مومنی که جان برسرعهدالست نهاد

مومنی که جان برسرعهدالست نهاد

زهرا فروتن
قسمت اول
گروه ایثاروشهادت: ” من المومنین رجال صدقوا ما عاهدوا الله علیه فمنهم من قضی نحبه و منهم من ینتظر و ما بدلوا تبدیلا ” (احزاب- ۲۳ )
شهر دارالمومنین خوی در شامگاهی غم انگیز در ۲۸ دی ماه ۱۳۸۸ در سوگ جانسوز بزرگمردی نشست که دلداده حق وحقیقت و شیفته عدالت علوی بود و به حق ” شهید عدالت ” نام گرفت و نامش در جریده عالم جاودانه شد . مردی از جنس ایمان ، ایثار ، تقو ا ، اخلاص ، صداقت ، شجاعت ، شهامت ، غیرت ، پاکی و عدالت .
این عزیز سفر کرده ،کسی نیست جز دادستان عادل ، غیور ، خدوم و خوشنام خوی ، شهید والامقام ” حاج ولی حاجی قلیزاده ” که در ۴۴ سالگی ، در اوج خدمت ، تجربه و شایستگی ، در حالی که از محل کار خود بر می گشت ، مظلومانه و غریبانه در مقابل درب منزل خود به شهادت رسید .
این بزرگمرد تاریخ خوی ، در تیر ماه ۱۳۴۴ در شهر خوی و در یک خانواده مذهبی و خوشنام دیده به جهان گشود. به گفته مادر بزرگوارش ، از همان اوان کودکی ، هوش ، ادب ، مهرورزی ، جدیت و نظم و انضباط ، زینت بخش رفتارش بود و نشانه هایی از بزرگی و کرامت در گفتار و کردارش کاملا مشهود بود . نقل می کنند که در دوران دانش آموزی بلافاصله بعد از بازگشت از مدرسه ، سراغ تکالیف خود می رفت و تا تکالیف انجام نمی شد ، به کار دیگری مشغول نمی شد . احساس مسئولیت و ادای دین او به اسلام ومیهن از دوره نوجوانی اش با حضور در جبهه های حق علیه باطل آغاز شد ، به طوری که هشت ماه پیاپی بدون مرخصی در منطقه کردستان مشغول مبارزه و خدمت بود . زمانی که کم سن و سال بود ، در پایگاه مقاومت شهید کوچری خدمت می کرد و دستاورد های انقلاب اسلامی را پاس می داشت و هم زمان به تحصیل و کسب علم می پرداخت . به گفته مادر گرامی اش ، او از همان کودکی و نوجوانی فردی مسئولیت پذیر و وظیفه شناس بود . از دوران نوجوانی کم تر خواب و استراحت داشت و بیش تر دنبال کار و فعالیت و تحصیل بود . آری مردان بزرگ ، از کودکی نشانه هایی از بزرگی دارند . از سنین نوجوانی ضمیر پاکش او را به مجالس مذهبی و صفوف نماز جماعت سوق می داد و لحظه ای از فراگیری مسائل دینی غافل نمی شد و گرایش زیادی به مطالعه کتب مذهبی و انقلابی داشت .
در سال ۱۳۶۲ بعد از اخذ دیپلم وارد مرکز تربیت معلم شهید مطهری خوی شد و بعد از فراغت از تحصیل در آموزش وپرورش مشغول خدمت گردید . خدماتش در این دوران به قدری چشمگیر و درخشان بود که به عنوان معلم نمونه شناخته شد و به سمت مسئول امور تربیتی اداره آموزش و پرورش انتخاب گردید . در همین دوران بود که تقدیر الهی زمینه های لازم را فراهم ساخت تا این مرد خودساخته ، وارد دانشکده علوم قضایی تهران شود.
بعد از فراغت از تحصیل در سال ۱۳۷۳ به عنوان قاضی تحقیق شعبه اول دادگاه در خوی ، رسما وارد سیستم قضایی کشور شد و شش ماه بعد به سمت دادرس علی البدل و سپس به سمت دادرس محاکم عمومی و رئیس دادگاه شعبه ۱۱ عمومی ارتقا یافت و دو سال بعد به سمت معاونت قضایی دادگستری منصوب شد و در سال ۱۳۸۳ با احیای مجدد دادسراها ، در مسند دادستان عمومی و انقلاب ، به خدمات ارزنده و بی شائبه خود در دادگستری خوی ادامه داد . وی در دوران خدمتش قاضی و دادستان نمونه شناخته شد .
آقای کاظم کاظم زاده ، قاضی محترم بازنشسته دیوان عالی کشور ، از این دوران چنین یاد می کند
