موریانه‌ای که پایه‌های خانواده را نابود می‌کند

موریانه‌ای که پایه‌های خانواده را نابود می‌کند

ناهید زمانی
گروه اجتماعی: خشونت یک نوع رفتار آموختنی است، مناسبات یا رفتارهای اجتماعی که در جامعه تعریف شده است بر نحوه اجتماعی شدن فرد تأثیر گذاشته و فرد بر اساس نقش تعریف شده‌اش در جامعه، به زندگی با خشونت ادامه خواهد داد.
ازدواج، پیوندی است بین زن و مرد که زیر_بنای آن را یک نیاز بیولوژیکی و زیستی تشکیل می‌دهد.
برخی مواقع خانواده دستخوش تحولاتی نه چندان خوشایند از جمله خشونت می‌شود که ممکن است تبعات آن هر کدام از اعضاء را با مشکلات حادی مواجه کند که نتایج غیرقابل جبرانی را به دنبال داشته باشد.
خشونت خانگی، رفتار قهر‌آمیز و سلطه‌گرانه یک عضو خانواده علیه عضو یا اعضای دیگر است که پذیرفتن شکل‌هایی از آن مانند تنبیه بدنی، میزان این خشونت را تشدید می‌کند.
یکی از کسانی که در خشونت‌های خانوادگی آسیب دیده است، اظهار کرد: خشونت‌های خانوادگی موجب کم‌رنگ شدن مهر و عاطفه در خانواده‌ها شده و در نهایت هم به طلاق عاطفی و جدایی می‌انجامد.
س. رحیمی، با اشاره به اینکه از عمر ازدواجش یک سال و نیم می‌گذرد، گفت: همسرم بر سر هر مسئله کوچکی فوراً عصبانی می‌شود و من را به باد دشنام می‌گیرد، مثلا اگر یک لیوان آب روی زمین بریزد یا صدای افتادن وسیله‌ای در خانه بیاید، فورا عصبانی شده و به من فحش می‌دهد و اگر من جواب حرف‌های او را بدهم زمین و زمان را به هم ریخته و در نهایت من را زیر لگد و کتک خود می‌گیرد.
وی عنوان کرد: متأسفانه قبل از ازدواج آشنایی خاصی با همسرم نداشتم و همچنین فاصله زمانی نامزدی تا ازدواج ما بسیار کوتاه بود و این خود منجر به عدم شناخت کافی از روحیات و اخلاق او شد.
وی با اعلام اینکه خشونت‌های خانوادگی باعث کم‌رنگ شدن مهر و عاطفه در خانواده‌ها می‌شود، تصریح کرد: خشونت در خانواده‌ها موجب می‌شود که زوجین به طلاق عاطفی دچار شده و در نهایت هم به جدایی و طلاق اصلی تن دهند.
رحیمی، ادامه داد: متاسفانه شوهرم فردی بسیار شکاک و بدبین است، همیشه نسبت به من سوءظن دارد، با تعصبات بی جا خانه را برایم به زندان تبدیل کرده است.
وی در پایان اضافه می‌کند: راستش را بخواهید احساس می‌کنم که در زندگی خودم به بن بست رسیده‌ام، شاید اگر می‌دانستم که شوهرم چنین فردی است اصلا با او ازدواج نمی‌کردم، ای کاش هرگز ازدواج نکرده بودم، امیدوارم که زوج‌های جوان با آگاهی و شناخت همسر خود را انتخاب کنند تا در آینده دچار مشکل نشوند.
‌دخالت والدین به خشونت زوجین دامن می‌زند
یک کارشناس ارشد جامعه شناسی با اشاره به اینکه خشونت یکی از اصلی‌ترین مشکلات خانواده‌های ایرانی است، اظهار کرد: همسر آزاری در چهار مقوله جسمی (خشونت فیزیکی)، روانی، جنسی و غفلت از وظایف نمود پیدا می‌کند.
عرفان ناصری با تأکید بر اینکه خشونت در هر چهار بُعد می‌تواند آسیب‌های جدی را به شخص وارد کند، افزود: برای هر کسی امکان بروز خشونت وجود دارد و میزان آن بستگی به سطح فرهنگ جامعه و درجه بندی‌هایی که از سوی عرف جامعه لحاظ شده است، تعریف می‌شود.
وی با بیان اینکه زندگی، همسرگزینی و تشکیل خانواده در اکثر مواقع منحصر و محدود به زن و شوهر نیست، گفت‌: ازدواج در میان خانواده‌ها در سیطره خویشاوندی و روابط فامیلی قرار دارد.
