موسیقی عاشیقی در لابهلای تاریخ
علی رزمآرای
گروه فرهنگی: جهانبینی هر اجتماع انسانی در همه ابعاد و زوایای حیاتی و فرهنگی آن اجتماع متبلور میشود و آن اجتماع را برای بقا و دوام در مسیر حرکت زمان روبه سوی آینده رهنمون می¬کند و از خود نشانه¬هایی برای سیر صحیح این مسیر و نیل به مقصود آن، به جای میگذارد.
زبان، خط و کتابت، معماری، علوم و اسرار، مذهب و دیانت، کتاب آسمانی، فرهنگ فلوکلوریک (آداب و سنن، مثل¬ها، متل¬ها، آهنگها و روایتهای موسیقی عاشیقی، ترانه¬های عامیانه، آوازهای فولکلوریک کسب و کار همچنین تصنیف¬ها، بایاتیها، اوخشاماها و لالایی و…) موسیقی و ادبیات و… همه و همه در خود نشانی از آن جهانبینی را با خود دارند و یا به صورتی دیگر، نشانهها و عناصر آن جهانبینی را در خود غرق کرده¬اند.
برای مثال پذیرش دین مبین اسلام و تبلور کلام الهی در زبان فرهنگ جهانبینی آذربایجان. (خواب دیدن مولا علی (ع) و یا حضرت خضر و الیاس تکمیل کننده مسیر عاشیق شدن عاشیقها در فرهنگ ترکی آذربایجان به شمار می-آید و اصطلاح بوتا را در مورد آن بکار می¬گیرند.)
به کلامی دیگر اجزای فرهنگی در جهان¬بینی هر اجتماع از یک سو نشانههای تاریخی و زمانی آن به شمار می¬آیند (یادمان¬های تاریخی) و از دیگر سو تعیین¬کننده زاویه دید مردمان آن اجتماع به جهان پیرامون خود و شرح حوادث مربوط به آن هستند.
برای مثال میتوان در ادبیات و شعر یک ملت و یا حتی موسیقی آن تبلور عناصر و اجزای فرهنگی دخیل در جهان¬بینی آن را دید و شنید و خواند و حتی سرود و نوشت.شرح کلی و فشرده بالا مقدمهای است برای ورود به موضوع اصلی این نوشتار که همانا تشریح ابعاد هستیبخش موسیقی عاشیقی و فرم شعری داخل در آن برای سرودن و خواندن زندگی و هستی روان در تازگی آن. تاریخ عاشیقی از نظر زمانی عمری به بلندی و عمقی به ژرفای تاریخ ترک دارد.
تاریخی که هم از در ازنای تاریک پیش تاریخ رد پا دارد و جغرافیای حاکم بر آن گستره و حوزه بزرگی را شامل می¬شود. در نتیجه این مقال و نوشتار نه جای آن دارد و نه قصد آن و نه یارای آن که به این تاریخ بپردازد. از سویی هنر و صنعت عاشیقی موضوعی نیست که بتوان در طول یا عرض یک یادداشت و یا مقاله آن را جمع و جور کرد. هنر عاشیقی از بنیاد خود، هم موسیقی آذربایجان را در دل محفوظ دارد هم شعریت و قصویت حاکم بر فرهنگ آن را معرف است و هم اسطورهها، حماسهها و روح اعتقادات دینی و مذهبی حاکم بر این منطقه را متبلور.
مجموع آهنگ¬های عاشیقی آذربایجان از نظر محتوا و جانمایه درونی به چهار دسته تقسیم می¬شود: شاد (گؤزللمه)، حماسی (قهرمانلیق)، حزین (غم آهنگ) و عرفانی (الهی).
از تاریخساز عاشیقی “قوپوز” میتوان به نغمه¬ها و قالب¬های شعر این صنعت راه برد، از ساختار این ساز میتوان به پرده¬ها و گوشه¬ها، حتی تمها و نتهای آن رسید و عمیق¬تر اینکه قوپوز خود تاریخ مجزایی برای شرح دارد که دل این مطلب ظرفیت آن را ندارد؛ اما این صنعت به کلام، تاریخ فرهنگی آذربایجان را روایت می¬کند، از قام شامان (شمنها، آئین شمنیستی) تا اوزانها و باخشیها (بخشیها)، از اوزانها و باخشیها تا آشیقی و عاشیقی (پذیرفتن دین مبین اسلام و دل سپردن به آوای وحی الهی ناب¬ترین موسیقی عالم) و عاشق شدن و یا عاشیق شدن و عاشیقی کردن و رنگ و بوی عرفانی گرفتن و…می¬توان از صورت شعری این صنعت گفت، (از هاوا های آن) از لحظه قوشما تا آن گرایلی، از دقیقه دیوانی تا مخمس و تصنیف و بایاتی و مستزاد و یا استادنامه را یاد کرد و دییشمه را.به هر حال زبان قلم را به ارومیه برمیگردانیم که نام مکتب بزرگی از هنر و صنعت عاشیقی را هم با ارومیه می¬شناسند.
