موسیقی عاشیقی ارومیه؛ از متن به حاشیه

موسیقی عاشیقی ارومیه؛ از متن به حاشیه

علی رزم‌آرای
نوشتار زیر پیرامون موضوع موسیقی و ادبیات عاشیقی در حالی از سوی نویسنده این نوشتار به قلم سپرده می¬شود که پیش از این نیز نویسنده این نوشتار در چندین نمونه یادداشت¬ها و مقاله از زوایایی مختلف به این موضوع در ابعاد معاصر و کهن آن پرداخته است. با این همه و در کنار تلاش افراد و کسان مختلف در حوزه رسانه و مطبوعات و حتی کسان و افراد دخیل در امر این نوع موسیقی، هنوز این لالایی کهن و صدای ازلی آفرینش که به نام ارومیه و به نام مکتب در فهرست میراث ناملموس ملی آذین شده، هنوز جایگاه و ارزش تخصصی خود را در معادلات و برنامه¬ریزی¬های فرهنگی و هنریِ خرد و کلان کشوری و منطقه نیافته است. نه صدا و سیمای استانی، نه متولیان کلان فرهنگی ( به جزء حوزه هنری استان که تمام هم و غم خود را در نام کانون موسیقی که یگانه کانونی است در این زمینه در سرتاسر کشور، به روز دوشنبه جمع کرده و تنها رکن پاسداشت و پیگیر این خنیاگر کهن است) خود را به هیچ روی موظف به ارزش¬گذاری تخصصی و هنری در پاسداشت آن نمی¬دانند. به همین منوال در پی برگزاری جشنواره بزرگ غدیر از سوی سازمان فرهنگی ورزشی شهرداری تهران که دارای ابعاد خرد و کلان اجرایی در زمینه هنر و فرهنگ بوده است، از عاشیق¬های به نام موسیقی¬عاشیقی زنجان، تبریز و جمهوری-آذربایجان دعوت به عمل شده بود. اما از مهد و موطن تاریخی و معاصر این موسیقی حتی یک نفر دراین جشنواره بزرگ دعوت و حضور نداشته است. جای آن دارد که درکنکاشی ژرف و درخور و آسیب¬شناسی زمینه¬ای در بسترهای تعاملاتی، تبلیغاتی و اطلاع¬رسانی بومی و ملی خود و پیگیر این موضوع بوده و با پرداختن به جهات مختلف آن از تکرار این گونه برنامه¬ریزی¬ها جلوگیری به عمل آید. نوشتار زیر در این چهارچوب با بازخوانی و بازشماری ابعاد مختلف مکتب موسیقی¬عاشیقی ارومیه در پی تلنگری است در این مسیر: موسیقی یکی از قدیمی ترین رشته های هنری است که قبل از پیدایش انسان در طبیعت وجود داشته و در واقع توسط ذهن پویای بشر تسخیر شده و امروزه به عنوان یکی از زیباترین رشته های هنری در تمامی جوامع مورد استفاده قرار میگیرد.احساس، نوع تفکر، زندگی، شادی¬ها، غم¬ها و بسیاری دیگر از مسائل بشری موضوع¬هایی هستند که می¬توان آنها را از لابه لای جملات موسیقیایی هر قومی استخراج کرد و در واقع گذشته و تاریخ آن قوم را در موسیقی آن جستجو و کنکاش کرد . ایران سرزمین موسیقی است که از دوران¬های قدیم تا به امروز این هنر در آن جریان داشته و به تعداد اقوامی که در این سرزمین باستانی زندگی میکنند انواع موسیقی در آن رشد یافته و اجرا می¬شود. ترکمن¬ها – بلوچ-ها – عرب¬ها – لرها – کردها و به خصوص ترک¬ها هر کدام در عین ارتباط فرهنگی، موسیقی ویژه خود را دارند که ایران را از این لحاظ به یکی از کشورهای برتر جهان تبدیل کرده است که در این میان آذربایجان و بخصوص کلانشهر ارومیه به واسطه ثبت موسیقی عاشیقی به نام مکتب ارومیه در میراث ملی ناملموس جایگاه خاصی را به خود اختصاص داده است.در آذربایجان و بخصوص کلانشهرارومیه موسیقی¬های مختلفی در جریان است که مهمترین و مردمی¬ترین این موسیقی¬ها موسیقی عاشیقی است. ارومیه به علت داشتن مکتبی مهم و منحصر به فرد از چهره¬های شاخص آن است. موسیقی عاشیقی در ارومیه اصیل¬ترین و بومی¬ترین هنر مردمان این دیار است که از صدها و بلکه هزاران سال در این شهر جریان داشته و تا به امروز سینه به سینه توسط عاشیق¬ها به نسل کنونی منتقل گشته است. مکتب عاشقی ارومیه محل رشد عرفان و حماسه است که در آن موسیقی انسان را به تفکر و تعقل وادار می¬کند تا به کمال برسد. در این شهر باستانی حوادث ناگوارتاریخی و مرزی بودن این شهر، در کنارهم زیستن اقوام و ادیان مختلف در آن و…. از جمله ابعادی هستند که در ساختار و شالوده موسیقی اصلی آن یعنی موسیقی عاشیقی تأثیر مستقیم داشته¬اند. موسیقی عاشیقی در این کلانشهر به یک قوم و دین خاص اختصاص ندارد. ترک¬ها، مسیحیان و یهودی¬ها همه به یک زبان (ترکی آذری) آنرا اجرا می¬کنند و همه این هنرمندان در میان اهالی ارومیه دارای منزلت، اعتبار و جایگاه خاصی هستند .