” نخستین بار او را در دوران دانشجویی در تهران دیدم . جوان مودب و متین و ظاهرالصلاح و بلند قد و خوش سیما بود. خودش را فارغ التحصیل علوم قضایی و اهل خوی معرفی کرد. دعوت نمودم پس از اتمام کارآموزی به شهر خوی برگردد و همین طور هم شد .تا اینکه در سال ۷۳ با ابلاغ قضایی و با سمت قاضی تحقیق خودش را به اینجانب که در مقام رئیس دادگستری وقت خوی بودم ، معرفی کرد و خیلی خوشحال شدم . باب آشنایی و دوستی و همکاری آغاز شد . وقتی شروع به صحبت کرد ، حرفهایش آرمان گرایانه و دوست داشتنی بود و شدیدا دغدغه احقاق حق و اجرای عدالت در میان مردم را داشت . …محور صحبت هایش اجرای عدالت و قانون و خدمت به خلق بود … و چقدر بی ریا و زیبا سخن می گفت … از فحوای کلامش می فهمیدم که قاضی خوش فکر و خوش اخلاق و دارای برنامه است و به کار قضا بسیار عشق می ورزد . لذا به شعبه اول دادگاه که تصدی آن بر عهده من بود ، معرفی کردم .
به مدت شش ماه قاضی تحقیق بود . بسیار پرتوان و تلاشگر نشان می داد. علاوه بر دانش حقوقی و قضایی ، معلومات خوبی داشت . به اندازه دو الی سه نفر کار می کرد و بیشتر اوقات در اداره بود. پس از انقضای ۶ ماه ، وی را به عنوان دادرس علی البدل همان شعبه پیشنهاد دادم که تصویب شد . با علاقه کار می کرد و هیچ گاه اهل سیاست و حزب و جماعت و دسته ای نبود و جزو معدود دادرسانی بود که هم کیفیت کار قضایی اش خوب بود و هم کمیت آن .
دقت نظر و درخشندگی کارهایش و ذوق و دانش او به عنوان قاضی مبتدی ، مرا غرق اعجاب و تحسین می کرد . طوری که به تنهایی شعبه را اداره می کرد و آمارش هم از بقیه شعب بیشتر بود یگانه دل مشغولی او انجام کار قضایی به منظور احقاق حق در بین مردم بود.
شوق و علاقه و پشتکار و جدیت ایشان سبب شد ، پس از دو سال شروع به کار علیرغم این که قضات با سابقه در دادگستری خوی زیاد بود ، نامبرده را به عنوان معاون قضایی دادگستری شهرستان خوی که دومین شهر استان با ۱۵ شعبه دادگاه بود ، معرفی و پیشنهاد کنم .
آقای رئیس کل استان و معاونین وقت وی تعجب کردند ولی با اصرار و خواهش بنده موافقت کردند ولی تذکر دادند که مرکز موافقت نخواهد کرد و همین طور هم شد .
بعد از حدود سه ماه ، شخصا برای ماموریت و پیگیری امور اداری به تهران رفتم . چون با حفظ سمت مسئول دفتر ارزشیابی آذربایجان شرقی ، غربی و اردبیل بودم ، لذا به خدمت اعضای کمیسیون نقل و انتقالات که متشکل از مرحوم آیت الله مروی و جناب آقایان علیزاده و بیژنی بود رسیدم و با دادن توضیحات لازم قانعشان کردم که قاضی خلاق ، شایسته ، وارسته و فهیم و باسواد می باشد .
بنابراین موافقت حضرات را اخذ نمودم…تا سال ۱۳۷۹ افتخار همکاری داشتم و من در همان سال عازم تهران شدم و او همچون درخت تنومند و ریشه دار در خوی با عشق و علاقه وافر خدمت می کرد و تا احیای دادسراها در همان سمت معاونت انجام وظیفه نمود و بعد از آن به سمت دادستان عمومی و انقلاب خوی منصوب شد . روسای دادگستری های بعدی هم ، تلاش و کوشش و ذهن فعال و شدت علاقه به امر قضا ودرستی و صداقت کار او را بارها تحسین کرده بودند. هر سال بر تجارب او افزوده می شد . دادستان ، نام آشنای اهالی خوی و شهرهای اطراف بود .
تا این که مجموعه خدمات ارزنده او از مرز استان فراتر رفت و چندین تشویق نامه و تقدیر نامه از رئیس محترم سابق قوه قضائیه و معاون اول ایشان جناب آقای رئیسی دریافت کرد و در یک کلام هر هیات بازرسی که به منطقه می رفت با دیدن خدمات ارزنده قضایی ، اقتدار ، مدیریت و سواد و دانش و اخلاق و رفتار و مردمی بودن او ، از مرکز درخواست تشویق می کرد.
شاید خوانندگان عزیز فکر کنند که من در گفتن مطالب مقداری غلو میکنم ، ولی مستند بنده در این مورد کارتکس اداره است .