وی با بیان اینکه در بسیاری از موارد دخالت خانواده‌ها در قالب دلسوزی و باورهای غلط بروز می‌کند، تصریح کرد: دخالت والدین در زندگی فرزندانشان منجر به آزار روانی فرد و همسر او خواهد شد که این عذاب روانی تبدیل به سایر اشکال آزار و در بسیاری موارد زمینه ساز بروز مشکلات جدیدتر خواهد شد.
این مقام علمی با بیان اینکه خشونت یک نوع رفتار آموختنی است، گفت: مناسبات یا رفتارهای اجتماعی که در جامعه تعریف شده است بر نحوه اجتماعی شدن فرد تأثیر گذاشته و فرد بر اساس نقش تعریف شده‌اش در جامعه، به زندگی با خشونت ادامه خواهد داد.
کارشناس ارشد جامعه شناسی با بیان اینکه عدم آگاهی طبقاتی و جنسی خشونت را تشدید می‌کند، اظهار کرد: عدم آگاهی زنان به حقوق فردی و اجتماعی خود و همچنین نگرش مردسالارانه در کنار نگاه کالایی به زنان باعث القای حس حکومت و تعلق مردان نسبت به زنان و در نهایت جبهه‌گیری در مقابل خواسته آن‌ها خواهد شد.
وی تصریح کرد: اغلب زنان به دلیل اینکه تسلطی بر زندگی خود ندارند، در بسیاری موارد حقوق آنان (به عنوان مثال، حق طلاق) به رسمیت شناخته نشده و زمینه مورد اجحاف قرار گرفتن آنان را فراهم می‌کند.
ناصری افزود: باید تمامی ابعاد روابط و راهکارهای موجود مورد بررسی قرار گیرد و همچنین مناسبات و روابط در قالب دید انسانی تعریف شود.
وی با ذکر این نکته که درماندگی آموخته شده در قالب‌های مشابه بروز می‌کند، یادآور شد: بیشتر افراد به راحتی خشونت را می‌پذیرند به صورتی که در بُعد روانی، خشونت به یک امر عادی تبدیل شده و تا زمانی که به مراحل بحرانی نرسد، فرد متوجه فشار روانی حاصل از خشونت نخواهد شد.
این جامعه شناس با ذکر این نکته که افزایش میزان تحصیلات منجر به افزایش سطح آگاهی زنان از حقوق اجتماعی و فردی خودشان شده است، یادآور شد: باید توجه داشت که در برخی مواقع تحصیلات یک هویت کاذب به فرد می‌بخشد و در تجدید مشکلات نقش کلیدی را ایفا خواهد کرد.
ازدواج در سنین پایین زمینه‌ساز بروز خشونت در خانواده‌های جوان‌
یک مشاور خانواده در رابطه با این موضوع، با اشاره به اینکه در بسیاری از موارد خشونت یک حق پذیرفته شده است، افزود: بخش اعظم خشونت به صورت پنهان رخ می‌دهد.
عبدالباقی روشنی با بیان اینکه ازدواج در سنین پایین زمینه ساز بروز خشونت در خانواده‌های جوان است، گفت: در گاهی موارد افراد برای رهایی از یک فشار روانی که همان خانواده است به امید رهایی از رنج حاکم در زندگی‌شان، تن به ازدواج می‌دهند.
وی با اشاره به اینکه زمینه‌های فرهنگی، مردان و زنان را برای پذیرفتن نقش‌شان به عنوان یک مرد و زن در خانواده‌ها پرورش می‌دهد، افزود: آموزش هرگز به معنای واقعی افراد را برای پذیرفتن نقش شهروندی تربیت نمی‌کند و مادامی که فرد در حال تحصیل است، در بیشتر مواقع با هدف کسب مدرک و پیشرفت صورت می‌پذیرد که این علم و دانش هرگز قابلیت مقابله با سنت را پیدا نخواهد کرد.
این مشاور خانواده با بیان اینکه نگاه به ازدواج در میان زنان به یک موضوع کلیشه‌ای و ارزشی تبدیل شده است، اظهار کرد: جایگاه ازدواج باید به نحوی تعریف شود که فرد به ارزش اصلی آن پی ببرد نه اینکه صرفاً به خاطر عمل به عرف جامعه، ازدواج کنند.
وی با اشاره به اینکه برخی افراد در نتیجه اعمال خشونت، پرخاشگر و یا بسیار تسلیم‌پذیر خواهند شد، تصریح کرد: پس از ازدواج مشکلات جدید رخ خواهد داد و ترس از طلاق و تصور جدایی منجر به پذیرش خشونت و در نهایت فرمان پذیری و پذیرش وضع موجود خواهد شد.
