نشانه ای بی نشانه از ادوار نزدیک تاریخ شهر من!

نشانه ای بی نشانه از ادوار نزدیک تاریخ شهر من!

علی رزم‌آرای
اشاره: در سال¬های گذشته در قالب چند شماره¬ی پیاپی شرح حال صنایع دستی ارومیه به قلم سپرده ‌شد. صنایعی که هم قدمت‌اند و اصالت، هم هنرند و اقتصاد، هم عشق‌اند و هم عقل، … گاهی ترکیبی هستند از نرم و خشک، از ظاهر و باطن، گاهی کوچک هستند و دم دستی گاهی بزرگ و شکوهمند.به هرحال آفرینش دست و طبیعت‌اند این صنایع که به حکم این واژه یعنی صنعت، از صنع می‌آیند و عینی شده الهام‌اند و مادی شده عشق! هنر صنایع دستی. چوب چرمشیشه، خاک، نخ، پارچه، حصیر و…اما شرح حال این ماجرا زمانی درهم می‌پیچد که سالیانی است نشانه‌ای از این صنع انسانی و آفریده دست بشر آن هم نابِ دستِ بومی ارومیه بی کاروعاطل، بی‌معرفی، فقط خاک می‌خورد و جایی نیست میان ویژه‌ها و معرفی‌ها و کاتالوگ‌ها، در عید، تابستان و تعطیلات برای این یار خاطر یا بار خاطر!نه اهالی که میهمانان نیز از حضورش بهره‌ای ندارند. مگر نه اینکه صنایع دستی در جمع مواریث فرهنگی بوده جاذبه گردشگری دارد، درآمدزا است و زبان دل‌نشین هنر است، سوغات و یادگار زمان و مکان سفر و حضر است شاید.
شاید بهانه سفری دیگر باشد، یا نه سفیر فرهنگ و دانش باشد که هشدار، گام شما بر تارک جایی می‌خورد که انگشتان هنرش برساخته‌اند این همه جاذبه را، واقعیت را، حقیقت را.زمان زمان بدلیجات است. بدل می‌سازند از هنر و صنعتی که اصل و اساسش اینجایی است ولی محصولش چینی و از چین آمده! بدل ِ بدل نه بدل اصل؟! صنعتی که یک کفه‌اش فرهنگ مردم و دانش حرفه‌ای آن‌ها است هیچ بدلی را جایگزین نمی‌خواهد مگر اینکه مردمش، مدیریتش بدلی باشند و غیر اصل!ماجرا از جایی آغاز می‌شود که بنایی موسوم به عمارت معینی افشار در محله یتدی دئرمان ارومیه (هفت آسیاب ارومیه) برپا بوده و متعلق به اواخر دوران قاجار متاسفانه دقیق ساخت آن از طرف نگارنده استخراج نشد ) که اینک شاید امروزه از آن جز نامی نمانده باشد. باری این عمارت متعلق بوده به شخصی که در میان مردم به پولی حاجی معروف بوده و پیشه این حاجی نیز تجارت. از بزرگان و متمولین شهر بوده، در زمان خود.
این عمارت که گویا محل اقامه نماز جمعه بوده هم به دوران خود و به درخواست صاحبش معینی افشار تاجر! باز هم گویا همین اقامه نماز جمعه در این عمارت از سوی سید بزرگوار و به درخواست پولی حاجی (پولو حاجی)، باعث ساخته شدن و صناعت پنجره‌ای می‌شود از آن نوع که به اروسی معروف و شناخته شده است.شیشه‌های رنگی سبز، قرمز، زرد، بدنه چوبی و بازوانی از چوب ستبر. خاصیت این پنجره‌هاست که باید به سبب ابعادشان در محل سفارش و نصب ساخته شده و نصب گردند. حمل این اروسی‌ها سخت بوده و امروزه نیز حمل آن به محلی مناسب برای شناخت و نگه داشت، سخت است به نحوی که سالم بماند این تاریخ خورده!از شیشه‌هایش بگویم که دست ساخت خود شیشه¬گرخانه ارومیه بوده که امروزه اثری از آثار آن نیست. این شیشه‌های رنگی ساخت مشکلی دارند که ضایعات این ساخت مشکل در قالب حباب گیرکرده در لابه‌لای جرزشیشه‌ها، محل فرو‌رفتگی ریزه سنگ‌ها و خاک‌ها که یا در شیشه جذب شده و چون خال‌هایی می‌مانند و یا جایی شبیه به فرو‌رفتگی ایجاد میکنند، از نزدیک در اندام رنگی شیشه‌ها نمایان است.این نوع شیشه‌های رنگی، امروزه در هیچ کجای جهان تولید نمی‌شوند مگر در جمهوری چک هر مترمربع آن‌ هم چهار میلیون تومان قیمت دارد. این شیشه‌های رنگی چون منشوری نور را به رنگ‌های شاد و متنوع به اندرونی می‌تابانیده‌اند که هم مایه آرامش بوده و هم مایه زیبایی.
