نقش رسانه ها در حفظ فرهنگ ومناسبات اجتماعی

نقش رسانه ها در حفظ فرهنگ ومناسبات اجتماعی

الهام عباسی
گروه فرهنگی:بیش از هزار و چهارصد سال است که اسلام ظهور کرده و ایرانیان نیز قرن‌هاست که اسلام آورده اند.
تاریخ علمی و حکمی، و ادبیات غنی این مملکت حاکی از پیشینه‌ی هزاران ساله‌ی باشکوهی است که به دست ملتی غیرتمند، حفظ و حراست شده است. فرهنگ اصیل و متمدنانه‌ی ایرانیان پس از آمیختن با اسلام، چنان روشنی و ابهتی یافت که از برکتش، فارابی و بوعلی سینا و شیخ اشراق و صدرای شیرازی و ابوریحان بیرونی و خیام و خواجه نصیر طوسی و فردوسی و حافظ و بزرگان فقاهت و علمای دین متولد شدند .
ایرانیان با همه‌ی ستمگریهای برخی حکام داخلی و کارشکنان اجنبی جنگیدند. عرصه‌های علم و معنویت را همچنان پاسداری کردند و شاهکارهای ادبی و فقهی و منطقی و فلسفی و عرفانی و پزشکی و نجومی خلق کردند و اینگونه برای ملت‌های دیگر الهام بخش و هدایت گر علم و فرهیختگی و دیانت شدند.
و هنگامی که عرصه را برای بالندگی تنگ دیدند با حمایت متحدانه و شکوه‌مندانه از امام فرزانه و سیاست‌مدار خود، استکبار و طاغوت را بیرون راندند.
خیلی سخت نیست فهمیدن این نکته که برای توقف یک جامعه‌ی مصمم و روبه جلو که برای تحقق عدالت و آزادی گام برمی‌دارد، اصلی ترین عاملِ بازدارنده ضعف اراده و زوال باور به توانستن خود است. اگر آن جامعه با پشتوانه‌ی قدرتمندی چون ایدئولوژیِ منطقی و تکامل یافته‌ی اسلام حرکت کند، تلقین این ضعف و ناتوانی نیازمند صرف هزینه و وقت زیادی برای دشمنان و متجاوزان و کفار خواهد بود.
چنانکه با پیگیری روزانه‌ی اخباری که حاکی از به آب و آتش زدن صهیونیسم و امریکا برای خفه کردن صدای حق‌طلبی و شهادت‌طلبی و اراده‌ی پابرجای ملت‌های مظلوم و مسلمان است، به چنین امری تصریح خواهیم کرد.
باری قاعده‌ی دنیاطلبی و جهان خواری مستکبران بر این طریق است که از پای ننشینند.رسانه‌ها به جهت گستردگی و تعدد و تاثیرگذاری بالایی که دارند اصلی ترین محمل برای تحقق خدعه‌ها و فریب‌های دشمنان هستند. هالیوود سالیانه صدها تولید سینمایی خود را اختصاص می‌دهد به اینکه امریکا را منجی و کاربلد تمام بحران‌ها معرفی کند. روشن است که برای اثبات چنین چیزی باید همزمان ضعف، ناکارآمدی و بی‌عرضگی سایر تمدن‌ها را در به سعادت رسانیدن بشر به اثبات برساند.
مادامیکه غرب تلاش می‌کند تا با داستان سرایی‌های دروغین، باور ملت‌ها را در جهت معنایی خاص بفریبد و جامعه‌ی هدف هم مسلمانان و علی الخصوص ایرانی‌ها هستند؛ نگرانی ما دو جهت عمده خواهد داشت.
اینکه جهانیان تحت تاثیر این تبلیغات کاذب چه دیدگاهی نسبت به ما پیدا می‌کنند، یک طرف قضیه است، و طرف تاسف بارتر خودمان هستیم. خودمان که گاهی باورمان می‌شود کم و کوچک و ناتوان و به اصطلاح جهان سومی هستیم.
امریکا که صحنه گردان اصلی توطئه است، همواره درصدد است تا یک پیام واحد را به دوطیف از انسان‌ها برساند.
هم مسلمانان و هم غیر مسلمانان. به مسلمانان القاء می‌کند که شما نمی‌توانید، و به غیرمسلمانان هم تاکید می‌کند که نگران نباشید اینها نمی‌توانند.
نکته‌ی اساسی ِاستراتژی هالیوودی برای القای موفقیت آمیز این باور به ملت‌های مسلمان، در معرفی سینما به عنوان یک عنصر سرگرم کننده‌ی محض است. در فضای واقعی بیرونی و در عرصه‌های سیاسی، اجتماعی، علمی، فکری و آکادمیک، ملت‌های مسلمان، انسان‌های هوشیار و آگاهی هستند که به مدد روشنگری‌های منابع وحیانی و عقلی و سنت، به ارزش و حقانیت دین اسلام و انقلاب اسلامی و حکومت آخرین منجی معصوم، اعتقادی عمیق و قلبی دارند.
