مشکلات معیشتی آستانه تحمل جامعه را به صفر رسانده است

مشکلات معیشتی آستانه تحمل جامعه را به صفر رسانده  است

پویان خوشحال
گروه اجتماعی: خشونت انواع دارد؛ گاهی مشتی است که حواله چهره‌‌ها می‌شود و گاهی کلامی‌است، زننده که دردآورتر از هزاران مشت است. امروزه عوامل زیادی باعث می‌شود تا انسان با هم‌نوع خود برخوردی شایسته نداشته باشد ناسزا، فحش، الفاظ رکیک و به طور کلی ادبیاتی کوچه بازاری در زندگی افراد راه یافته که در روابط انسانی باعث ایجاد دلخوری و یا تبعات بدتری می‌شود. جامعه ایرانی اکنون با مشکلات متعددی دست‌وپنجه نرم می‌کند؛ به معنای ساده‌تر بسیاری از روانشناسان و جامعه‌شناسان بر این موضوع اتفاق نظر دارند که در دهه کنونی مشکلات سایه بلندی بر آستانه تحمل افراد افکنده و خروج از این سایه، امری ناممکن جلوه می‌کند. خبری اخیراً منتشر شد از درگیری سه خانم در یک شهربازی که به مرگ یکی از آن‌ها انجامید. ماجرا به اندازه‌ای ساده است که بسیاری، اولین واکنششان پس از شنیدن خبر خنده‌ای تلخ همراه با تاسف بود. بررسی روانشناسی و جامعه‌شناسی این موضوع ما را به کلمه »خشونت« می رساند. خشونتی که در جامعه ایرانی مانند آتشی زیر خاکستر خفته بود و در زمان‌هایی که ظرفیت افراد توان رویارویی با یک رخداد را ندارد، بروز می‌کند.
در مقابل چنین رفتاری، جامعه ایرانی درخود ادبیاتی پنهان نیز دارد. ادبیاتی که با لطافت با موضوعات برخورد می‌کند و قابل تحسین نیزاست. به عنوان نمونه ادبیات نیروی انتظامی جمهوری اسلامی(ناجا) را در نظر بگیرید. بسیاری از افراد در برخورد با نیروی انتظامی روی این مسئله توافق دارند که ادبیات آن‌ها درخور مردم نیست؛ گواه این موضوع نیز برخورد با بسیاری از متهمان(نه مجرمان) و یا برخوردهای گشت‌های ارشاد با دختران جوان را عنوان می‌کنند. در وجهه مثبت قضیه در روزهای گذشته شاهد ادبیات متفاوتی از سوی ماموران راهنمایی و رانندگی در خیابان‌های تهران هستیم؛ دیگر خبری از شدت و حدت در کلام آن‌ها دیده نمی‌شود و با جملاتی چون »لطفاً حرکت کنید« و یا »خواهشاً دوبل پارک نکنید« مواجهیم. آیا این ادبیات با ورود به ساختارهای بالاتر حکومت و اصلاح آن از بالای هرم تا پایین‌ترین ضلع می‌تواند ثمربخش باشد؟ خلاء چنین ادبیاتی در روابط انسان به انسان نیز در کشور دیده می‌شود.
برخورد رانندگان با یکدیگر و یا بسیاری از موارد دیگر چون مورد قتلی که اخیراً در یک شهربازی رخ‌داد، نیز از این دست است. همه آنچه در رابطه با موارد ریز و درشت خشونت در کشور، از بنیاد خانواده گرفته تا دل کوچه و خیابان‌ها، همه و همه پاسخی اجتماعی و اقتصادی دارد. موضوعی که نادر صادقیان، جامعه‌شناس آن را در قالب یک سوال مطرح می‌کند: آیا جامعه‏ای وجود دارد که پیش از توسعه اقتصادی، توسعه فرهنگی یافته باشد؟ صادقیان جامعه کنونی ایران را دچار »بی‌هنجاری« می‌داند؛ چیزی میان هنجار و ناهنجاری که بسیار خطرناک‌تر از مقوله مشابه است. وی در این‌باره توضیح می‌دهد: »در مواجهه با موضوع خشونت باید نگاهی علت‌نگار داشته باشیم. به طور کلی در هر جامعه‌ای بانوان مظهر خشونت نیستند و بیشتر اتفاقات این‌چنینی در از سوی مردان رخ ‌می‌دهد و این به این معنا نیست که زنان عصبی نمی‌شوند. موضوع مشهودی که باید به آن اشاره کرد این است که جامعه ما در حال حاضر دچار بی‌هنجاری شده است.
برای بسیاری کلماتی چون خوب و بد معنای خاصی ندارد.« وی در ادامه می‌افزاید: »خشونت اگر از یک میزان بگذرد، تبدیل به بحران می‌شود. در چنین مقولاتی باید به آمار استناد کنیم که متاسفانه یا مرجع آماری مناسبی وجود ندارد و یا از ارائه آمار خودداری می‌شود. آنچه که باید به آن پرداخت آستانه تحمل افراد در یک جامعه است. مشکلات معیشتی، اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی در طولانی مدت روی طرز تفکر افراد تاثیر می‌گذارد. پرخاشگری را نیز می‌توان زیرمجموعه‌ای از خشونت نام‌برد؛ که این موضوع دقیقا به پایین بودن آستانه تحمل افراد مربوط است.« صادقیان با اشاره به این موضوع که جامعه ایران، جامعه عصبی شده است، می‌گوید: »همه موارد اینچنینی به ساختاری‌ مربوط است که سال‌ها در جامعه وجود داشته و توسط نهادهای بالادست کنترل نشده است. حال اگر بخواهیم با موعظه، نصیحت و آموزش آن را حل کنیم، مطمئناً ناموفق خواهیم بود. کودک و نوجوان ما در نظام آموزشی با دو جنبه روبه رو است؛ یک دبیر دینی، پرورشی و … که برای او تئوری‌های ذهنی را مطرح می‌کند و دو جامعه‌ای که در آن زندگی می‌کند. در مدرسه می‏آموزد که چه ادبیاتی را استفاده کند اما زمانی که به محیط خانه و جامعه پا می‌گذارد، عکس آن را مشاهده می‌کند.
می‌بیند که همسالانش و والدینش از ادبیات دیگری استفاده می‌کنند. در فضای مجازی چیز دیگری را می‌بیند،لحن دیگری را می‌شوند و با ادبیات متفاوتی نسبت به مدرسه مواجه می‌شود.«
به گزارش آرازآذربایجان به نقل از سرپوش ، این جامعه‌شناس ادامه می‌دهد: »در بیرون از مرزها ادبیات نامتعارف مربوط به یک قشر از جامعه است؛ همه جامعه‌ درگیر آن نوع از برخورد و ادبیات و البته آن نوع از خشونت نیستند.
در مقابل در کشورمان با توجه به مسائلی که گفته شد، بخش زیادی از جامعه از قشر مرفه تا فقیر در ادبیات تقریبا مشابه هستند. کثرت و پایدار بودن فشارهای اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی در این موضوع بسیار تاثیرگذار است؛ انتظار نمی‌رود که یک کاسب مانند لات‌ها صحبت کند اما در کشورمان همچنین موضوعی بعید نیست. در نتیجه می‌توان نظام کنترلی و آموزشی ایران را طی سال‌ها ناکارآمد دانست که یک برخورد لفظی کوچک نهایتاً به خشونت کلامی و سپس به قتل بیانجامد.«
Arazazarbaijan.ejtemai@gmail.com

نوشته شده توسط admin در دوشنبه, ۲۵ تیر ۱۳۹۷ ساعت ۹:۵۷ ق.ظ

دیدگاه


+ دو = 10