- آراز آذربایجان – روزنامه خبری آذربایجان غربی - http://www.araznews.ir -
من خبرنگارم و از مخاطبانم پوزش میخواهم
Posted By admin On مرداد ۱۵, ۱۳۹۳ @ ۴:۵۷ ق.ظ In پرونده | No Comments
مهدی محمدی
گروه خبر:میگویند، نمد فروشی هر روز صبح که بر سر کار حاضر میشد، اولین کاری که میکرد، زدن یک دست کتک مفصل به شاگرد مغازه بود. شاگرد بی نوا و غافل از همه جا، بعد از آن که کتک را میخورد با گریه و زاری میگفت: چرا مرا میزنی ارباب؟ و ارباب میگفت: میزنم تا حواست باشد تا مبادا این نمدها را دزد ببرد. شاگرد میگفت:خب، حالا که نبرده است و صاحب مغازه میگفت: برای همین است که میزنم تا حواست جمع باشد.روز بعد که فرا میرسید، دوباره همین اتفاق تکرار میشد. یک دست کتک مفصل برای شاگرد و باقی ماجرا…این ماجرا هر روز ادامه داشت تا این که بالاخره وقتی یک روز نمد فروش وقتی وارد مغازه شد، مغازه را طور دیگری دید؛ هیچ نمدی باقی نمانده بود و دزد همه نمدها را دزدیده بود.آن روز مغازه دار وقتی شاگرد را دید، دیگر کتکش نزد. شاگرد انگشت حیرت بر دهان که «چرا نمیزنی پس؟» . نمد فروش گفت: میزدم تا مراقب نمدها باشی و حواست به نمدها باشد، حالا که نمدها از دست رفتهاند، برای چه بزنم. همه زدنهای من از برای این بود تا دزد، نمدها را نبرد، حالا که نمدها را بردهاند، دیگر زدن، چه فایده ای دارد.خبرنگار و خبرنگاری، حکم آن نمد فروش را دارد که مدام هر روز غر میزند، داد میزند، نیش میزند و تلنگر میزند و از همین زدنهاست که خیلیهای دیگر از دست خبرنگار و خبرنگاری گلایهمندند. اما این »زدنه« از باب آن است تا مبادا »نمدها را دزد ببرد« و فرصتهای کشور از بین برود و زمانی برسد که ببینیم همه فرصتها را، دزد زمان و دزد سوء مدیریت و یا هر دزد دیگری، به یغما برده است… آن روز دیگر مغازه دار، کاری با شاگرد مغازه نخواهد داشت.
این یک داستان نیست. یک حرف نیست. قصه هم نیست. نگاهی است به آنچه که از ۱۵ سال گذشته آغاز کردهام و همچنان ادامهاش میدهم. با همه کاستیها، اشتباهات و کم کاریها، اما وقتی به گذشته نگاه میکنم، حداقل اش این میشود که نیتی که در این سالها با آن کار کردهام، خیرخواهانه بوده است.خبرنگاری را همواره آرزوی بزرگ فتح دنیا با حداقل حقوق کارگری توصیف کردهام. یعنی ایده های بزرگی که صرفا با »سرمایه ای یگانه« قابل دسترسی خواهد بود و آن سرمایه، دستهایی خالی است که نهایتا در آخر هر ماه و به اندازه حداقل حقوق کارگری، پر میشوند و امید میگیرند و میمانند در انتظار یک ماه دیگر که شاید اتفاقی تازه تر بیفتد.اما در ورای این دستهای نسبتا تهی، روح بزرگ »خواستن« و »برخاستن« قرار دارد که وقت و سرمایه را هدر نمیدهد و سریعترین راه ممکن را انتخاب میکند؛ چون میخواهد، پس بر میخیزد و قدم میگذارد در راهی و قلم میگذارد بر صفحه ای.
