نجات فرهنگ و ادبیات از غرق در بیهودگی

نجات فرهنگ و ادبیات از غرق در بیهودگی

گروه فرهنگی: ادبیات ما باید از شرِ هدایت خلاص می شد یا مابازاهایی برای هدایت دست وپا می کرد, این دو, مسیرهای پیشنهادهای غالبی بود که از فحوای نقدونظرها از هدایت تا امروز می توان آن را بازشناخت در این میان بازنشرِ اثری که از این جانبداری های سردستی مبراست بی شک اتفاق ادبی به شمار می آید و بر مزار صادق هدایت نوشته یوسف اسحاق پور یکی از اتفاقات نمایشگاه کتاب تهران است اسحاق پور، متفکر مطرح ایرانی دانش آموخته سوربن و استاد تاریخ هنر در کتاب بی بدیل خود صادق هدایت را در زمینه تاریخ دوران او می خواند و نقدی تمام عیار از آثار او خاصه شاهکارش »بوف کور« به دست می دهد.
اما آنچه در این مجال به کار ما می آید مسئله ای است که اسحاق پور در آخر کتاب به آن می پردازد و آن مسئله نوشتن نزدِ صادق هدایت است. او با اشاره به تلخکامی غریب »بوف کور« می نویسد هدایت فکر رستگاری شخصی از راه نوشتن نیست و حداکثر چیزی که هست این است که میلی ناشدنی بیان شود.
در نظر مولف کتاب اثر هنری واقعیتی نامیراست اما جلوی امر واقع تاب نمی آورد. »بوف کور« نیز اثری نیست که امر موجود را دگرگون کند تا قابل تحمل باشد. در برابر شور ویرانگر ظواهر موهوم هیچ چیز حتی اثر هنری تاب مقاومت ندارد. از این روست که در آخر »بوف کور« همان »گورکنی که کوزه را در چالِ قبر یافته بود آن را زیر بغل می زند و می رود؛ مرگ آن را آورده بود، حالا هم با خودش می بَرَد.«
و این همان انحطاطی است که بودلر، شاعر دوران مدرن نیز به آن دچار بود و برخی معاصران ما هنوز سرکوفتش را به هدایت می زنند و خود در ازای آن به نوعی سری دوزی و انبوه سازی روی آورده اند. بگذریم.
جز »بر مزار صادق هدایت« که قریب به پانزده سال پیش در نشر آگه چاپ شده بود و اینک در نشر فرهنگ جاوید امکان بازنشر پیدا کرده، آثار شاخص دیگری نیز در آستانه سی امین نمایشگاه کتاب منتشر شده است.
»نامه های اکبر رادی« ازجمله این آثار است که با گردآوری همسر او حمیده بانو عنقا در نشر نشانه درآمده. در این نامه ها مخاطب بیش از آن که با رادی درام نویس و چهره آرام و تنهای او مواجه باشد، با منتقدِ تیزبینی روبه روست که شاید پیش از این او را در »انسان ریخته«، مجموعه مقالات یا نقدهایش شناخته است.
کتاب با نامه ای به حسین زنده رودی و بعد جمالزاده آغاز می شود و در ادامه نیز نامه هایی هست صریح و بی پرده درباره نمایش و فرهنگ به اشخاصی چون رضا براهنی، هوشنگ گلشیری، عباس معروفی، جعفر والی، بهزاد قادری و محمود کیانوش و دیگران.
و اما آخرین نامه که تاریخ دی ماه ۱۳۸۶ پای آن آمده، درست یک دهه پیش، سخت خواندنی است، نامه ای به بهرام بیضایی به مناسبت زادروز او که چند خط آن چنین است: »در این عهد بی خصلت بی هویت بی معنی، تو پاسوخته بیرون صحنه مانده ، در جست وجوی معنی تآتر، جام خضر زمانه ای و زهی ما که معنی تآتر را در ژرفه های درون و آن تشعشع اسطوره های شورانگیز تو باز جسته ایم…«.
