مناسبات هنر و جامعه شناسی معاصر

مناسبات هنر  و جامعه شناسی معاصر

علی رزم‌آرای‏
گروه فرهنگی: موضوعی که می¬توان از آن به مثابه توجیه عمومی پژوهش هنری در کل و از جمله پژوهش¬های جامعه¬شناسانه و تمام پژوهش¬های هنری دیگر مطرح ساخت توجه به وجوه خلاقه و لذت¬آفرین در این پژوهش‌هاست.در نظریه‌های ادبی و هنری جدید »خوانش متن« را بخشی از تولید متن می¬دانند.
خوانش جامعه¬شناسانه آثار هنری علاوه بر تولید لذت بیشتر در مخاطب، به او قدرت بهره_برداری اقتصادی، سیاسی، اجتماعی و فرهنگی بیشتر از آثار هنری را هم می¬دهد. نقد جامعه¬شناسانه هنر به نوعی کارکردهای گوناگون هنر را نیز آشکار می¬سازد. این نوع نقدها و پژوهش‌ها همان‌طور که خواهیم دید متن هنری را در بستر اجتماعی و تاریخی آن قرار می¬دهد و از این طریق به مخاطب آن کمک می¬کند تا بتواند نسبت‌های ممکن بین خود و متن هنری را دریابد و به آن وقوف و آگاهی پیدا کند. این آگاهی می¬تواند منشاء شکل¬گیری پیوندهای مادی و معنایی گوناگون بین زندگی نامه هر فرد با متون هنری شود. از این نظر رهگذر برآیند جمعی زندگی افراد یا منش جامعه شناختی نوع بشر با متون هنری نیز مطرح می¬شود: رابطه جمعی و اجتماعی فرد یا افراد با متون هنری یا رابطه جامعه با متون هنری!
برای فهم رابطه‌ی اثر هنری و جامعه دیدگاه‌های سنتی در جامعه‌شناسی هنر و یا معرفت به کاری نمی¬آیند، چرا که امروزه رابطه‌ی متقابل اثر هنری و جامعه را با همکنشی عامل ـ ساختار در عرصه‌ی نظریه‌های جامعه‌شناسی بررسی شده و به کشف می¬رسند. در این چهارچوب عامل به معنای این است که فرد در جامعه صرفاً موجودی منفعل و تحت‌تأثیر الگوهای اجتماعی نیست و از خلاقیت خود در جهت ایجاد الگوهای جدید استفاده می‌کند.
این موضوع به ویژه در مورد هنرمندان صادق است، زیرا گرچه آن‌ها تحت تأثیر جامعه قرار دارد، اما اثر هنری‌شان تماماً بازتابی از شرایط اجتماعی نیست. با پذیرش این موضوع، برای این‌که ببینیم اثر هنری از طریق چه سازوکاری بر جامعه می‌تواند اثر بگذارد، نیازمنـد مطرح ساختن چند دیدگاه نظری، دست‌کم در حد اشـاره، هستیم. نخست، می‌توان‌ از نظریه‌ی‌ انتشار نام‌ برد. بر اساس‌ این‌ نظریه‌، استقبال‌ از یک‌ اثر هنری‌ تا حدود زیادی‌ می‌تواند تحت تأثیر فرایندهای‌ انتشار قرار گیرد.
نظریه‌ی‌ دیگر، نظریه‌ی‌ اقناع است‌ که‌ نکته‌های‌ زیادی‌ در این‌ زمینه‌ دارد. امّا شاید یکی‌ از نظریه‌های‌ مهم‌ برای‌ فهم‌ این‌ موضوع‌ نظریه‌ی‌ استفاده‌ و خشنودی در عرصه‌ی‌ ارتباطات‌ باشد که‌ به‌ فهم‌ سازوکارهای‌ انتشار و تأثیر بر مخاطب‌ کمک‌ می‌کند. البته‌ کل‌ ادبیاتِ نظری‌ اثرپژوهی در مطالعات‌ رسانه‌ای‌ می‌تواند برای‌ فهم‌ این‌ موضوع‌ به‌ کار آید. امروز جامعه¬شناسی هنر¬ها و ادبیات توسعه یافته و گونه¬های مختلف پیوند بین این دو شناسایی شده است.
بین هنر و علوم اجتماعی نسبت¬های مختلفی وجود دارد. می¬توان حداقل چهار نوع رابطه بین علوم اجتماعی و هنر مشاهده کرد؛ جامعه¬شناسی از طریق هنر(مفاهیم و تئوری¬های جامعه¬شناسی از طریق هنر): جامعه شناسی هنر یعنی ما چطور بینش جامعه شناسی را از طریق بینش‌ها روش‌ها ابزارها و سبک‌های هنری بیان کنیم. در این روش از روی نمایشنامه‌ها ، اشعار، رمان‌ها و آثار ادبی هنری و… یک مفهوم که به طریق جامعه شناسی توصیف شده نشان داده شده و ارائه می¬شود مفاهیمی چون فرهنگ، تضاد، طبقه، تحرک اجتماعی، نظم اجتماعی و … در واقع ما از طریق هنر یک نوع تحلیل و تفسیر اجتماعی را تولید می¬شود. هنر فقط تولید لذت و مجموعه نشانه¬ها نیست، بلکه یک نوع نشان دادن واقعیت است. ما بینش و نگرشی را درباره هستی عرضه می¬کنیم. برای مثال، نمایشنامه¬ای از شکسپیر که در این نمایشنامه شکسپیر نشان می‌دهد که دنیا یک تاتر است؛ یک نمایش است؛ پشت صحنه و روی صحنه دارد. هر کاری اول مقدمات پشت صحنه دارد. در این معنا کارگردان زندگی خود ما هستیم. در واقع مفهوم نقش اجتماعی توسط جامعه¬شناسان توسعه و تجزیه تحلیل شده است. در مفهوم فرهنگی آن در آثار هنرمندان ( رمان داستان کوتاه و…) تبلور می¬یابد و در این معنا فرهنگ به مثابه شیوه¬ای از زیستن در نظرگرفته می¬شود.
