میراث فرهنگی یا میراث تزئینی

میراث فرهنگی یا میراث تزئینی

علی رزم آرای
گروه فرهنگی: یکی از مهمترین نشانه¬های ساخت هویت فرهنگی یک ملت و جامعه¬انسانی معرف آن، میراث و مورایث آن ملت و جامعه انسانی آن است.
میراثی که همچون شناسنامه، در دنیای پیچیده و پر ازدحام امروز همچون نور خورشید حضور و ظهور یک ملت و جامعه انسانی آن را بازتاب می¬دهد. این میراث نه فقط آغاز و گذشته یک ملت که بلکه چگونگی معاصر آن و نیز کیفیت بودن و هستن امروزی آنان نیز به شمار می¬رود.
میراثی امروز و حال امروز یک ملت ماحصل آن است. نتیجه و خروجی آن است.
میراث فرهنگی یعنی: »معنای میراث فرهنگی در اساس¬نامه تشکیل سازمان میراث فرهنگی (۱۳۶۴)، این طور آمده است: به کلیه آثار باقیمانده از گذشته که نشان دهنده خط سیر انسان باشد و باعث عبرت انسان¬ها شود؛ و در قانون اساسی ایران، عناصر تشکیل دهنده میراث فرهنگی یک کشور، آثار فرهنگی – تاریخی نامیده می¬شوند که به طور کلی به دو بخش میراث مادی و میراث معنوی تقسیم می شود. میراث فرهنگی معنوی شامل شخصیت¬های علمی ، فرهنگی و آیین¬ها و افکار فرهنگی است. میراث فرهنگی مادی شامل آثار منقول و آثار غیرمنقول است، آثار منقول به آثاری گفته می¬شود که قابل انتقال و جابه جایی باشند مانند آثار موزه¬ای، یافته¬های باستان شناسی و…آثار غیرمنقول شامل: مجموعه¬های تاریخی، بناهای تاریخی، محوطه¬های باستانی، شهرهای تاریخی و تزئینات وابسته به معماری است. اما آیا میراث فرهنگی همان ثروت فرهنگی است؟نکته قابل توجه این است که تمامی ثروت¬های فرهنگی جزء میراث فرهنگی¬اند اما تمام میراث فرهنگی ثروت فرهنگی نیستند، اما میراث فرهنگی را می¬توان به ثروت فرهنگی تبدیل کرد.«
نویسنده نوشتار حاضر در گذشته و در قالب مطالب و نوشتارهای گوناگون به موضوع میراث فرهنگی و ابعاد مختلف و زوایا و مرایایی آن اشاراتی داشته است. برای مثال در نوشتاری تحت عنوان» پاسداشت بسیار زیبا و محکم ارزش¬های تاریخی و فرهنگی…؟! « پیرامون شخصیت های فرهنگی در حوزه معاصر و نسبت به آثار معاصر فرهنگی برای مصال دفاع مقدس و شخصیت_های فرهنگ ساز آن(فرهنگ مقاومت، فرهنگ صلح¬طلبی و ..) چنین به قلم سپرده بود:
من نویسنده این نوشتار همه منطقه آذربایجان و همچنین ایران را موطن اول و آخر خود می¬دانم، اما مسئله جریان سازی فرهنگی و شناختن مواریث فرهنگی و آثار آنان که موید وجود شریان¬های مختلف فرهنگی، علمی، فرهنگی، ادبی و … می-شده و می¬شود، از اهم موضوعات مربوط به آسیب¬شناسی روابط فرهنگی و رفتاری جمعی و فکری مربوط به آن است. یک ملت را، احساس ملی بودن آن، احساس شخصیت جمعی فرهنگی آن، عینیت و نمود این ملی بودن و جمعی بودن آن، ملت می¬کند. در پس این تعبیر زمان و تاریخی خفته است که خود ادله این نمود و عینت است. قدمت، تمدن و حضور در زمان معاصر!در مورد منطقه آذربایجان¬غربی، آنچه من نویسنده را به واکاوی در این مورد سوق می¬دهد، فرهنگی نبودن من و مای جمعی مردم شهر، کلان¬شهر، مرکز استان و دهمین شهر بزرگ کشور یعنی ارومیه است.این شهر واقعا ً بزرگ و مجهول و نامشکوف غرق است در مواریث پیدا و نهان معاصر و گذشته خود!برای نمونه و در طی ۳۴ سال گذشته بعد از انقلاب، چند تن بزرگترین و مؤثرترین نفرات در جنگ تحمیلی از استان ما یعنی استان آذربایجان¬غربی، کلانشهرارومیه و شهر میاندوآب برخاسته¬اند. اما این نفرات آنقدر که در خارج از استان و کلانشهرارومیه دارای جایگاه ارج و غرب هستند که آدمی خجالت می¬کشد از ارومی بودنش و تعلقش به استان آذربایجان-غربی!