لذاست که لبه‌ی تیز خنجر هالیوود وقتی به تحقیر و القای بیچارگی و ناتوانی مسلمانان می‌پردازد، خود ایرانی‌ها و مسلمانان را هم زخمی می‌کند. و قابلیت این را دارد که در صورت خوش بینی و خوش خیالی ما از هر فرد مسلمان در ناخودآگاهش یک ضدِ مسلمان، و از هر فرد ایرانی یک ضدِ ایرانی و اساسا یک ضدِ بومی بسازد.
بنابراین بازار شلوغ اسباب بازی‌هایی که از روی مدل‌های سینمایی‌شان ساخته می‌شوند، اسپایدرمن، بتمن، مرد عنکبوتی و.. و تمایل و علاقه مندی کودکان مسلمان و ایرانی به آنها گواه این حقیقت تلخ است که اگر دیر بجنبیم به سرعت به سوی تبدیل شدن به جوامعی ضدِ خود خواهیم رفت.
و هنگامی که سالن‌های سینما و تماشای فیلم‌ها را ترک می‌کنیم، متاثر خواهیم شد از اینکه چقدر در نگاه انسان‌های شیک و متمدن غربی، جاهل و ناتوان و سرافکنده‌ایم.
چنانکه در کمال تعجب در فضاهای مجازی، جوانان و نوجوانانی را می‌بینیم که خودباوری و عزت ملی در آنها به شرمندگی و کمبود اعتماد به نفس از اینکه شرقی و مسلمان و ایرانی هستند، فروکاهیده شده است.
هالیوود همواره آمریکا را مهد تمدن و مدرنیته و آزادی معرفی می‌کند. تصویر پر از رنگ و شور و هیجانی که در فیلم‌ها از شهرهای بزرگ امریکا و زندگی‌های مرفه و زیبای شهروندان با تکنولوژی‌های پیشرفته و گران قیمت به نمایش در می‌اید، آمریکا را برای جهانیان به آرزویی دور و همیشگی بدل کرده است.
و به نقطه‌ی آمال کسانی تبدیل شده است که معتقدند تنها با رسیدن به چنین الگویی می‌توان خوشبخت باشد، در چنین تفکری هویت ملی و دینی قاعدتا جایی نخواهد داشت.
نکته‌ی مهم اینجاست که این تلقی، خاصِ عامه‌ی مردم نیست! بلکه غالبا آنچه در دانشگاه‌ها از برخی اساتید می‌شنویم یا در تریبون‌های سیاسی و اقتصادی و اجتماعی و حتی سینمای داخلی مشاهده می‌کنیم، بر این باور سطحی صحه می‌گذارد که آمریکا توانمندترین و هوشمندانه ترین مسیرها را برای تحقق امنیت و آزادی و عدالت و رفاه می‌پیماید.
اینهمه تلاش برای شبیه شدن به انسان امریکایی، غلتیدن در دام مُد و برند و خوش گذرانی، پرده دری از اخلاق و تقلید رفتار و حتی زبان غربی، کوبیدن بر طبل آزادی خواهی‌های مقلدانه، بی اقبالی به تولیدات داخلی، استقبال از هرچیزی که نشانی از غرب داشته باشد و.. یک معنای واضح و روشن دارد. اینکه دیگر سبک زندگی و مناسبات اجتماعی و بومی را بر نمی‌تابیم. و پذیرفته‌ایم ایده‌ی سادگی و قناعت، منجر به عقب ماندن از قافله‌ی تمدن جهانی است. ادامه‌ی چنین روندی بی گمان نتایج خفت باری برای فرهنگ و اصالت و استقلال و خودباوری ملت به بارخواهد آورد.
با چنین دیدگاهی است که در عرصه‌ی اقتصاد، معطل رفع تحریم‌ها می‌مانیم. در هنر، چشم مان به جشنواره‌های سیاست زده و فرمایشی هالیوودی ست. در سیاست، مذاکره را به هرقیمتی حمایت می‌کنیم. و در عرصه‌ی مناسبات اجتماعی خود را دین زده و غیرمتمدن تلقی می‌کنیم و اختلاط و بی حجابی را نشانه‌ی پیشرفت می‌دانیم.
علی رغم عزت نفس و طبع بلند ایرانی‌ها که ریشه در تمدن کهن و دین غنی و الهی‌اش دارد، روند نفوذ و تبلیغات به حدی سریع و گسترده است، که هنوز عده‌ای از خشم امریکا و قدرت پوشالیشان، هراسناک می‌شوند و لحن‌شان در مقابل استکبار نرم می‌شود و ترحم آنها را نیز از سر دوستی و رفاقت می‌دانند.
در پایان باید گفت مسلما اولین ضربه‌ی مهلک این فضای مسموم رسانه‌ای متوجه اراده و عزم ملی خواهد شد. بی دلیل نیست که توهم «ما نمی‌توانیم» و اقبال برخی هموطنان از تولیدات غربی، و حرص و طمع برخی برای شبیه سازی با آمریکایی‌ها، تبدیل به یک معضل فرهنگی، سیاسی، ارزشی و اقتصادی شده است.

نوشته شده توسط admin در سه شنبه, ۰۷ اردیبهشت ۱۳۹۵ ساعت ۵:۰۶ ق.ظ

دیدگاه


5 × = بیست پنج