مشروطه خواهان آذربایجانى اندیشه سازان دموکراسی درایران
قسمت دوم
نصرالله صالحی
گروه تاریخ: در دوره انقلاب در تبریز مواقع اداى نطق، شواهدى از انقلاب فرانسه مىآورد. وى قبل از مشروطیت در تبریز کارخانه چینىسازى تأسیس کرده و در توسعه آن زحماتى کشیده بود. در نتیجه تماس با آزادىخواهانِ قفقاز و ترکیه و مطالعات تاریخى، فکر آزادىخواهى در على مسیو نضج یافت و رشد نمود و او را به فکر تأسیس فرقه اجتماعیون ـ عامیون سوق داد.
به نوشته جاوید، تشکیلات اجتماعیون ـ عامیون تبریز بعد از انقلاب مشروطه توسعه یافت، ولى با صلاحدید اعضاى مؤثر و هسته اولیه بنا به مقتضیات وقت، این فرقه در حال مخفى ماند و به نام »مرکز غیبى« معروف شد. این مرکز در مشروطه اول با انتشار اعلامیه، شبنامه و برپایى میتینگ براى آگاه ساختن مردم، تحکیم مشروطیت و مبارزه با مستبدانِ مخالف مشروطه، تلاش مىکرد. دو روزنامه مجاهد به مدیریت سیدمحمد شبسترى (ابوالضیاء) و دوره دوم الحدید به مدیریت سیدحسینخان عدالت به عنوان ارگان استبداد صغیر، شکل نظامى و مسلحانه یافتند. مرکز غیبى با ایجاد ارتباط مستقیم و منظم با انقلابیون قفقاز که منجر به ورود مبارزان مسلح و انواع سلاحهاى گرم شدند. نقش تعیین کنندهاى در مقاومت تبریز ایفا کردند. کربلایى على مسیو به عنوان رئیس مرکز غیبى در مقاومت مزبور نقش مؤثرى داشت. جاوید در این باره مىنویسد:
ابوالضیاء در آخرین شماره »مجاهد« به گفتارى زیر عنوان »مکتوب از نجف« از سیدکاظم یزدى بدگویى کرد و او را»ابن ملجم سیرت« نامید روحانیون مشروعه خواه تبریز به دستور انگجى پاهاى این روزنامهنگار را به فلک بستند و چوب زدند و از تبریز تبعید کردند و روزنامه را نیز توقیف نمودند .. پاخیتونوف طى تلگراف ۳۰ ژوئیه ۱۹۰۸ مىگوید : »ظرف روزهاى اخیر در تبریز کمیتهاى به نام مجلس غیبى (شوراى مخفى) تشکیل شده است .گروه جدید انقلابیون از ماوراء قفقاز وارد تبریز شده که میان آنها متخصصان تهیه گلولههاى انفجارى نیز وجود دارند.« (ر.ک: کتاب نارنجى، گزارشهاى سیاسى وزارت خارجه روسیه تزارى، درباره انقلاب مشروطه ایران، ج ۱، ص ۲۶۴).رشادت و کاردانى، انتظام فرقه را اداره مىکرد. گفتنى است که حیدرخان عمو اوغلو نیز که بعد از بمباران مجلس به تفلیس گریخته بود در آنجا با اعضاى کمیته اجتماعیون ـ عامیون قفقاز و کمیته ارامنه داشناکسیون به تهیه اسباب کمک رساندن به مجاهدان تبریز و روانه کردن مجاهد و اسلحه به ایران مشغول بود و در ۲۷جمادى الثانى ۱۳۲۷ در فتح تهران و برچیده شدن بساط سلطنت محمدعلى شاه نیز حضور داشت. در مقاومت تبریز و بعد رشت در دوره استبداد صغیر که به پیروزى آزادىخواهان این دو شهر منجر شد، کمکهاى نظامى »کمیته باکو« و »کمیته تفلیس« اجتماعیون ـ عامیون قفقاز نقش قاطع و سرنوشتساز داشت. کسروى تعداد قفقازىها، اعم از گرجى و ارمنى را که در استبداد صغیر به تبریز آمدند، سىصد نفر نوشته است. سرکنسول روسیه در تبریز، پاخیتونوف طى تلگرافى به تاریخ ۱۵ ذىقعده ۱۳۲۶/۱۸ نوامبر ۱۹۰۸ مىنویسد :
