نامه‌ای به استاندار

نامه‌ای به استاندار

سنبله برنجی
آقای استاندار! اکنون که هنگامه‌ی خداحافظی با مقام استانداری برای شما که در حکم رئیس جمهوری برای ملت آذربایجان بودید فرا رسیده است حضرتعالی در حال تجربه کردن چه احساسی هستید و چه یادگاری‌های سترگی از خویش بر جای خواهید گذاشت!؟
در مدت چهار سالی که میزنشین افتخار بودید چه اقدامات مؤثری برای ایجاد کلان شهر ارومیه که آرزوی تحقق آن همچون دریاچه‌ی ارومیه در قلب نازنین مردمان آن خشکید و به فسیل تبدیل شد چه اقداماتی انجام داده و چه پیگیری‌هایی صورت داده و چه ظرایفی برای تثبیت موقعیت باستانی استان رعایت فرمودید؟
اصلاً در این اندیشه بودید که پل شهید کلانتری که در جریان فقدان تاریخی دریاچه تبدیل به نماد استان شد فاقد نورافکن‌های هر چند حقیری است و نصب چندین پروژکتور قوی می‌توانست برای مسافران شب روی استان سفری خاطره انگیز، منظره ای دلپذیر و رؤیایی فراموش نشدنی فراهم آورد؟
با توجه به اینکه استان ما یکی از قطب‌های مهم کشاورزی کشور محسوب می‌شود برای عدم هدر رفت محصولات باغی و بازاریابی مثمر ثمر چه تعاملی با مسئولین سایر استان‌های هم‌جوار انجام داده، چه رایزنی‌ها نموده و چه نتایجی رقم زدید؟ استان ما با سه کشور قریب به هزار کیلومتر مرزهای مشترک دارد چه اقدام بهینه ای در جهت تبدیل نمودن استان به قطب گردشگری فوق‌العاده با توجه به پتانسیل‌های بالقوه و غیرقابل انکار خدادادی آن و پدید آوردن صنایع تبدیلی و مهم‌تر از همه این که برای تحقق رؤیاهای دست نیافتنی ساکنان که آرزوی صنعتی شدن استان را در سر می‌پرورانند چه تلاشی به فرجام نیکو پیوند دادید؟
در فاجعه‌ی آتش سوزی مدرسه‌ی شین آباد چگونه با حضورتان و سخنان دلداری دهنده باعث تسلای داغ‌دیدگان و همدلی با مصدومان که نه! کباب شدگان این حادثه‌ی توحش زا شدید؟ آیا اصلاً به خودتان زحمت دادید که پیام تسلیتی به خانواده‌ها ارسال کنید؟
برای لمس مشکلات عدیده ی شهرهای مرزی سردشت، پیرانشهر و ماکو و حل نمودن تا حدودی! از آن‌ها چندین بار به این شهرها سفر کردید؟ یک بار که در معیت وزیر خوش خنده »آقای نیک زاد« با بالگرد به پیرانشهر تشریف آورده بودید و در میانه راه به دلیل شرایط بد جوی ناگزیر از سفر با اتومبیل شدید آیا اصلاً سخنی از جاده های قرون وسطایی این شهر با ایشان به میان آوردید؟
در قضیه بارش برف سنگین که قطعی برق زندگی روزمره‌ی ساکنان پیرانشهر را دچار فلج حاد نمود با فرماندار پیرانشهر که ماشاءالله بی خیالی و صبوری ایشان به مثابه صبر ایوب زبانزد ساکنان رنج کشیده‌ی شهر است چه رایزنی‌هایی برای تسریع امور انجام داده و چه دستورات مؤکدی صادر نمودید؟
در مقام استانداری که در حکم رئیس جمهور تام‌الاختیار بودید این همه در جراید از ضعف مدیریتی سازمان میراث فرهنگی و گردشگری داد سخن داده شد چه گوشزدها، تذکرات، تنبیه‌ها و توبیخاتی برای مسئولین بی خیال این حوزه ارسال نمودید؟ آیا اصلاً سعی کردید با استفاده‌ی بهینه از توانمندی‌های خارق‌العاده استان در ورزش، کشاورزی، گردشگری و … با کشورهای هم‌جوار تعاملاتی صورت دهید و از این منابع عظیم خدادادی به صورت بهینه سود جویید؟
تا جایی که وسع اطلاعاتم اجازه می‌دهد در مدت سکان‌داری شما پنج رویداد تاریخی عظیم و فرصتی خدادادی در استان فراهم شد. همایش دریاچه‌ی ارومیه که با حضور شرکت کنندگان خارجی و داخلی تشکیل شد. همایش تور گردانان ایران در استان، افتتاح خط پرواز مستقیم از ارومیه به وان ترکیه، افتتاح خط آهن استان و برگزاری جام تموز که از چند کشور شرکت کننده داشت. به یاد دارم هنگام برگزاری اجلاس سران در تهران گلیم بافته شده در کرمانشاه به عنوان نمادی از هنر ماندگار بانوان این خطه به مدعوین اهدا گردید.
شما کدام یک در هزار از سوغات ناب و مرغوب استان که فرش افشارمان دارای شهرت جهانی است و برای جهانیان شناخته شده اما در موطن خویش مهجور و ناشناخته و معرفی نشده باقی مانده است را به میهمان پیشکش که نه! معرفی کردید؟ قبل از برگزاری همایش‌ها و مسابقه چه دستورات مؤکدی به مسئولین ادارات ذی‌ربط دال بر معرفی هر چه بهتر کالاهای تولیدی استان و معرفی هنرمندانه‌ی صنایع دستی محصولات باغی و کشاورزی و … برای مهمانان و ورزشکاران خارجی صادر کردید؟
