نسبت مطالعه عمومی و فرهیختگی فرهنگی شهروندان

نسبت مطالعه عمومی و فرهیختگی فرهنگی شهروندان

علی رزم‌آرای
گروه فرهنگی:نمی‌دانم این عادت تقویم نگاری و به تقویم قلم را تنظیم کردن از کجا، از چه زمانی و توسط چه کسی ابداع و به عرصه مطبوعات راه پیدا کرد! اشتباه نشود، ستون و مطالبی که ناظر بر تاریخ و یادمان‌های بد و خوب تاریخی پرداخته می‌شود، خارج از این موضوع است. منظور نظر نویسنده ، دست به قلم شدن به مناسبت فلان روز در سال و یا هفته فلان اتفاق و یا مفهوم و یا جریان و… است.
البته این تقویم نگاری و تقویم اندیشی تحفه نگرش عجیب و غریب بالا دستی از سوی مدیریت بالا بلندان به مطبوعات است که به بهانه هر روز و هفته که در تقویم رسمی به اسمی مسما گشته و یا داغ نامی را بر پیشانی دارد هی نشست و مصاحبه عمومی … راه می‌اندازند که آمار و ارقام (بیات) و یا خبر احیانا ً شیرین کاری‌های خود را به عرض برسانند.
به هرحال هرچه که هست دیدگاه ، دیدن و یا نمایاندن امور جاری به قامت یک روز درسال و یا یک هفته در سال، راهگشای هر درد بی درمانی درعرصه مدیریت از نوع بالادستی آن است. یعنی خلاصه کردن همه چیز درهمان یک روز و یا یک هفته در یک زمینه خاص مثلا ً کتاب و کتاب خوانی و به امان خدا سپردن همه چیز برای مابقی روزهای سال و الی آخر ….
اما من نویسنده، که هرگز نه از پیش و نه از پس، قصد اظهارنظر و اظهار فضل در مورد موضوع کتاب و کتاب خوانی را نه به مناسبت روزش و یا هفته‌اش و یا به شکل عادی‌اش را نداشته و ندارم ! با اینکه زمینه فعالیت این بنده درعرصه مطبوعات استان و شهرارومیه حوزه فرهنگ و ادب بوده و هست، همین دلیل کافی است که من هم خود را اهل بخیه بدانم ( به اصطلاح آن مَثل معروف که پالان دوزی با جمع خیمه دوزان به دربار شاهی راه یافته بود که در حین معرفی خود، برای لو نرفتن و از سویی نشکستن غرورش پاسخ گفته بود: ما نیز اهل بخیه ایم!) و دست به کار نوشتن به سبک و سیاق تقویمی و ارائه تکراریات و مکررات به قامت نوشتاری بکنم و نسخه برای درد مطالعه مردم بپیچم و یا از جعبه سیاه کتاب و کتاب خوانی در شهر و یا کشور خودم رازگشایی کنم و علت بدهم و دلیل بگیرم و بعد اندی آمار چه و چه و باقی باقیتان!
از فرهنگ شهروندی و شهراندیشی فرهنگی بسیار نوشتار ویادداشت به قلم سپرده شده‌است؛ از سپر دفاع فرهنگی و کلان اندیشی مردم و اهالی استان از استاندار تا یک فرد عادی، از توسعه فرهنگی تا توسعه انسانی (که راهش جز با ترقی تک تک افراد از فرد به شهروند «حتی در سطح مدیران استانی» هموار نمی‌شود)، از جمع اندیشی‌های ادبی تا مطبوعات استان و… که به نوعی یک پای همه این مسائل به روشن شدن جمال بینش مردمان این دیار به فطرت خلیفه ال… یشان بستگی دارد و این مهم جز از راه آشنایی مردم با خود وزندگی خود میسر نخواهد شد!
دوستی مثالی می‌زد که در این مثال تفاوت‌های منطقه‌ای و جغرافیایی نیز به روشنی اعیان بود. می‌گفت: در یک مصاحبه تصویری که از شکبه‌های صدا و سیما پخش می‌شد از جوانی در شهر اصفهان، که در بعد از ظهری تابستانی نشسته ومشغول مطالعه کتابی بود، پرسیدند که این وقت روز زیر ظل گرمای آفتاب چه می‌کنی! جواب داده بود که به جای صرف وقت برای رفتن به خانه که همان صرف انرژی مادی از همه نوع است نشسته‌ام و مطالعه می‌کنم بد است! تا عصر که بروم پی کار خودم!