دراین اواخر، سازمانهاى ماوراء قفقاز؛ داشناکسوتون و سوسیال دموکراتها شرکت و فعالیت پرتحرکى را در انجمن انقلابى محل شروع کردهاند. این سازمانها به طور لاینقطع [تأکید از ماست] اعضاى خود را به آذربایجان مىفرستند و آنان آشکارا و مسلحانه در عملیات شرکت مىکنند.پاخیتونوف طى تلگراف دیگرى به وزارت خارجه روسیه با اشاره به شمار افرادى که از مرز جلفا براى پیوستن به مبارزان تبریز عبور کردهاند، مىنویسد:پس از جلسهاى که در آبادى علمدار، واقع در کنار جلفا با شرکت حدود هفتصد فدایى تشکیل گردید که از این عده، قریب دویست نفرشان از اتباع روس و عمدتا گرجى و ارمنى و تاتار مىباشند، گروه زیادى از آنان براى تصرف خوى روانه شدند، از طریق جلفاى ما گروه گروه از اراذل و اوباش که با آشوبگران آذربایجان اظهار همدردى مىنمایند وارد جلفاى ایران مىشوند.
گسیل مجاهدان قفقازى، اعم از اتباع ایرانى و گرجى و ارمنى که با همت حیدرخان عمواوغلو و مساعدت اجتماعیون ـ عامیون ایرانى قفقاز صورت مىگرفت مبارزان تبریز را قادر به مقاومت در دوران محاصره چند ماهه شهر ساخت. علاوه بر نقش مجاهدان قفقازى در تقویت مقاومت تبریز، بعضى گزارشها حاکى از نقش فعال نیروهاى انقلابى عثمانى در مقاومت مزبور است. ایزولسکى، وزیر خارجه روسیه مدعى بود که »ترکهاى جوان«و »کمیته اتحاد و ترقى« از طریق فرستادگان خود به تبریز »ستارخان و دستیارانش را تشویق مىنمایند و با تشریک مساعى انقلابیون قفقاز، براى تشکیل اتحادیه آزادىخواه اسلامى تبلیغ مىکنند« و از این راه بر »منافع روسیه در آذربایجان« ضربه وارد مىکنند.با این توضیح چگونگى تشکیل شعبه اجتماعیون ـ عامیون تبریز و نوع ارتباط آن با اجتماعیون ـ عامیون ایرانى قفقاز و بهویژه روند فعالیتهاى آن در ابعاد سیاسى و نظامى دانسته شد. مىپردازیم به چگونگى شکلگیرى شعبه رشت.از شعبه اجتماعیون رشت در سالهاى قبل از انقلاب مشروطه، اطلاعى در دست نیست، حال آن که از فعالیت آن در سال بعد از مشروطه و بهویژه در دوره استبداد صغیر، آگاهى زیادى وجود دارد.
رابینو، اعلانى را با تاریخ ۸ ربیع الثانى ۱۳۲۵ به امضاى »فرقه مجاهدین رشت« و با شعار»حریت، مساوات« در اثر خود ضبط کرده است. در یکى از نامههاى وزیر مختار انگلیس به وزیر خارجه آن کشور که در ۱۷ ذیحجه ۱۳۲۴ ارسال شده با اشاره به مجاهدان رشت آمده است.
