزش تلقی می‌شد. آیت‌الله کاشانی با رفتار سیاسی و تأکید بر اسلام سیاسی و لزوم دخالت روحانیت در سیاست، خیل عظیمی از روحانیون را وارد سیاست کرد.

نوشته شده توسط admin در یکشنبه, ۲۷ تیر ۱۳۹۵ ساعت ۵:۰۸ ق.ظ

دیدگاه


یک + = 10