معیاری از جنس پایتخت و عملکردی از جنس شهرستان
علی رزم آرای
گروه فرهنگی:اشاره: نوشتار زیر با در نظر گرفتن روند و روال عادی فعالیت¬ها وفرایندهای فرهنگی و هنری به خصوص در پیکره¬های سازمانی و اداری که زمان بر نیز هستند و از سوی با تبعیت از سلسله مراتب اداری و سازمانی که همگی از مرکز کشور متأثر بوده و در چهارچوب قانونی نیز این تأثیر و تأثرات لحاظ شده است، به قلم سپرده می¬شود. بدیهی روال فعالیت سازمان¬ها و نهادهای مختلف در حوزه¬های مشابه و مرتبط نظیر حوزه نشر از یک مجموعه شاخص¬های خاص و مؤلفه¬های خاص تبعیت نمی¬کند، مگر در خصوص خط قرمز و قانونی که همگی یکسان عمل کرده و می¬کنند. نوشتار زیر از دو منظر به موضوع اصلی خود یعنی روال و فرایندهای فعالیت¬های فرهنگی و هنری خواهد پرداخت:اول: نگاه پایتختی به همه کشور با در نظر گرفتن کمیت و کیفیت خود پایتخت نه همه جای کشور!دوم: حضور مدیران غیرفرهنگی در صدر مراکز خرد و کلان فرهنگی! مسئله معیارعیار نشر و مجوز نشر از گذشته تاکنون مشکل اصلی فعالین عرصه فرهنگ وهنر، مولفین و فعالین عرصه نشر بوده است. در بسیاری از ارگانهای دولتی از جهت تالیف و نشر کتب وهمچنین تعیین وارزش¬گذاری محتوای آنها و از سوی عیار و معیار مشخص برای تعیین ارزش کیفی و کمی آنها برای چاپ و انتشار، متمرکز بوده و به اصطلاح در این حوزه همه نگاهها به مرکز و پایتخت بوده و هست. اما این تمرکز همیشه یک طرفه بوده و بازهم همیشه مرکز و پایتخت را عیار معیار خود می¬گیرد نه فقط صدور مجوز را ! به عبارتی صدور مجوز از طریق هر سازمان و نهادی در هر شرایط فقط هدف اصلی نبود بلکه صدور مجوز برای هر نقطه کشور و هر سازمانی منوط به شرایط فرهنگی، اجتماعی، اقتصادی و حتی سیاسی پاتیخت بوده نه شهرستان و یا شهری که درخواست مجوز کرده است؟! اما چرا اینگونه است؟ پاسخ به این سوال منوط به طرح یک مسئله دیرینهای است. مشکلی از دیر باز درعرصه فرهنگ و نشر وجود خارجی داشته و همیشه نیز بازگویی شده و در رسانههای مختلف به آن پرداخته شدهاست.مشکل فرهنگی نبودن و ذاتا ً فرهنگی نبودن مدیران و مسئولان کشوری در ردههای مختلف! این مشکل و معضل که نویسنده این نوشتار در سلسله مقالات پیشین به انحای مختلف به آن اشاره رفته است دراستان آذربایجان¬غربی و کلانشهرارومیه نیز مصداق داشته و کسانی از طریق ارگانهای مختلف با این موضوع درگیر بودهاند ازچند و چون آن باخبرند.عصرحاضر را اگرعصرارتباطات خوانده و توصیف کردهاند که خوانش و توصیفی صحیح است اما همین خوانش و توصیف نه فقط ظاهر این امکانات ارتباطی و پیچیدگی آن را مدنظر قرار داده که ارتباطات با همه اشکال خود دور و نزدیک و مرزهای تعیین شده قبلی و حتی عمق و ظاهر را در نوردیده و همه چیز را نزدیک به هم قرار دادهاست.یکی از مصادیق این امر یکدست شدن مناطق مختلف از حیث امکانات و معیارهای ارتباطی است. یعنی دراین عصر، در یک کشور و جامعه انسانی مشخص، پایتخت آن از هیچ حیث نسبت به مناطق دیگر آن ارجحیت نداشته و در همه چیز و از همه منظر عیار و معیار نیست!ارتباطات نزدیک و گستره سد هرعیاری را میشکند. از سویی توسعه فرهنگی و انسانی در یک جامعه انسانی به میزان بودن و هم طرازی همه مناطق آن با هم بستگی دارد. این یعنی به دلیل پایتخت بودن تهران دغدغه این شهر نسبت به دغدغههای شهری مانند ارومیه دارای اولیت نیست. قرار نیست همه کشور با معیار زندگی و حرکت در پایتخت سنجیده شده و عیار گذاری شود.منظور نظردر این است که شهرستانهای تابعه استانهای کشور نسبت به پایتخت از چه راهی باید خود را با توجه به دغدغههای منطقهای و بومی به عیار کلی مرکز کشور برسانند؟ آیا این امر عملا ًممکن است و یا خیر؟ برای مثال شورای کتاب کودک و نوجوان در کانون پرورش فکری کودک و نوجوان در مرکز بر چه اساس و معیاری دست به انتخاب کتب و صدور مجوز چاپ برای آن میکند که برفرض مثال با ساختار و روال نشر آثار در وزارت فرهنگ و ارشادی اسلامی دارای فرق اساسی است؟ کتابی که از شورای کتاب کانون رد شده در ساختار نشر وزارت فرهنگ مجوز نشر میگیرد. و یا در خصوص ادبیات دفاع مقدس و…در این میان دو نکته حائز اهمییت است:۱-تمام سطح کشور و جامعه انسانی ایران از لحاظ فرهنگی و اجتماعی و حتی اقتصادی در یک سطح برابر قرار ندارند و ازسویی دغدغههای منطقهای مناطق مختلف باهم متفاوت است. برای مثال شیوه زندگی و نوع جریان و تعاملات روزمره و حتی امکانات فرهنگی و.. در تهران پایتخت نسبت به ارومیه و یا هر کجای دیگر کشور فرق داشته و از تناسب منطقی برخوردار نیست که بتوان از همه این مناطق انتظار فعالیت، تحت شرایط برابررا داشت. از سویی حیات و جریان فرهنگها و زبانهای مختلف در کشور نیز مزید بر علت است که حداقل اگر قرار است که به یک برآیند مشخص و معدل معیین بین این فرهنگها از حیث اشتراکات فرهنگی به معیاربندی کلی رسید باید به اصل این فرهنگها نیز توجه شود.۲- تمرکزگرایی در نشر و فعالیتهای فرهنگی باعث هرز رفت زمان و از سوی فرسایش زمانی میشود. برای مثال اگر اثری که آماده چاپ است و ضرورت زمانی در چاپ و انتشار آن وجود دارد و یا فواصل منطقهای با مرکز طولانی بوده و … باعث از بین رفت زمان مناسب نشر و به وجود آمدن مشکلات بعدی از پخش تا معرفی کتاب میشود که در بسیاری از مواقع مؤلف را ناگزیر به کنار کشیدن میکند.البته به شکل اخص پخش کتاب در استان آذربایجان¬غربی و کلانشهرارومیه تبدیل به یک معضل شده و به زعم یکی از دست اندرکاران نشر در همین شهر سیستم پخش کتاب استان و شهر ارومیه فلج است. به همین دلیل درابتدای این نوشتار گفته شد که عصر حاضر اگرعصر ارتباطات است و ارتباط گیری در این عصر نزدیک به هم بوده و بسیاری از موانع را برچیده، پس باید درخصوص چاپ، نشرو انتخاب آثار نیز این نزدیکی ارتباطات و کاربردی شدن آن رخ بنماید. یعنی مناطق مختلف کشور به حدی به هم نزدیک باشند که با وجود تنوع و تفاوت فرهنگی تناسبات هم رعایت شود و عیاری یکی دست و همه گیر برای انتشار و انتخاب آثار تعریف گردد که به درد همه گستره کشور بخورد نه فقط تهران و یا احیانا ً چند کلان شهربزرگ و مستقل و شبیه به تهران!برای رفع این مشکل و حل آن باید دو سویه عمل شود! یعنی هم مدیران استانی باید دارای ذهنیت و دغدغه فرهنگی زمانمند و منطقهای باشند و هم مدیران کشوری با گستره ملی به همه کشور نظر کنند و ملی بودن را فقط تهران و تهران نشینی ندانند و نبینند. شایان دقت است که شیوه زندگی و منش در یک کلانشهر مانند ارومیه از یک منطقه تا یک منطقه و از یک محل تا یک محل متفاوت است و متغییر اگر همین تصور را بگیریم و به کل کشور تسری دهیم عمق ماجرا و معضل مشخص میشود. دستگاههای دخیل در صدور مجوز و انتخاب آثار برای نشر، باید دراین زمینه تحقیقیترعمل کرده وازعیاربندی¬های قالبی و مرکزگرایانه بپرهیزند تا نشر و انتشار در گستره یک کشور یک جانبه نباشد. نکته آخر اینکه در حال حاضر رایج ترین و معمول ترین شیوه برای ارجاع آثار و درخواست مجوز و صدور آن برای چاپ از سوی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی انجام میپذیرد که این روال به شکل معمول ودرظاهر دارای مشکلات فوق الذکر نبوده اما همچنان مرکزگرایی از نظر معیار وعیار برآن سایه افکنده است.
نوشته شده توسط admin در سه شنبه, ۱۱ آذر ۱۳۹۳ ساعت ۷:۵۸ ق.ظ