فداییان رشت دو انجمن دارند، یکى سرّى و دیگرى علنى که دستور آنها از هیئت آمره که در قفقازند داده مىشود. اسپرینگ رایس در نامهاى دیگر در ۱۰ ربیع الثانى ۱۳۲۵ مىنویسد :مجامع سرّى و متعدد شدن آنها سبب توحش دولتیان گردیده و گروه فداییان باکو و شمال ایران قسم یاد کردهاند که جان خود را فداى سعادت مملکت خویش نموده، دشمنان وطن را معدوم سازند.فخرایى در اشاره به چگونگى تحصن مشروطهخواهان گیلان در کنسولگرى انگلیس در رشت که با وساطت چرچیل، دبیر شرقى آن سفارت پایان مىیابد به نکتهاى اشاره مىکند که به فعالیت سرّى و مخفیانه مجاهدین رشت تا پیش از این حادثه، دلالت دارد. وى مىنویسد:
مجامع و اجتماعات سرّى که پیش از این واقعه، تشکیل یافته بود، از این به بعد علنى مىشود و گذشته از ازدیاد و گسترش آنها، تماسى هم بین آنان با سوسیال ـ دموکراتهاى گرجستان و قفقاز، براثر رفت و آمد دائمى ایرانیان به خارج از کشور برقرار مىگردد.
چنان که پیداست شعبه اجتماعیون ـ عامیون رشت که با »حزب سوسیال ـ دموکرات ایران« در بادکوبه پیوند داشت، پیش از مشروطه نیز در قالب انجمنهاى »مجاهدین«به صورت مخفى تشکیل شد و فعالیت مىکرد. و درست از نخستین روزهاى انقلاب مشروطه، همزمان با مشروطهخواهان تهران و تبریز به فعالیت علنى و گسترده مبادرت ورزید. این فعالیت به زودى به دیگر شهرهاى گیلان نیز توسعه یافت. به نوشته آدمیت :فرقه مجاهدین رشت با چهارده شاخهاش که عنوان عوامپسند »انجمن عباسى« بر آنها نهاده بودند، در سراسر خطه گیلان نفوذ یافته بود.
از گزارشهاى رابینو چنین برمىآید که مردم گیلان، بهویژه رشت در دو سال نخست مشروطه به دو طیف مخالف و طرفدار مشروطه تقسیم شده بودند و سخت علیه هم در تکاپو بودند .
رابینو در یکى از گزارشهاى خود مىنویسد : »روضهخوانهاى محلى شهر رشت دو فرقه هستند: یک دسته، مشروطهطلب و اینها غالبا اهل عراق و سایر ولایات هستند، ولى دسته دیگر، مستبد هستند که غالبا گیلک و اهل شهر رشتاند. مشروطهطلبان از روضهخوانها مستبدین را تعاقب مىکنند که در منبرها بد از مشروطه نگویند.« و یا در گزارشى دیگر به تهدید مسلحانه حاجى خامى، مجتهد بزرگ رشت از سوى دو فدایى اهل تبریز اشاره مىکند که به تغییر عقیده حاجى خامى منجر مىشود. گیلان معطوف شده بود. این امر موجب تقویت سازماندهى آنها و پیوستگى هر چه بیشتر آنها با سوسیال ـ دموکراتهاى ایرانى قفقاز شد. بمباران مجلس و شکست مشروطیت که موجب چیرگى مجدد استبداد گردید، مجال تازهاى براى مجاهدان آزادىخواه رشت فراهم کرد تا توان خود را در زورآزمایى با مستبدان چیره بر گیلان و ایران به منصه ظهور برسانند. میرزا کریمخان رشتى که از چهرههاى جوان و برجسته مجاهدین رشت بود روانه باکو شد و بعد از همفکرى و هماهنگى با کمیته ایرانى سوسیال دموکرات قفقاز همراه با جمعى از فداییان داوطلبِ مسلح، به رشت بازگشت. این عده، نخست انجمنى پنهانى به نام »کمیته ستار«پدید آوردند که از اعضاى اصلى آن، نامهاى معزالسلطان، حاج حسین آقا اسکندانى، آقا گل اسکندانى، لیکوف