از بیرون که نظرت به این شیشه‌ها در قاب اروسی بیفتد، چون طاوسی بال گسترده در قالب اسلیمی را به ذهن متبادر می‌کنند. این اروسی از یک سو حاصل هنر درودگری سنتی (نجاری امروز با همه زیرمجموعه‌هایش از ام دی اف تا …) است و از سویی شیشه‌گری سنتی از نوع ناب و بومی. هر دوی این سویه‌ها، هم درودگری و هم شیشه‌گری، در ارومیه (رضائیه؟) وقت انجام شده و به دست استادانی بوده که امروز حتی نامی نیز از آن‌ها باقی نیست (شواهد و ادعاهای هست که قابل اطمینان و متقن نیست، پس از اشاره به آن هم می‌گذریم) چه برسد که هنرشان، لم کارشان ابزارشان، تاریخ و پیشینه کارشان، برما معلوم باشد؛ حتی اسم و رسم نمونه‌های مشابه و دیگر شاهکارهایی که به دست توانای آن‌ها ساخته شده و بر گذشته عرضه شده نیز بر ما پوشیده است.این اروسی در ارومیه و شاید در ایران همتا نداشته باشد که همتایانش همه در پیکره بناها و عمارات‌های معروف باقی‌اند و برجا و یا دکور و بناهایی که نیستند و وجود عینی ندارند یعنی دیگر وجود عینی ندارند و شنیده شده که در پیکره این بناها اروسی‌ها و اجزایی بوده نظیر این اروسی‌ زیبا و درخور.حالیا! جنس این اروسی که اینک در محل خانه صنایع دستی تعطیل شده ارومیه موزه سابق صنایع دستی و سپس محل فروش صنایع مثلا ًدستی وارداتی بعدی! از چین و ماچین و هند و…در طبقه همکف در پیشگاه پنجره‌ای، رو به درون به زمین قفل و زنجیر است انگار که متهم است و احتمال فرار هم وجود دارد از چوب درخت چنار بوده با بازوانی از جنس چوب درخت تبریزی (قلمه خودمان) درست مثل یک زندانی پیر و کهنسال!از قدش که قامتی دارد سر به آسمان که در حمل‌ونقل به مکان فعلی همان مثلا ً فروشگاه صنایع باز هم دستی و اسما ً خانه صنایع دستی که گویا در آن هنگام یعنی ۵ سال در عمق گذشته بهترین محل برای نگاه‌داری و استفاده بهینه در امر فرهنگ بوده که گردشگران و یا سیاحان را به خود جذب کند و مایه غفران باشد در حق خود و نه مایه خسران در حق ما (بخوانید مدیریت محترم میراث و الی آخر …) به دلیل بلندی قامتش مشکل بوده جابه‌جایی و حمل و استقرارش که خود داستانی شنیدنی دارد.قد و قامتی دارد این اروسی که شاید محصولی چوبی و یا حتی فلزی از نوع پنجره این ابعاد را نداشته باشد الا استثناها، آن‌هم در چهارچوب معماری سنتی و فاخر؛ با ابعاد ۲۰/۴*۶۵/۳٫
تصورش هم مشکل است پنجره و اروسی به این ابعاد.کارکرد جالبی هم داشته این اروسی برخلاف دیگر پنجر‌ه‌ها و اروسی‌ها که مایه زینت و نور بوده‌اند و یا ابهت و نشانه فخر، در معماری سنتی ایرانی و شاید معماری مکتب آذربایجان و خاصه معماری ارومیه! این کارکرد جالب در داخل و اندرونی معنا داشته نه در بیرونی! حایلی و پرده مانندی بوده (آرا کسدی خودمان) که سرسرای محل اقامه نماز جمعه سیدعرب باغی در این عمارت را به دو قسمت تقسیم می‌کرده و به اصطلاح مردانه و زنانه می‌کرده دو قسمت سرسرا را برای نماز جمعه!

نوشته شده توسط admin در سه شنبه, ۱۱ شهریور ۱۳۹۳ ساعت ۵:۰۶ ق.ظ

دیدگاه


هشت − = 5