( ورود ساعت ۶:۳۰ صبح و خروج ۷ یا ۸ شب و اکنون که او در میان ما نیست که بخواهم تظاهر و بزرگنمایی کنم و به علاوه خدمات درخشان او در راه اندازی بزرگترین مرکز باز پروری معتادان غرب کشور و سرکشی مداوم به زندان و تاسیس ساختمان انجمن حمایت از زندانیان و خرید چند دستگاه اتومبیل برای انجمن به منظور اختصاص وجوه حاصله از درآمد آن به زندانیان و خانواده های آنان و گماشتن زندانیان بی خطر برای کشت محصولات کشاورزی ، نجاری و ده ها کار دیگر ، برای اینکه زندانیان افسرده و بیکار نباشند و در ایام زندان هم مهارتی کسب کرده باشند و بعد از آزادی با استفاده از مهارت های اندوخته ، از این رهگذر ، تامین معاش کنند و مجددا به بزه و فساد گرایش نداشته باشند”این شهید والامقام در سال ۱۳۷۵ زندگی مشترک خود را آغازکرد که حاصل آن یک پسر و یک دختر است .
عطش این مرد الهی به کسب علم موجب شد ، به ادامه تحصیل بپردازد و مدرک کارشناسی ارشد را با گرایش جزا و جرم شناسی کسب نماید . در این مقطع از محضر اساتید بزرگواری چون آیت الله قبله ای بهره ها برد .
ایشان در فعالیت های اجتماعی و فرهنگی نیز سرآمد همگان بود تا جایی که خارج از وظایف شغلی خود در سمت هایی نظیر عضویت در شورای فرهنگ عمومی شهر ، عضویت در ستاد امر به معروف و نهی از منکر ، ریاست مجمع خیرین دانشگاه ساز ، عضویت در مجمع خویی_ها ، ریاست انجمن حمایت از زندانیان ، ایجاد مرکز ترک اعتیاد ” عین الحیات” ، فعالیت و خدمات چشمگیری داشت . مرکز عین الحیات ایشان به عنوان مرکز نمونه شناخته شده بود و قرار بود به عنوان الگو در سایر جاها از تجارب ایشان استفاده شود .
عملکرد حق طلبانه و عدالت خواهانه و برخورد قاطع و شجاعانه این مرد الهی با معضلاتی همچون زمین خواری ، رباخواری ، جرائم اقتصادی ، امنیتی و اخلاقی و احقاق حق محرومان و مظلومان بدون هیچ ملاحظه ای ، از عوامل محبوبیت بی نظیر او در بین اقشار مختلف مردم به شمار می رفت . به طوری که این عبد صالح خدا ، به عنوان “مرد حق و عدالت” زبانزد عام و خاص شد .
وی با وجود این همه تلاش و خدمت ، هرگز از خدمات خود سخن نمی گفت و خدماتش چه بی ریا و خالصانه بود . این شهید همیشه جاوید ، خدمت به خلق را جزو وظایف و افتخارات زندگی خود محسوب می کرد و برای خدمت سر از پا نمی شناخت و روز و شب برایش فرقی نداشت . جایگاه و پایگاه مردمی این شهید عزیز ، آنچنان گسترده بود که در ایام گل ریزان ، مبالغی که از سوی خیرین و مردم متدین خوی به دعوت دادستان مردمی شهر ، جمع آوری و به زندانیان دیه و جرایم غیر عمد اختصاص داده می شد ، در سطح کشور مقام اول و دوم را کسب می کرد . با وجود اینکه جمعیت خوی در مقایسه با شهرهای بزرگ از رقم بالایی برخوردار نیست . از محل این کمک های مردمی زندانیان مالی زیادی نجات می یافتند و به آغوش گرم خانواده باز می گشتند .
” دادستان شهید خوی ، در عین کمک به زندانیان غیر عمدی و مالی ، با خانواده آنان نیز بسیار رئوف و مهربان بود . برای خیلی ها وام ، وسایل زندگی ، زمینه کار و حتی خانه و سرپناه فراهم می کرد و از گرفتاری و مشکلات نجات می داد . این شهید عزیز با همکاران خود در دادگستری نیز بسیار مهربان بود و همواره برای رفع مشکلات آنان تلاش می کرد .
وی با پیگیری_های مستمر خود ، احداث خانه_های سازمانی این پرسنل زحمتکش را در واپسین لحظات عمر شریفش به پایان رساند که به خاطر زحماتش ، بعد از شهادتش این مجتمع با نام ” شهید حاجی قلیزاده ” مزین شد.
به گفته همسایگان شهید ، این مرد بزرگ در همه کارهای خیر ، پیشتاز و پیشقدم بود . به طوری که برای تجدید بنای مسجد محل سر از پا نمی شناخت و در جزئی ترین کارهایش نظارت داشت .
روحیه کار و خدمت با تمام وجودش عجین شده بود . این مرد الهی و ولایی یکپارچه شور و خدمت و مهرورزی بود . به گفته مادر بزرگوارش او با همه رئوف و مهربان بود و هرگز گرفتاری و ناراحتی کسی را نمی توانست تحمل کند .

نوشته شده توسط admin در چهارشنبه, ۱۹ اسفند ۱۳۹۴ ساعت ۶:۳۰ ق.ظ

دیدگاه


نُه + = 10