این مقام علمی، با بیان اینکه بدبینی یک بیماری روانی و اجتماعی است، گفت: تنها راه درمان این بیماری تعریف جایگاه فرد به عنوان یک انسان که دارای حق و حقوق خود است صورت خواهد پذیرفت.
روشنی، با اشاره به اینکه ویژگی‌های فردی برای زنان و مردان در کل جامعه به صورت جامعیت بخشیدن و تعمیم به کلیت جمعیت آنان تعریف می‌شود، خاطرنشان کرد: برخلاف وجود رسانه‌های دیداری و شنیداری موجود، زنان نتوانسته‌اند جایگزینی برای زندگی کنونی و الگویی برای همانند سازی خود پیدا کنند، لذا هرگز قادر به تغییر نگرش و وضعیت خود نخواهند بود.
این مقام علمی با بیان اینکه تربیت در خانواده‌های ایرانی یک تربیت مادر محور است یادآور شد: بسترهای فرهنگی در برخی مواقع زمینه‌ساز بروز خشونت بوده است، لذا باید تلاش کرد تا قوانین در راستای دفاع از حقوق افراد به عنوان یک انسان تهیه و تدوین شود.
فقر و فاصله طبقاتی از عوامل بروز خشونت در خانواده‌ها‌ست
موسی بیرامی، در ادامه این بحث با اشاره به اینکه خانواده مهم‌ترین نهاد اجتماعی است اظهار کرد: متأسفانه در دهه اخیر عدم توانایی ساماندهی جامعه، بحران‌های اقتصادی مشکل تورم، اشتغال، بیکاری و همچنین عدم برنامه‌ریزی در حوزه‌های تعلیم و تربیت فشارهای هنگفتی را بر خانواده‌ها وارد کرده است.
وی با اعلام اینکه خوشبختانه با وجود تمامی مشکلات، خانواده هنوز هم استحکام خود را حفظ کرده است، تصریح کرد: بروز خشونت‌های اجتماعی با توجه به درصد بالای آن در جامعه، زنگ خطری از جانب محققین برای هشدار به خانواده‌ها محسوب می‌شود.
کارشناس اجتماعی با بیان اینکه در موقعیت‌هایی که فشارهای مختلف بر خانواده تحمل می‌شود، آسیب و صدمات زیادی بر پیکر آن وارد می‌شود، افزود: از جمله این آسیب‌ها می‌توان به ایجاد خشونت در بین اعضای خانواده، زن و شوهر، پدر و مادر با فرزندان اشاره کرد.
بیرامی با اعلام اینکه خانواده برای ایفای نقش همیشگی و انسجام‌بخش خود نیازمند برنامه‌ریزی‌های علمی، دقیق و کارآمد است گفت: بر طبق آمارهای منتشر شده بیشترین خشونت‌ها و فشارها بر خانواده‌های طبقات پایین است.
وی تصریح کرد: بیکاری پدر و عدم توانایی وی در پاسخگویی به نیازهای فرزندان به طور طبیعی خانواده را به سمت خشونت سوق می‌دهد.
کارشناس اجتماعی با ذکر این نکته که رفاه بیش از حد نیز می‌تواند مشکل‌آفرین باشد خاطرنشان کرد: وقتی در یک جامعه بی‌عدالتی وجود داشته باشد و فاصله طبقاتی زیاد باشد معمولاً از هر دو سو مشکل ایجاد می‌شود.
وی با اشاره به اینکه ناکارآمدی می‌تواند فاصله طبقاتی را بیشتر کند و در کسب ثروت بیش از اندازه و یا فقر شدید نابسامانی ایجاد کند، بیان کرد: در اعتقادات دینی ما نیز به این نکته که فساد کفر، بیچارگی و تباهی نشأت گرفته از فقر بوده نیز به خوبی اشاره شده است.
بیرامی در پایان با ذکر این نکته که باید پذیرفت که خانواده‌های امروزی به تدریج ویژگی‌های سنتی خود را از دست می‌دهند یادآور شد: شیوه معیشتی جدید، خود به خود موجب تفکیک نقش‌ها و جدا شدن اعضای خانواده در بسیاری از زمینه‌ها شده است، لذا باید به دنبال راه‌چاره‌ای بود که بتوان در آن جایگاه خانواده را حفظ و دوباره احیاء کرد.

نوشته شده توسط admin در دوشنبه, ۱۹ اسفند ۱۳۹۲ ساعت ۴:۳۶ ق.ظ

دیدگاه


8 + هشت =