نقاشی مدرن ایرانی در گردونه معاصرت تاریخی

نقاشی مدرن ایرانی در گردونه  معاصرت تاریخی

علی رزم‌آرای
گروه فرهنگی: اکثر قریب به اتفاق مردم ایران، نقاشی را با دو کلمه می-شناسند؛ کلاسیک و کوبیسم. وقتی که صحبت از نقاش می¬شود، دو نام در خاطره¬ها زنده می¬شود؛ کمال الملک و پیکاسو. نقاشی از تار و هندوانه می¬شود کمال الملکی و کلاسیک، و هرچه کج و کوله باشد، می¬شود کوبیسم.
نقاشی در ایران، مثل خیلی چیزهای دیگر، نوسان عجیب و غریبی دارد. انتظارات عامه مردم از نقاشی، با آن چه که دنیای نقاشان نامیده می¬شود، تفاوت زیادی دارد. هنوز خاطره مردم از نقاشی، محمد مدبر بود و پرده¬های شاهنامه خوانی در قهوه¬خانه¬ها که ناگهان جلیل ضیاءپور آمد و گفت: کوبیسم وجنگ آغاز شد. تا قبل از آن، نقاش می¬گفت: من پرده می¬سازم و پرده ساختن کار من است؛ اما دیگر هنرمند بودن مطرح شده بود و امضای نقاش به رسم فرنگ، مهم شد. دانشکده هنرهای زیبای تهران تأسیس شد، مجلات هنری منتشر شدند، قانون¬های فرهنگی شکل گرفت و سرانجام نقاشی از دیوار قهوه خانه¬ها به روی دیوار گالری¬ها منتقل شد.
از آن زمان تا بعد از انقلاب، جریان¬های مختلفی در نقاشی ایران شکل گرفتند. بعضی¬ها از خاطره¬ها رفتند. بعضی¬ها شهرتی به هم زدند و بعضی¬ها هم آهسته و پیوسته تا به امروز ادامه دادند. جریان تاریخ نقاشی مدرن: نقطه آغاز جنبش هنر مدرن ایران را باید سال ۱۳۲۰ دانست که هم‌زمان بود با سقوط حکومت رضاشاه و اشغال ایران توسط نیروهای بیگانه. اتفاقاتی که در ابتدای قرن بیستم میلادی در جهان رخ داد، از جمله جنگ جهانی اول و جنبش‌های استقلال‌طلبانه و ضداستعماری، ضرورت ایجاد تغییر و تحول در ساختارهای اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی در جوامع سنتی را نیز آشکار ساخت. جوامع سنتی، از جمله ایران، مظاهر جدید کشورهای صنعتی غربی را الگوی خود قرار دادند. در ایران این الگوبرداری بدون توجه به شرایط و نیازهای واقعی جامعه صورت گرفت. بسیاری از کارگزاران فرهنگی و روشنفکران ایرانی، برای جبران عقب‌ماندگی کشور، به تقلید از دستاوردهای غربی پرداختند. بدین ترتیب مدرنیسم، به صورت سطحی و ظاهری و بسیار مخرب در جامعه ایران نفوذ کرد.
قبل از ورود مظاهر فرهنگی و هنری مدرنیسم به ایران، مکتب کمال‌الملک نماینده هنر رسمی کشور به حساب می‌آمد. کمال‌الملک با تربیت شاگردانی بسیار، مکتبی را پایه‌ریزی کرد که تا مدت‌ها بر عرصه نقاشی ایران سایه افکند. اما تأسیس دانشکده هنرهای زیبای دانشگاه تهران، تا اندازه‌ای سلطه مطلق مکتب کمال‌الملک را خدشه‌دار کرد. آندره‌گدار، ایران‌شناس فرانسوی و چند معلم خارجی دیگر، به همراه برخی از پیروان کمال‌الملک از جمله علی‌محمد حیدریان، فعالیت در دانشکده هنرهای زیبا را آغاز کردند. با حضور افرادی که اعتقاد به طبیعت‌گرایی در هنر داشتند، جو حاکم بر این دانشکده مخالف با حرکت‌های نوگرایانه بود. با این حال گرایش به نوگرایی در میان برخی از دانشجویان آغاز شد. نخستین نمایشگاه نقاشی با رویکرد به هنر امپرسیونیستی در انجمن فرهنگی ایران و شوروی در سال ۱۳۲۴ برپا شد. گرایشات امپرسیونیستی در دانشکده هنرهای زیبا، با فعالیت نقاشانی چون احمد اسفندیاری، عبدالله عامری، مهدی ویشکایی، منوچهر یکتایی و حسین کاظمی، شکل پست‌امپرسیونیستی به خود گرفت.