قرار بر نوشتن از خبرنگاری که گذاشتم، از دو جهت نگران بودم، یکی این که ماجرا بال احساس به خود گیرد و چنان با احساس بیامیزد که کاملا غیر واقعی بنماید؛ و دیگری این که آن قدر واقعی بنویسم که همه چیز ناگهان و به یک باره خراب شود و هر ایراد ممکن در این عرصه به هزاران ایراد مشابه در هزار جای دیگر ربط بدهم. قدم زدن در میانه راه، همواره بهترین کار بوده است و در این مسیر هم باید به نقصهای کار خبرنگاران و نقصهای کار مدیرانی که در معرض رسانهها قرار دارند اشاره کرد.در یکی از فیلمها یکی از نقشها دیالوگی را با این مضمون میگفت: »همه چیز ما باید به همه چیز ما بیاید« و این مضمون تا سالیان سال همواره در ذهن من نقش بسته است که صرفا این گردن شتر نیست که کج است و کجی در کلیت ماجرای هر شتری جریان دارد.
این که خبرنگاری در ایران در شرایط ایده آل خود قرار دارد، قطعا این گونه نیست و فاصله ای بسیار زیاد با آن چه باید باشیم، داریم. اما فاصله خبرنگاری با دیگر عرصهها و واقعیتهایی که در جامعه با آن در گیریم، چندان زیاد نیست.در واقع به نسبت جامعه ای که در آن زندگی میکنیم، به نسبت مخاطبانی که داریم، به نسبت مدیرانی که با آنها در گیریم، به اندازه فاصله همه این عرصهها با شرایط ایده آل، خبرنگاری هم با ایده ال ها فاصله دارد و و غیر از این فاصله دیگری وجود ندارد.خبرنگاران اغلب مقروض و زیر خط فقرند چون یا حق التحریرشان به موقع پرداخت نمیشود یا ادارات دولتی که گه گاهی مطالبی به صورت رپرتاژ در اختیار آنها قرار میدهند هزینه چاپ را خیلی دیر پرداخت میکنند و یا از لحاظ بیمه و مزایا با مشکلات اساسی روبرو هستند. با این همه دل خوش ندارند که از رسالت خود چشم بپوشند و قلمشان را بفروشند.خبرنگاران، آرزوهای بزرگی هستند که رسیدن به آنها، سخت مینماید. سخت و سنگین و تازه وقتی در میانه راهی، متوجه این موضوع میشوی و آنگاه برای بازگشت، خیلی دیر شده است، هر چند که تا پایان راه نیز باید هزینهها بدهی.این است که خبرنگاری اصولا وقتی که جدیتر میشود، خیلی سختتر هم میشود. کاری میشود که هزینه بردار است و حال بر این قسم مشکلات، باید انواع دیگر کاستیها را اضافه کرد.حالا نوبت آن است تا یک بار هم شده دوباره از خودمان بنویسیم و البته از مخاطبانمان. بابت همه کاستیهایی که داشتهایم از همه مخاطبانمان پوزش بخواهیم. آنجا که ناخواسته شعور مخاطب را بازی گرفتهایم، ابراز شرمندگی کنیم و بگوییم که در مرام ما، مخاطبی که نوشته ما را میخواند، عزیز است و وگرانقدر و باید محترم شمرده شود. مدیری را اگر آزردهایم، پوزش بخواهیم و کلا همین هفدهم مرداد ماه است که میآییم تا بگوییم ما چیزی غیر از آنچه که این جامعه به ما یاد داده است، نمیخواهیم.
ادعاها. حرفها و خواسته های ما به اندازه همین جامعه ایست که در آن زندگی میکنیم و همین جامعه، به ما یاد داده است تا مطالبه گر باشیم و خبرنگار…
Article printed from آراز آذربایجان – روزنامه خبری آذربایجان غربی: http://www.araznews.ir
URL to article: http://www.araznews.ir/%d9%85%d9%86-%d8%ae%d8%a8%d8%b1%d9%86%da%af%d8%a7%d8%b1%d9%85-%d9%88-%d8%a7%d8%b2-%d9%85%d8%ae%d8%a7%d8%b7%d8%a8%d8%a7%d9%86%d9%85-%d9%be%d9%88%d8%b2%d8%b4-%d9%85%d9%8a%e2%80%8c%d8%ae%d9%88%d8%a7/
Click here to print.
Copyright © 2013 آراز آذربایجان - روزنامه خبری آذربایجان غربی. All rights reserved.