هنر از طریق جامعه شناسی: کتاب کلیه متون علمی حتی متون کلاسیک معرفت¬گرا در نهایت نوعی متن و نوشته‌اند و در بر دارنده ارزش¬های هنری و زیباشناسانه. تقریباً همه اندیشمندان بزرگ استعداد عینی_سازی ایده¬ها را در حوزه ادبی هنری داشته¬اند؛ با استفاده از استعاره ، تمثیل، تشبیه صناعات ادبی و بلاغی. مانند درک و بررسی جامعه به مثابه یک اندام ارگانیک. یا مفاهیم کارکرد ، طبقه و …اکثر مفاهیم علوم اجتماعی تشبیه، تمثیل، استعاره و کنایه هستند. باید به این نکته نیز توجه داشت که بسیاری از عالمان اجتماعی خود ادیب و شاعر و هنرمند نیز بوده¬اند. می¬توان گفت همه علوم رسانه برای هنر هستند. مانند مقاله¬هایی که از نظر زبانی همچون شعر هستند. پشتوانه مقاله روایتگری و هنر است. خودِ ساختار مقاله مانند نمایشنامه¬ای است که عناصر آن مانند بازیگران هستند.
در علوم اجتماعی نیز همین طور است مانند ترکیب¬ها، تشبیه¬ها، روایت¬ها و … در جامعه شناسی. گاهی پوشش علم مانع از درک این می‌شود که علم هنر است و مرزی وجود دارد. البته نمی¬توان تفاوت¬ها را انکار کرد اما هنر از طریق علم نیز بیان می‌شود. اجتماعیات در ادبیات و هنر:اجتماعیات در ادبیات همان‌طور که گفتیم به معنای تلقی آثار هنری و ادبی به مثابه سندی اجتماعی که حاوی و ناقل واقعیت¬های اجتماعی است. یعنی تلقی هنر به مثابه آیینه جامعه است. این بحث جنبه تاریخی هم دارد. جستجوی تاریخ اجتماعی در آثار ادبی و هنری است. این رویکرد اجتماعیات در ادبیات و هنر مشابه رویکرد جامعه شناسی از طریق هنر است با یک تفاوت مهم: اینکه در جامعه شناسی از طریق هنر: بینش و مفاهیم جامعه شناسی از طریق هنر بیان می‌شوند.
در اجتماعیات در ادبیات و هنر: مسائل و رویداد¬های اجتماعی منعکس شده در هنر و ادبیات ، با تحلیل متون این آثار بررسی می¬شوند. جامعه شناسی ادبیات و هنر: هنر و ادبیات به مثابه یک پدیده اجتماعی یا به مثابه یک نهاد اجتماعی هستند و اثر هنری ادبی یک محصول اجتماعی و یا یک تولید اجتماعی است. جامعه شناسی ادبیات و هنر تبیین جامعه‌شناسانه نحوه پیدایش هنر و ادبیات است با توجه به شرایط اجتماعی اقتصادی و فرهنگی که در تولید و شکل گیری این آثار دخالت داشته¬اند. ارزش انتقادی جامعه شناسی هنر و ادبیات وقتی مشخص می¬شود که برای هنر و جامعه شناسی زمان و مکان تعریف می¬کند و ویژگی¬های اجتماعی سیاسی زمان و مکان را بررسی می¬کند. اثر هنری و اثر ادبی را در بستر اجتماعی¬اش قرار می¬دهد. در این رویکرد ادبیات و هنر مضمون جامعه¬شناسی است. رابطه دو طرفه هنر و جامعه را بررسی می¬کند. از این دیدگاه کلیت هنر یک نهاد اجتماعی است و رابطه کارکردی با کل نظام اجتماعی دارد. پس هنر دارای قدرت است و تولید قدرت و ثروت می¬کند. از این‌ رو، با سیاست و قدرت هم در ارتباط است. می_توان گفت سه ضلع مثلث اثر هنری عبارتند از: جامعه هنرمند و مخاطب هنر.
منابع:
جامعه شناسی از طریق ادبیات- لوئیس کوزر
فلسفه و جامعه شناسی- لوسین گلدمن حسن اسدپور

نوشته شده توسط admin در شنبه, ۲۳ فروردین ۱۳۹۳ ساعت ۹:۰۳ ق.ظ

دیدگاه


− چهار = 0