در این سال‌ها نقاشانی چون جواد حمیدی، حسین کاظمی، جلیل ضیاپور و محمود جوادی‌پور، برای ادامه تحصیل به اروپا رفتند. جلیل ضیاپور در پاریس، در کارگاه آندره ‌لوت، با هنر نوین غرب به ویژه شیوه کوبیسم آشنا شد. او پس از بازگشت به ایران انجمن و نشریه‌ای را تحت عنوان «خروس جنگی» راه‌اندازی کرد که در آن با شور و حرارت به ترویج نقاشی مدرن و نکوهش گرایش‌های ارتجاعی می‌پرداخت. بدین ترتیب جدال میان نوگرایی و کهنه‌گرایی در عرصه هنر و ادبیات آغاز شد. از جمله شخصیت‌های ادبی که با نشریه ضیاپور همکاری داشتند، نیما یوشیج، پدر شعر نوی ایران بود.
برخی از تأثیرگذاران:
بهمن محصص آوانگاردی که آن قدر پیشرو بود که هیچ کس نتوانست ادامه دهنده راهش باشد. گرچه او تحت تأثیر پیکاسو است، اما نقاشی¬ها و مجسمه¬هایش بی شک از روحیة یک نقاش ایرانی خبر می¬دهند. اگر به کیش سفری داشتید، مجسمة کشتی¬گیران¬اش را حتما ببینید.
هانیبال الخاص
شاگردان زیادی را تعلیم داد. اواخر دهه پنجاه در دانشکده هنرهای زیبای تهران، الخاص و شاگردانش جنبشی راه انداختند که درمقابل نقاشی سقاخانه¬ای که به زعم آنان، نگاهش توریستی بود، می¬ایستاد. آن ها کارهایشان متأثر از نقاشی دیواری مکزیک بود.
سهراب سپهری نقاشی که شاعر بود، یا شاعری که نقاش بود؟ هنوز بر سر این موضوع، مناقشه وجود دارد. اما هرچه باشد، سپهری، سپهری است و درختانش استوار ایستاده¬اند.
پرویز خاکدان
تعدادی نقاش پس از انقلاب به کشورهای دیگر رفتند تا ادامه تحصیل دهند. معدودی از آن ها ثابت قدم بودند و تا به امروز ادامه دادند. خاکدان یکی از آن¬هاست که در آلمان مورد توجه قرار گرفت و کارهایش به کلکسیون¬های خارجی زیادی راه پیدا کرد.
پروانه اعتمادی خیلی ها او را با ترمه¬ها و گل های یاس سفیدش که با مداد رنگی کار می کرد، به یاد دارند. اما اوج کارهایش در کلاژهایی است که چندی پیش انجام داد. بی شک، او در مداد رنگی تکنیک مختص به خودش را دارد.
واحد جوادی پور او شاگرد کمال الملک بود و به راستی، راه استاد را ادامه داد. هر چند نقاشان جوان امروزی، سرسری از مقابل کارهایش می¬گذرند، اما جوادی پور بود که راه را برای همین جوان¬ها هموار کرد.
حسین زنده¬رودی
مسعود عربشاهی، پرویزتناولی و حسین زنده رودی سه نقاشی بودند که با آن¬ها، نام نقاشی سقاخانه¬ای در ایران زنده می¬شود. هرچند زنده¬رودی بعدها کارهایش را از صفت سقاخانه¬ای جدا دانست. استفاده از نشانه¬ها و عناصر بصری هنرمذهبی، درون مایه اصلی کارهایشان بود .ژازه تباتبایی اگر فکر می¬کنید پیچ و مهره و فرمان اتومبیل به هیچ دردی نمی¬خورد، اشتباه کرده¬اید. مجسمه¬هایش هر کجا باشند، خالقشان را می¬شود شناخت، همانند نقاشی¬هایش.
حسین خسروجردی
نقاشی که دوران جوانی¬اش با انقلاب همراه بود. مضامین آثارش شهادت، مقاومت و شجاعت است. او در حوزههنری آغاز به کار کرد و هم اکنون هم نمایشگاه¬هایش را درداخل و خارج از کشور، با عنوان دیجیتال آرت برگزار می¬کند.

نوشته شده توسط admin در سه شنبه, ۱۲ آذر ۱۳۹۲ ساعت ۶:۴۷ ق.ظ

دیدگاه


+ شش = 12