مکتب ارومیه که به عبارتی گفته می¬شود در هنر عاشیقی عالی¬ترین و عرفانی¬ترین شاخه موسیقی آذربایجانی است ولی متأسفانه مجهول مانده است.
موسیقی ترکی آذربایجان غربی با موسیقی آذربایجان شرقی از یک خانواده هستند؛ اما موسیقی آذربایجان (همسایه شمالی) و ترکیه در موسیقی آن بیتاثیر نبوده است.
(در مقابل به شدت از این موسیقی تاثیر پذیرفته¬اند به نحوی که در میان آشوریان و ارمنی¬ها و… سنت و صنعت عاشیقی رواج تام پیدا کرده است.) عاشیق¬ها در موسیقی عاشیقی آذربایجان غربی مانند موسیقی عاشیقی آذربایجان شرقی از سازهای بالابان و قوال استفاده نمی¬کنند. عاشیق¬ها آذربایجان غربی به تنهایی هم خوانندگی میکنند وهم مینوازند و به این ترتیب اصالت موسیقی عاشیقی را در فرهنگ موسیقی این منطقه حفظ کرده-اند.
در صورتی که در آذربایجان شرقی این سنت خنیاگری به علت استفاده از سازهای بالابان و قوال افت کرده است. موسیقی عاشیقی در ارومیه، سلماس، میاندوآب و خوی دارای یک سبک و شیوه است، ولی از نظر لهجه¬ها تغییراتی در آن دیده میشود. این رقابت و مشاعره روزها به طول می¬انجامیده تا کسی که اشعار و نغمات بیشتری اجرا میکرد، برنده این رقابت مشاعره میشده و رقیب بازنده ساز خود را به رقیب برنده هدیه میداده است.
این سنت در آذربایجان غربی منسوخ شده است. قوپوز مورد استفاده در موسیقی عاشیقی، در آذربایجان شرقی دارای ? سیم است که در سه ردیف سه تائی کوک می¬شوند، ولی ساختار قوپوز عاشیقهای آذربایجان ¬غربی به نحوی است که در ردیف وسط آن بجای سه سیم از یک سیم استفاده میشود و در نتیجه این ساز در موسیقی عاشیقی آذربایجان غربی هفت سیم دارد. موسیقی عاشیقی آذربایجان غربی به اسم مکتب عاشیقی ارومیه مشهور و در فهرست آثار ملی به نام ارومیه ثبت شده است. عاشیقها بیشتر در موضوعاتی نظیر وطن و عید نوروز، بهار، عشق و حماسه و… می¬سرایند و می¬خوانند.
از بزرگان موسیقی و صنعت عاشیقی میتوان عاشیقعلیسگر، عاشیق قربانی، خسته قاسم، ساری عاشیق، عباس توفارقانلی، عاشیق¬آلی، آغ عاشیق و… را نام برد که در تکامل این صنعت در ادوار مختلف تاریخ تاثیر به سزایی داشتهاند.
در چهارچوب مکتب ارومیه (استان آذربایجان غربی) هم میتوان به نام¬های چون دوللومحمد، دوللو مصطفی، دولوو اباذر، بالوولی مسکین، عاشیق فرهاد، عاشیق رستم روضه چایی، عاشیق عزیز، عاشیق درویش و عاشق اصلان و… اشاره کرد.
از بین عاشیقهای در قید حیات و فعال در این مکتب هم میتوان، عاشیق یوسف اوهانس، عاشیق اسمعلی، عاشیق دهقان، عاشیق زکریا، عاشیق بولود، عاشیق میزراعلی سلماسی، عاشیق مناف، عاشیق قربان،… را نام برد.
نوشته شده توسط admin در شنبه, ۰۱ شهریور ۱۳۹۳ ساعت ۸:۳۷ ق.ظ