به مناسبت سالروز درگذشت ميرزاده عشقي
میرزاده عشقی شهید راه وطن
علی رزمآرای
دیباچه: میرزاده عشقی را می¬توان جزو اولین پیشاهنگان شعر نو و نوجویی دوران مشروطه دانست که بیشترین گسستگی فکری از سنت و رویکرد به تجدد را می¬توان در شعر و اندیشه او سراغ گرفت.
اگرچه در استفاده از الفاظ و ترکیبات و… از خود وسواسی به خرج نداده و در زبان و قلمش نیز استفاده از زبان و اصطلاحات محاوره¬ای گوشه های زیادی به چشم می¬خورد.
ولی نشانه¬هایی از نوجویی در کلامش پیداست. از دیگر سو مرحوم عشقی یک انقلابی پرشور و احساسی بود که از شعرش به عنوان سلاحی برنده جهت ابراز عقیده¬اش استفاده کرد و این تنها دلیلی است که بزرگان ادبیات معاصر ایران که دستی توانا در قلم دارند و وسواس در انتخاب زبان و کاربرد واژگان و حتی دغدغه ادبیت ادبیات را داشته و دارند سبک بی تکلف و ساده عشقی را چندان برنتابند و او را جز در روایت تاریخیِ تاریخ معاصر ایران از مشروطه تا حال و در چهارچوب تاریخ سیاسی معاصر و تاریخ مطبوعات و … آن دارای جایگاه ندانند.
از دیدگاه ادبی و اجرایی جهت گیری فوق کاملا ً صحیح است. اما این نکته را باید در نظر داشت که زبان عشقی در قیاس با سن کم و عمر کوتاه او و همچنین شرایط و موقعیت جامعه آن زمان ایران قابل توجه است.
باید پذیرفت که عشقی تنها از تریبون شعر نظرات و دیدگاه¬های خود را ارائه و عرضه میگردد، آن هم برای مخاطب عام و در متن جامعه! قطعاً هدف او در مرتبه اول ارائه اثر ادبی نبوده و منظورش بیشتر ارتباط زبانی و کلامی با مردم کوچه بازار بوده است.
مثلا در مثنوی جمهوری سوار گفته است؛ عابدین گفتش: نظر کن بـر زمـین/ جـای¬های پـای¬های خـود بـبـیـن که در بکار بردن (جای¬های و پای¬های) وسواسی به خرج نداده است. به هر حال…
شاعر و روزنامهنگار دوران مشروطیت که جان خویش را بر سر عقیدهی خود گذاشت. او در ادبیات و شعر، زبان سرخ و آتشین داشت.
شرح حال: سید محمدرضا معروف به میرزاده عشقی پسر حاج سید ابوالقاسم در شهر همدان تولد یافت.
از هفت سالگی در آموزشگاههای الفت و آلیانس در ادبیات فارسی و زبان فرانسه تحصیل و مدتی به عنوان مترجم کار کرد. در ۱۵ سالگی به اصفهان رفت، آنگاه به تهران آمد.
در جریان جنگ جهانی اول به ترکیه رفت و چند سالی در استانبول ماندگار شد و مدتی به طور مستمع آزاد در رشته علوم اجتماعی و فلسفه در دار¬الفنون آنجا تحصیل کرد چندی بعد از استانبول به همدان و از آنجا به تهران آمد.
عشقی علاوه بر سرودن اشعار جالب با مضامین تازه، مقاله نیز مینوشت و شخصاً روزنامه قرن بیستم را منتشر کرد؛ اما بیش از ۱۷ شماره از این جریده چاپ نشد.
عشقی با نوشتن مقالات و نمایشنامهها و اشعار میهنی شهرتی فراوان یافت. اپرای رستاخیز شهریاران ایران- ایدهآل یا سه تابلوی عشقی (?- شب مهتاب ?- روز مرگ مریم ?- سرگذشت پدر مریم) و اشعار مختلف و مقالات متعدد از آثار این شاعر نویسنده است.
میر¬زاده عشقی به وثوقالدوله که قرارداد ۱۹۱۹ را به نفع انگلستان و به زیان ایران بست، تاخت و او را نکوهش بسیار کرد در نتیجه به امر وثوقالدوله به زندان افتاد و در نهایت وی به خاطر مخالفت با سردار سپه و جمهوری پیشنهادی او به دست عوامل سردار سپه کشته شد. عشقی با مناعت طبع میزیست در حالی که سخت گرفتار فقر و تنگدستی بود.