گرجى، یفرم خان ارمنى و میرزا محمدعلىخان مغازه در منابع ذکر شده است فخرایى در اثر خود اسامى دقیق ۳۵ نفر از گرجىها و ارمنىهاى اعزامى از سوى کمیته ایرانى سوسیال ـ دموکرات قفقاز را با ذکر تخصص آنها (بمبساز، نارنجکساز توپچى و …) ذکر کرده است. جز اینها میرزا حسینخان کسمایى و میرزا على محمدخان تربیت نیز که پس از بمباران مجلس به قفقاز رفته بودند، در این هنگام با آنان به رشت بازگشتند. کمیته ستار به رهبرى میرزا کریمخان رشتى براى پیشبرد مبارزه مسلحانه علیه محمدعلى شاه، دو کمیسیون جنگ و مالى در رشت، و در انزلى نیز »کمیته سرى« و انجمن »عدالت« و »اخوت« را تشکیل داده بودند. اعضاى برجسته قفقازى کمیسیون جنگ ایران این افراد بودند: پانف بلغارى، نیکوف گرجى، پیرم خان ارمنى و صادق اف از طرف مجاهدین قفقاز، از گیلان معز السلطان و از آذربایجان سیدعلى مرتضوى (ر.ک مهدى ملکزاده، تاریخ انقلاب مشروطیت ایرانج ۴-۵، ص ۱۰۷۳٫
تنگاتنگ با کمیته ستّار »پیاپى داوطلبانى با تفنگ و فشنگ و نارنجک و ابزارهاى دیگر از قفقاز روانه مىساخت«.چرچیل مىنویسد :تقریبا سى نفر قفقازى در کشتى که من با آن از بادکوبه به انزلى مسافرت نمودم بودند که به فاصله قلیل مدتى بعد از حرکت از بادکوبه به یک مقدار اسلحه ابراز داشتند. همکاران آنها در رشت با تهنیت و شادى کامل آنها را پذیرفتند.
البته حمل سلاح از قفقاز به گیلان و آذربایجان، همیشه بهراحتى صورت نمىگرفت. مأموران روسى در باکو و مرز، بارها به توقیف سلاحهاى ارسالى از قفقاز مبادرت مىورزیدند.
کمیته ستّار با سلاحهاى ارسالى از قفقاز بهخوبى تجهیز شد. ورود مجاهدین داوطلب قفقازى نیز توان نظامى و قدرت برنامهریزى کمیته را بالا برد. دیرى نگذشته که کمیته ستّار مصمم شد به مرکز دارالحکومه هجوم برد. در ۱۰ محرم ۱۳۲۷ مجاهدان گیلانى و قفقازى با هماهنگى و برنامهریزى قبلى به باغ مدیریه هجوم بردند و در عملیاتى که سه ساعت به طول انجامید با دادن هجده کشته توانستند سردار افخم آقابالاخان، حاکم مستبد گیلان را کشته و شهر را به تسخیر در آورند. فتح رشت، مبارزان مقاوم آذربایجان و بختیارى را به ادامه مقاومت، مصممتر ساخت. بعد از فتح رشت که درآمدى بود برفتح تهران، روزنامه »ورمیا«که ارگان رسمى دولت روسیه بود نوشت: هر قدر دولت روس در فرستان قشون به ایران سستى و تأخیر روا دارد منافع امپراطورى را بیشتر در خطر خواهد انداخت. سپس ضمن شرحى ازهمکارى حزب سوسیال ـ دموکرات با انقلابیون ایران، به دولت روسیه توصیه مىکند که اتباع آن کشور براى کمک به انقلابیون به ایران رفتهاند و واقعه گیلان را فراهم کردهاند، باید از طرف مأموران نظامى روس، دستگیر و به سختترین وضعى مجازات شوند.
با توضیحى که آورده شد دو مسئله روشن گردید: یکى، زمان و چگونگى تشکیل شعبه اجتماعیون رشت و دیگر، چگونگى پیوند تنگاتنگ آن با حزب اجتماعیون که فعالیتهاى آن به شکست مستبدان رشت و تصرف آن شهر و بعد فتح تهران در ۲۷ جمادى الثانى ۱۳۲۷ انجامید.
نوشته شده توسط admin در جمعه, ۲۲ اسفند ۱۳۹۳ ساعت ۸:۲۶ ق.ظ