در طرف ترجمه ، از میان چاپ اولی ها می_توان به رمان »دانشکده« پابلو د سانتیس در نشر آگه اشاره کرد، که بیوک بوداغی در امتداد پروژه ترجمه آثار پساپست بومِ آمریکای لاتین آن را به فارسی برگردانده و به سیاق بیشتر آثار این نحله، به مسئله »نوشتن« نیز می پردازد. رمان روایت اومرو بروکا، نویسنده ای است که نه کسی او را دیده و نه در جایی کتابی از او هست بلکه نوشته هایش تنها در روایات آمده. در این رمان نسبت ادبیات و زندگی و خیال و واقعیت چنان درهم تنیده شده که به گرهی ناگشودنی می ماند. »انقلابِ« دبورا وایلز با ترجمه زهرا نقوی نیز رمان دیگری در نشر آگه است. از میان ترجمه های بازنشرشده چند اثر مهم درآمده، یکی از آنها »قولِ« دورنمات با ترجمه عزت الله فولادوند در نشر فرهنگ جاوید همراه کتاب کوچک دیگری درباره این نویسنده با عنوان »فردریش دورنمات« اثر جورج ولوارث.
دورنمات به اعتبار نمایشنامه های مطرحش، درام نویس شناخته شده ای است اما دست کم در ایران کمتر او را به عنوان رمان نویس می شناختند تااینکه ترجمه »قول« درآمد و وجهِ دیگر دورنمات در قامت نویسنده رمان جنایی و کارآگاهی شناخته شد.
»قول« مؤخره ای خواندنی با عنوان »گذری به جهنم یخ زده دورنمات« دارد به قلم مترجم آن. »نقطه ی ضعفِ« آنتونیس ساماراکیس با ترجمه درخشان مرتضی کلانتریان در نشر آگاه بازنشر شد. این رمانِ مهم که آن را هم پایه ی بزرگ ترین آثار کافکا، اورول و کویستلر خوانده اند بار نخست در اواخر دهه پنجاه ترجمه و منتشر شد و بعدها یک بار در پاییز هشتاد درآمد. چاپ دوازدهم »بارون درخت نشین« اثر معروف ایتالو کالوینو با ترجمه مهدی سحابی هم در نشر نگاه درآمده. »مرده ها جوان می مانند« اثر آنا زگرس ترجمه علی اصغر حداد نیز در نشر ماهی چاپ شده و البته بیش از دو دهه پیش نسخه دوجلدی آن در نشر اشاره منتشر شده بود.
این رمان در سال ۱۹۴۹ نوشته شده و روایتی است از اوضاع آلمان در میانه دو جنگ اول و دوم که به روی کارآمدن هیتلر منجر شد. از مصطفی اسلامیه فقید نیز دو ترجمه درآمد، یکی »آدم ها و لباس های شان« نوشته لیندا گرانت و دیگری بازنشر »بالتازار و بلموندا« رمان ساراماگو که در پرتغال قرن هجدهم اتفاق می افتد در فضایی سرشار از تفتیش عقاید، فقر، طاعون و خرافه. از سیروس علی نژاد، روزنامه نگار قدیمی امسال سه کتاب درآمد. «گفت وگوهای برگزیده آیندگان»، »از فرانکلین تا لاله زار« و »چرا سفر می کنید« که کتاب اخیر حاصل کار روزنامه نگاری این نویسنده در فصل نامه »سفر« و مجله »زمان« است در دهه هفتاد. »در این دوره و در این مجلات با کسانی گفت وگو می کردیم که به سفرهای بسیار دست زده بودند.« ایرج افشار، همایون صنعتی زاده، محمدعلی موحد، منوچهر ستوده و هوشنگ دولت آبادی ازجمله چهره هایی هستند که در این کتاب از سفر گفته اند. اما گفت وگوهای روزنامه آیندگان حکایت یک پروژه چندین وچند ساله است که بنا داشته تاریخی از »آیندگان« و دورانش بسازد.
آن چه در آیندگان گذشت و آنچه بر آیندگان گذشت دو موضوعِ مورد نظر علی نژاد در این پروژه کاری بوده که طبعا اولی زودتر به بار نشسته. در میان گفت وگوهای خواندنی این کتاب، چهره هایی هستند که دست کم برای اهل ادبیات جذاب ترند: صادق چوبک، بهرام صادقی و دیگرانی چون عباس جوانمرد و بیژن مفید و حمید سمندریان و مرتضی ممیز.
گفت وگوی صادق چوبک اما تفاوت دیگری نیز دارد. این گفت وگو درواقع روایتی است از شب نویسی شاعر از خلوت یک نویسنده که شاعرش نصرت رحمانی و نویسنده صادق چوبک است. برخورد شاعر »میعاد در لجن« با نویسنده »روز اول قبر« که گفت وگو را چنین آغاز می کند: »همه چیز غرق در بیهودگی است.«

نوشته شده توسط admin در سه شنبه, ۱۹ اردیبهشت ۱۳۹۶ ساعت ۴:۴۹ ق.ظ

دیدگاه


8 × = چهل