برخلاف عقیده وثوقالدوله که گفته بود:هرکس پول داد برای او باید کار کرد. وجدان، عقیده و مسلک موهوم است، عمل کرد و با کمال آزادگی و وارستگی زیست. سه تابلوی مریم، معروفترین و مطرحترین شعر میرزاده عشقی با این مصرع آغاز میشود:اوایل گل سرخ است و انتهای بهارترور عشقی تقریبا در زمان انعقاد قرار ۱۹۱۹ اتفاق افتاده است یعنی ۱۲ تیرماه ۱۳۰۳ شمسی. این شاعر شجاع و نوآور همواره رو به آینده داشت، چنانکه نام روزنامهاش را هم گذاشته بود: »قرن بیستم« .
نیما برای نخستینبار منظومه »افسانه« را در همین روزنامه چاپ کرد که آغازگر شعر نو در ایران شد.
عشقی با زبان فرانسوی آشنایی داشت، جنگ اول جهانی را دیده بود، در مهاجرت به استانبول با ادبیات جدید عثمانی و تا حدی با شعر جدید اروپایی آشنا شده و تحت تأثیر آنها قرار گرفته بود. عشقی که در تحول شعر فارسی نقش مهمی دارد با شعر »رستاخیز شهریاران« شاید در ایران اولین کسی باشد که برای اپرا شعر سروده است. عشقی، هم شاعر بود، هم روزنامهنگار، هم نمایشنامهنویس بود و هم اپرانویس، هم مقالهنویس بود و هم طنزپرداز.
طبیعتا ًهر یک از این جنبهها نیاز به بررسی جداگانه¬ای دارد که از حوصله این نوشتار خارج است. اما آنچه که سبب اصلی ترور عشقی شد، طنز او بود.
شعرش جدا از شعر مشروطه نیست؛ گاه به شعار نزدیک میشود و به شدت در خدمت مضمون است. در کنار علاقهاش به بازی با فرم از واژگان رایج زبان گفتار استفاده میکند که گاه موفق است و گاه نیست. البته برخی اوقات تجربههای درخشانی نیز دارد.
به عنوان مثال قطعهی »کلاه نمدی« علیرغم شعارگونه شدنش، با هدف قرائت در قهوهخانهها سروده شده و اثری درخشان و ارزشمند است.
اگرچه شعر عشقی، آن فخامت شاعران همدورهی خود چون بهار و ایرج و عارف را ندارد، اما تنوع و جسارت در تجربهگرایی را با درونمایهی سیاسی و اجتماعی او را از بقیهی شاعران هم عصر خود متمایز کرده. او در سن سی سالگی کشته شد، شاید اگر مجال بیشتر برای زندگی مییافت به آن فخامت مورد نظر می¬رسید و چه بسا شیوه و راهی و سبکی جدید از خود به یادگارمی گذاشت. »اپرای رستاخیز شهریاران ایران« را عشقی در استانبول نوشت. این منظومه اثر مشاهدات او از ویرانههای مدائن هنگام عبور از بغداد و موصل به استانبول بوده است.
عشقی از استانبول به همدان رفت و باز به تهران شتافت. او چند سال آخر عمرش را در تهران به سر برد، قطعهی »کفن سیاه« را در باب روزگار زنان و حجاب آنان با مسمط نوشت.
در واقع این اثر با ثمرش، تاریخچهی تز انقلاب مشروطیت و دورهای که شاعر میزیست، است. در آخرین کابینهی حسن پیرنیا( مشیرالدوله) از طرف وزارت کشور به ریاست شهرداری اصفهان انتخاب گردید ولی نپذیرفت.
میرزاده عشقی پیش از آغاز مبارزاتش به همراه رضاخان به همراه عدهای دیگر، جهت کمک به عثمانیان در جنگ جهانی اول به آنجا سفر کردند.
عشقی پس از بازگشت در صف مخالفان جدی سردار سپه درآمد.
شاید شعرهای عشقی به علت عمر کوتاه شاعریش هیچ گاه مجال پخته شدن پیدا نکردند اما صراحت لهجه، نکتهبینی و تحلیل بسیار دقیق او در مورد تحولات سیاسی و اجتماعی دوره خودش بسیار مشهود است. به عقیدهی بسیاری از مورخین، عشقی از مهمترین روشنفکران مولود روشنگری پس از مشروطه بود. مزار او در ابن بابویه و در گوشهای متروک (در نزدیکی مزار نصرت الدوله فیروز) قرار دارد. از اشعار معروف عشقی میتوان از نوروزینامه، سه تابلو مریم، احتیاج و رستاخیز نام برد.
نوشته شده توسط admin در پنجشنبه, ۱۲ تیر ۱۳۹۳ ساعت ۴:۲۸ ق.ظ
درود به روان پاک این شهید بزرگوار، روحش شاد و نام بلند این عاشق پاکباز وطن همواره جاودان و پاینده باد.