همین نما کافی بود که دوست من تحلیل کند که اگر اصفهان، اصفهان است و نصف جهان به این شعور و نگرش است بله! و اگر ارومیه اینگونه در تنهایی و عزلت گیر کرده، دلیل واضحش همین که کجای شهرمان به دیده گرفتار دیده‌ایم که کسی یا جوانی را در پارکی و یا جایی که کتاب به دست باشد، فقط کتاب به دست نه در حال خواندن و حال کردن با خواندن !این اظهار نظر دوست بزرگوار بنده نیاز به توضیح واضحات ندارد و مبداء و مقصدش معلوم است! اما وقتی که جستجو می‌کنی و می‌گردی که آمار مناسبی از سرانه مطالعه در شهر و کشورت بیابی و به آمار عجیب و غریبی دراین مورد بر می‌خوری یکهو همه چیز حتی مطبوعات محل کارت هم جلوی چشمانت رنگ می‌بازد- اگر دستت به چنین آماری برسد- که با این همه چاپ و نشر مطبوعات و … و آن سوی ماجرا که آمار است وعجیب وغریب! چگونه محاسبه کنی که چه نسبت است میان چاپ و نشر مطبوعات و کتاب در ایران و شهر ارومیه با میزان جمعیت و از آن سو، خروجی این چاپ و نشر به صورت مطالعه، آگاهی، تحصیلات، تحقیق، کار، تولید و…؟!
البته کلان دیدن این موضوع از توان این نوشتار خارج است که نیاز به یک پروژه تحقیقاتی بزرگ و یا یک پایان نامه (تز) دانشگاهی دارد. اما در مورد شهرمان ارومیه و استان‌مان همین قدر جا دارد که در حد چنین نوشتاری طرح مسئله کنیم.
حالا اگر خواسته باشیم که کمی مسئله را مسئله دار‌تر ببینیم سری به حوزه اقتصاد نشر می‌زنیم! جایی که کاغذ ، چاپ ، پخش و… همه با هم در ماراتنی نفس‌گیر در حال رقابت هستند! دوستانی که در حوزه نشر و چاپ فعالند از گرانی و افزایش نرخ کاغذ می‌گویند و هزینه‌های چاپ! از پخش نابسامان و به اصطلاح فلج استان آذربایجان‌غربی در حوزه کتاب ناله‌ها دارند و…
عده‌ای تخصصی‌تر، از ذائقه و سلیقه بد مردم می‌گویند که بیشتر باید با مسائل و دغدغه‌های روز و نیازهای اساسی‌شان جور باشد نه خیال و خاطرات آن‌چنانی و… یا مطالعه درسی و کتب درسی و دانشگاهی که امروز اغلب کتاب فروشی‌ها و کهنه فروشی‌های شهر ارومیه به محل پخش و فروش کتب دانشگاهی و درسی بدل شده و یا بار اصلی فروش و حیات این مراکز فرهنگی به پخش و فروش کتب درسی و دانشگاهی وابسته است نه کتب آزاد و…
به گمانم در موضوع توسعه فرهنگی و مسیر آن و نیز ره‌یافت توسعه انسانی به آن، در چهارچوب مطالعات منطقه‌ای، در نوشتاری به دوازده عنوان مهم و اساسی، هم در کیفیت و هم در کمیت از سوی نویسنده این نوشتار اشاره شده بود؛ آن دوازده عنوان عبارت بودند از: خبرگزاری‌، مراکز فرهنگی، سینما، کتاب فروشی، لیتوگرافی، چاپخانه، صحافی، موسسه نشر، تعداد دفاتر مطبوعاتی، نشریه، کتاب موجود. اگر دقت شود رابطه کتاب و کتاب خوانی به راحتی از خلال این دوازده عنوان به شکل مستقیم و غیر مستقیم با تغییر ذائقه فرهنگی مردم و اهالی یک شهر و توسعه فرهنگی آن کاملا ً مشهود است.حالا اگر از کم و کیف این دوازده عنوان مطروحه در استان و کلانشهر‌ارومیه آماری بگیریم و آن را با خروجی این هر دوازده عنوان با نسبت جمعیت شهر ارومیه و استان آن بسنجیم به چه نتیجه‌ای خواهیم رسید!؟ علاوه کنید وضعیت کتاب موجود ( کتاب خانه، چاپ و نشر کتاب در سال و…) را به این نسبت که در نهایت می¬دهد کتاب پر، مطبوعات کشک !

نوشته شده توسط admin در دوشنبه, ۱۵ دی ۱۳۹۳ ساعت ۶:۵۰ ق.ظ

دیدگاه


6 × پنج =