تکاب شهر باستانی و کوچکی است که از هیاهو و شلوغی رایج شهرهای بزرگ خبری در آن نیست. اما طبیعتاً مشکلات و نارسایی‌های خاص خود را دارد. مشکلاتی که اکنون به حالت تکرار مکررات درآمده و دیگر حتی برای دولتمردان نیز حالت روزمرگی به خود گرفته و به تصویر کشیدن گوشه‌ی کوچکی از اغماضاتی که در حق این شهر روا داشته شده قلم را در وادی حیرانی و حسرت سرگشته می‌نماید.
نوشتن از تکاب با همه‌ی درد و مشکلاتی که ساکنان فرهیخته‌اش با آن‌ها سر در گریبان هستند بسیار دشوار است. مقاله نوشتن در باره این مشکلات غامض صبر نوح می‌طلبد و … اما چه کنیم که وظیفه اصحاب رسانه نوشتن، نوشتن، نوشتن و … است.
باید برخی کوتاه بینی‌ها و مغرضانه های اغراض گونه مرقوم شوند تا گوشه ای از وظیفه‌ی ملی و رسالت خویش را به نماد تاریخ ایران و افتخار آذربایجان سرافراز ادا کرده باشیم. دردها و بغض‌هایی فرو خورده در گلو که امکان دارد حیات تکلم افرادی که هر روزه با آن دست به گریبانند را به مخاطره بیندازد.
نوشتن درباره‌ی کمبودهای تکاب، دیاری که باید آن را آفریقای ایران نامید جگر شیر می‌خواهد و … در طول مدت سکان‌داری خود درباره‌ی معدن زرشوران تکاب که بهره برداری از آن انواع فقر، بیماری و بدبختی را برای ساکنان این دیار و ثروت و موقعیت را برای ذی‌نفعان ذی‌نفوذ این صنعت مرگبار به ارمغان آورد چه تعامل و رایزنی‌هایی با فرماندار و نمایندگان این شهر داشتید؟
بین و بین اللهی در طول ریاست نشینی تان حتی یــــــــــــک بار اتفاق افتاد که نمایندگان، فرمانداران، شهرداران و رؤسای ادارات را به استان دعوت نموده و در باره ی مشکلات غامض استان که گشودن گره ی کور آن حتی از عهده غول چراغ جادو خارج است چند بار همفکری و مشاوره فرمودید؟ چه راهکارهایی ارائه و چه پیشنهاداتی را پذیرفتید؟
در مورد انحلال کارخانه سیمان شاهین دژ که موضوعی بسیار بحث انگیز و پرابهام بود سکوت پیشه کردید یا به ریشه یابی انتحار آن پرداختید؟ در باره ی جاده‌ی کمربندی بوکان سردشت که سال‌هاست رؤیای احداث و اتمام آن در مخیله های ساکنان نازنین اش خشکیده است چه اقدام درخشانی انجام دادید؟
آیا به غیر این است که سکوت پیشه کردید …؟ چه رایزنی‌ها و پیشنهادات ثمربخشی به عنوان عالی‌ترین مقام دولتی در مورد استفاده‌ی بهینه از معادن ناب استان با فرمانداران، مقامات و مسئولان و افراد ذی‌ربط رده بالای این حوزه به فرجام رساندید؟
آیا اصلاً اندیشه ایی در سر پرورانیده‌اید که در صورت بهره برداری از طرح‌های بلند پروازانه_ایی که راه اندازی آن‌ها تنها در حد شعار باقی ماند می‌توانست چه تحولات عظیمی پدید بیاورد و چه نتایج خرسند کننده ای برای توسعه و آبادانی استان به ارمغان آورد؟
و سرنوشت استان مان را به سمت و سوئی دیگر سوق دهد؟ آیا اصلاً زانوی غم بغل کردید که ارومیه به عنوان مرکز استانی زرخیز فاقد یک بزرگ راه آنچنانی همانند آنچه همسایه‌ی عزیزمان تبریز از آن برخوردار و بهره بردار است بی بهره مانده است؟اصلاً می‌دانید طرح‌هایی که اجرای آن‌ها ناکام ماند می‌توانست در توسعه، شکوفایی اقتصاد و پیشرفت پایدار مرکز استان، شهرها و روستاهای حومه، به لحاظ اقتصادی، اشتغال زایی زیر_ساختی و کارآفرینی اساسی به موازات آن در سایر زمینه‌ها چه نقش‌های کلیدی ایفا کند؟ و … من از مشکلات عدیده و لاینحل سایر شهرها اطلاعی ندارم، اما ذکر همین نکات اشاره به یک در هزار است.
سخن آخر:در آذربایجان غربی هیچ کس دوست ندارد »خودش« باشد تا دیگر پسرک تنهای قصه‌ها دفاترشان را با مداد شمعی‌های اغراض که همرنگ سیاهی شب است خط خطی نکند.
هیچ کس…
حتی جغد بد شگون چشم دریده‌ی آواره نیز به هیچ روی قصد پرواز از بام این استان مهجور را ندارد…
با تقدیم هزاران آرزوی ناب

نوشته شده توسط admin در چهارشنبه, ۳۰ مرداد ۱۳۹۲ ساعت ۸:۴۱ ق.ظ

دیدگاه


− 1 = چهار