همین قدر می¬دانم که در ایام تعطیل عید نوروزی که سپری شد ( نوروز ۹۳ و هم نوروز ۹۴ و ۹۵)، در سفرم به تبریز و اقامت یک هفته¬ای در آن، به هر کجای این شهر که برای گشت و گذار رفتم اثری از آثار آقا مهدی و برادر جلیل القدرش می¬دیدم که گویا تبریزیان به این آثار بیشتر از ما افتخار می¬کردند و حرمت! یکی از بهترین خیابان¬های تبریز که از قضا، اعیان نشین نیز هست و از سویی به یکی از بزرگترین پارک¬های آبی و تفریحی تاریخی کشور یعنی ائل گلی ختم می_شود به نام این شهید بزرگوار بوده و هست! سری به خانه بهنام یا همان دانشکده معماری تبریز زدم. این دانشکده متشکل است از چند بنا، خانه و عمارت در کوی مقصدیه، پشت شهرداری تبریز، که همگی این بناها، خانه¬ها و عمارات از نمونه¬های سالم و باقی مانده معماری سنتی ایران در سبک آذربایجان است. در یکی از ساختمان¬های این دانشکده که بخشی از خانه قدکی¬ها بود، اتاق¬های درس و کلاس¬ها با نام بزرگ و یا شهیدی که در این دانشکده تحصیل کرده، مشخص کرده بودند. برای مثال کلاس درس شهید مهدی باکری، کلاس درس شهید عباس بابایی و…می¬بینید، ارج و قرب تا به کجا، فخر می¬فروختند به گردشگران و مسافران که ما این هستیم و این هم مفاخر و مواریث ما!
به عمارت شهرداری تبریز رفتم. خود عمارت همچون عمارت شهرداری ارومیه از بقایایی دوران رضاخانی و پهلوی دوم است با معماری مشخص آلمانی! این هر دو عمارت دست ساخت آلمان¬ها بوده با نشانه¬های به اصطلاح ژرمنی و آریایی مثلا ً! پلان هر دو بنا، عقاب است! عقاب تبریز بال گسترده و عقاب ارومیه بال بسته و نشسته! در این عمارت موزه¬ها آراسته بودند از اشیاء تاریخی و منحصر به فرد، فرش، تابلو فرش، دوربین عکاسی و فیلم برداری، نسخ خطی، آثار و یادبودها از ادوار مختلف و معاصر، ورزشی، سیاسی، فرهنگی و… نقشه¬های قدیمی شهر و جدید شهر تبریز، اسناد و مدارک مختلف اجتماعی و فرهنگی از صد سال پیش تا کنون، آتش نشانی قدیم، پلیس قدیم، اشخاص، بزرگان، علما، ادبا، شهدا و…
در این میان در اتاقی که مختص شهدا و جنگ تحملی بود، باز هم تصویر و تمثال آقا مهدی و برادر جلیل¬القدرش بالای همه تصاویر بود و پایین دست¬تر شهدای که با مسئولیت¬های مختلف از جانشین لشگرعاشورا تا فرماندهان گردان و محورهای عملیاتی و … که با آقا مهدی کار کرده بودند، قابل رویت بود. آن بالا فقط آقا مهدی و حمید آقا و دیگران به شکل مثل دورتا دور پایین دسن این دو تصویر: شهید مرتضی یاخچیان، شهید محمود اورنگی، شهید حسن قصاب، شهید مصطفی پیشقدم مارالانی و دیگران!
حرف اینجا است که ما با این دو بزرگوار و علل¬الخصوص با افسانه ۸ سال دفاع مقدس شهید جاویدالاثرآقا مهدی باکری چه کرده¬ایم.شهر تبریز به حق پاس داشته است یاد این بزرگ مرد را! حال محل تحصیلات دانشگاهی آقا مهدی تبریز بوده و یا ستاد لشگرعاشورا در این شهر بوده! اما آقا مهدی اهل استان آذربایجان¬غربی بوده و زاده میاندوآب، بزرگ شده ارومیه و از هم جالب¬تر شهردار ارومیه!وا… آقا مهدی باکری مفقود نیست، ما و کلانشهرارومیه مفقود هستیم! وا… حمید آقا باکری هست و ما نیست شده¬ایم!
سطور فوق و به ویژه سطر آخر خود گویایی اصل ماجرا و وضعیت ما در دوران معاصر نسبت به میراث مان و حتی خودمان مشخص می کند. والسلام!

نوشته شده توسط admin در شنبه, ۲۱ فروردین ۱۳۹۵ ساعت ۷:۱۴ ق.ظ

دیدگاه


7 + هشت =