در مکتب عاشقی ارومیه عاشیق همه کاره است هم می¬خواند هم می¬نوازد، هم می¬خروشد هم ناله می¬کند، هم کاسب است هم عاشق. در این مکتب بر خلاف سایر مکاتب صدای ساز قوپوز را می¬توان به وضوح شنید و عاشیق به راستی عاشیق است نه خواننده ارکستر و… مکتب عاشیقی ارومیه قدیمی¬ترین و اصیل-ترین مکتب عاشیقی در آذربایجان است که عاشیق¬های آن هم به لحاظ خوانندگی و هم به لحاظ نوازنده¬گی از چیره¬دست¬ترین هنرمندانی هستند که نوع اجرای آنها را به غیر از ارومیه و شهرهای اطراف نمی¬توان در هیچ کجای جهان شنید و دید. بدین لحاظ ارومیه شهری صاحب سبک در موسیقی است که کمتر شهری در جهان از آن بهره¬مند است. ارومیه در کنار جاذبه¬های منحصر به فرد تاریخی و طبیعی ، نقل بیدمشک و عرقیات گیاهی که آنرا مشهور عام و خاص کرده است صاحب یکی از غنی¬ترین و اصیل ترین موسیقی¬های بومی ملی است که جا دارد به آن بیشتر پرداخت گردد و به عنوان یکی از ابعاد مهم فرهنگی و اجتماعی این شهر و یکی از جاذبه¬های توریستی و یکی از میراث¬های بشری از آن استفاده شایسته کرد. در مکتب عاشیقی ارومیه در حال حاضر ۵۴ مقام موسیقیایی توسط عاشیق¬ها اجرا می¬گردد که موضوع¬های مختلف عرفانی – حماسی و اجتماعی را در بر می¬گیرد، مقام¬هایی مانند دیوان و تجنیس در حوزه عرفان ، دو بیت – جمشیدی – دوراخانی و سیاستاپل در حوزه حماسی و مقام¬هایی مانند تاجری –غربتی، هجران و شکریازی با رویکرد اجتماعی مورد استفاده قرار می¬گیرد. این نامگذاری¬ها بر اساس ذات آهنگ، محل¬های جغرافیایی و یا نام افرادی که احتمالا بوجود آورنده مقام بوده¬اند و یا به نام یکی از نزدیکان خود و یا یکی از امرا و خوانین محلی انجام شده ¬ست.در این مکتب بزرگانی ظهور کرده¬اند که متاسفانه به دلیل فقدان پژوهش¬های لازم در این زمینه و عدم تاریخ¬نویسی، شرح حال آنها در هاله¬ایی از ابهام قرار دارد اما از مشهور ترین این افراد می¬توان به هنرمندانی مانند دوللو مصطفی – عاشیق اباذر، عاشیق فرهاد، عاشیق عزیز و عاشیق درویش اشاره کرد که نقش هر کدام از این هنرمندان در رشد و شکوفایی این مکتب در دوران خود بسیار حائز اهمیت بوده¬است . آنچه که از آثار باقی مانده در این زمینه استنباط می¬گردد هنر عاشیقی در گذشته تنها محدود به نواختن و خواندن نمی¬شده بلکه عاشیق¬ها علاوه بر داشتن این دو خصیصه هنرمندانی عارف و در عین حال شاعر بودند که شاهد این موضوع را می¬توان در آثار عارف، شاعر و عاشیقی همچون دوللو¬مصطفی به راحتی درک کرد.از طرفی عاشیق¬ها در ارومیه علاوه خواندن اشعاری از شاعران بزرگی چون بالولومسکین، دوللو مصطفی، خسته قاسم و عباس توفارقانلی، راویان اصلی داستان¬های هستند که سینه به سینه از روزگاران کهن حفظ شده و آنها را در قالب مقامهای عاشیقی برای سیل مشتاقان ارائه می¬کنند و این در حالی است که در سایر نقاط عاشیق¬خیز ایران و حتی در کشورهای ترک زبان همسایه بسیاری از این داستان¬ها از بین رفته و فراموش شده و یا عاشیق¬ها به حفظ دو یا سه مورد از این داستان¬ها اکتفا کرده¬اند. اهمیت حفظ این داستان¬های اساطیری در میان عاشیق¬های ارومیه به حدی است که درجه استادی هنرمند را از تعداد داستان¬هایی که در سینه دارد می¬سنجند. این مسئله نشان از اصالت هنری مکتب عاشیقی ارومیه و غنای فرهنگی شهری دارد که از هزاران سال گذشته در کنار دریاچه لاجوردی به حیات خود ادامه داده است. با این اوصاف چرا هنوز این میراث کهن که با حکمت و حکمت سینه هم دارای پیوندی است تحت نام مکتب عاشیقی ارومیه از بی¬مهری¬ها و حاشیه-گرایی¬ها رنج می¬برد؟!؟

نوشته شده توسط admin در جمعه, ۰۹ آبان ۱۳۹۳ ساعت ۵:۲۸ ق.ظ

دیدگاه


6 × هفت =