مردم در جامعه دینی باید به راحتی با حاکم سخن بگویند
گروه فرهنگی:سروش محلاتی، پاسخگو نبودن حاکم با توجیهات دینی را هسته سخت استبداد دینی خواند و تأکید کرد: پیامبر و علی(ع) تأکید داشتند که مردم باید بتوانند به راحتی و بدون لکنت و مانع، با حاکم اسلامی سخن بگویند. آیتالله محمد سروشمحلاتی، استاد دروس خارج فقه حوزه علمیه قم، در برنامه زنده اینستاگرامی »نهجالبلاغه و مسأله استبداد دینی« در پاسخ به این پرسش که »استبداد دینی چه واقعیت و ماهیتی دارد؟«، گفت: اگر برای پاسخ به نهجالبلاغه مراجعه کنیم، میبینیم استبداد پوستهای دارد که ما با آن مواجه هستیم و آشکار است و هسته و باطنی هم دارد که ما در ظاهر نمیبینیم.
وی در دومین نشست از سلسله برنامههای زنده، با بیان اینکه »شکستن و مبارزه با پوسته استبداد کار سخت و دشواری نیست«، شکستن و از بین بردن آن هسته را بسیار دشوار خواند و گفت: علائم و ظاهر استبداد که برای همه قابل تشخیص است، یکی رفتارهای دیکتاتورمآبانهای است که مستبدین دارند. ادبیات توأم با رفتارهای متکبرمآبانه، رفتارهای تحقیرآمیز و برخوردهای توأم با استکبار، ظاهر استبداد است. مستبد، خود را برتر و بالاتر از دیگران میبیند و دیگران را پایینتر میداند.
سروش محلاتی افزود: امیرالمؤمنین راه مقابله با این استبداد و استکبار را توجه به توحید و وجود خداوند میداند. چون کوچکی و ناچیزی انسان در برابر خداوند، این روحیه استکباری را میشکند و توجه همزمان به عظمت الهی و توجه به نقص و فقر انسان، مانع میشود انسان لباس کبریایی و غرور و نخوت به تن کند. در خطبه قاصعه امیرالمؤمنین میفرمایند: سپاس خدایی که جامه کبریایی به تن کرد و آن را برای خودش برگزید، نه برای مخلوقاتش. این عز و کبریا را خداوند برای دیگران ممنوع قرار داده است.
»برخی اسماء الهی برای انسان نیز صدق میکند. رحمان، عالم و … اسما و صفاتی است که برای انسان نیز مطلوب است و بشر باید این صفات را در خود پرورش دهد اما صفت کبریایی تنها ویژه خداست و خداوند لعنت خود را بر کسی قرار داده است که بخواهد در این صفت ورود کند، توحید اینجا مصداق رفتاری پیدا میکند و انسان موحد حق ندارد حالت مستکبرانه و مستبدانه به خود بگیرد و رفتار شاهی که نماد رفتار استکباری و کبریایی است، برای فرد موحد جایی ندارد.«
این استاد حوزه علمیه قم با اشاره نامه حضرت علی به مالک اشتر برای حکومت مصر، گفت: امیرالمومنین در دستوری به مالک اشتر می_فرمایند: مبادا بگویی به خاطر مسئولیت و مقامت باید اطاعت شوی! این ادبیات باعث میشود دلها از تو دور شود و دین مردم آسیب ببیند.
اگر قدرت و حکومتت میخواست تو را بفریبد، به عظمت و قدرت الهی نگاه کن و ناچیز بودن قدرت و حکومت خود را در مقایسه با آن ببین که موجب آرامش و از بین رفتن توهم بالابودن، خودبینی و استکبار میشود و زبانت با مردم نرم میشود و عقلت که براثر روحیه استکباری زائل میشد، بازمیگردد. مالک مبادا بخواهی با عظمت الهی برابری کنی و بگویی که چون در حکومتم، نوعی از عظمت الهی را نمایش بدهم. مالک هرکسی بخواهد جباریت و استکبار و قدرت خود را به مردم نشان بدهد، خداوند او را به زمین میزند.سروشمحلاتی با بیان اینکه »حضرت علی(ع) این ادبیات استبدادی و منیت را صریحا منع میکند، حتی برای مالک اشتر و کسی که قدرت و حکومت مشروع دارد«، اضافه کرد: درشتگویی و با تحکم صحبت کردن حاکم دینی، نابودکننده است و باعث آسیب دیدن دین میشود. استکبار باعث میشود فرد خودش را بالا ببیند و دیگران را کوچک، کم اطلاع و نادان ببیند پس نمیتواند بفهمد در جامعه چه میگذرد. وی تأکید کرد: یک موحد، وقتی به خدا توجه میکند از آن ادبیات فاصله میگیرد و اگر هم نگیرد مردم از این ادبیات خشن و متکبرانه، درشتگویی و برخورد از بالا متنفر میشوند.
این کارشناس فقه سیاسی با اشاره به سلوک خلیفه دوم گفت: وی ظاهرا انسان تندخویی بود و امیرالمؤمنین در خطبه شقشقیه به همین اشاره میکند و عمربن خطاب را فرد خشن و تند و قاطعی توصیف میکند که نسبت به کارگزاران و فرمانروایانش سختگیرانه و با تندی عمل میکرد، اما همین شخص یک جا تخلف را دید و نتوانست با قاطعیت عمل کند؛ زمانی که دید استاندار شام، تجملگرایی و تشریفات زیادی را مانند قیصر و کسرا برای خود ایجاد کرده، به او اعتراض کرد که این چه بساطی است و تشریفات و تجملات را جمع کن. معاویه به او پاسخ داد: ما اینجا در همسایگی و خط مقدم دشمنان و امپراتوری روم هستیم و نباید طوری رفتار کنیم که آنها فکر کنند مسلمانان ضعیف هستند! اینجاست که قاطعیت عمر متوقف میشود.
چون استکبار و اشرافیت و استبداد، از سوی معاویه توجیهی با ادبیات دینی پیدا میکند.
سروش محلاتی با توصیف سفر خلیفه دوم به شام از زبان ابن ابی الحدید ادامه داد: عمر سوار بر الاغی از مدینه حرکت کرد و به شام رسید.
در مسیر، خودش و غلامش به نوبت سوار میشدند، وقتی به شام رسید و جلال و جبروت و اشرافیت معاویه را دید، دامن خود را پر از سنگریزه کرد و به صورت معاویه میپاشید و میگفت این چه وضعی است که برای خود درست کردهای؟ معاویه گفت: اینجا شام است و ما همسایه کفار هستیم و باید اینگونه باشیم تا دشمن فکر نکند ضعیف هستیم و اینگونه توجیه کرد که شکوه و اقتدار من، نشانگر عظمت اسلام است.
در حالیکه پیامبر که با سپاهش جهاد داشت و جنگها را فرماندهی میکرد، وقتی در مسجد مینشست، شخص تازه وارد نمیتوانست پیامبر را از سایر مسلمانان تشخیص دهد.
وی تأکید کرد: پیامبر و علی(ع) عظمت و اقتدار اسلام را از ظاهر حاکم جدا میکردند و تأکید داشتند حاکم اسلامی باید به دور از ظاهر استکباری و استبدادی باشد و مردم بتوانند به راحتی و بدون لکنت و مانع با او سخن بگویند.به گزارش آراز آذربایجان به نقل از ایرنا،این پژوهشگر دینی با این اشاره که »هسته استبداد دینی مهمتر از ظاهر استبدادی آن است«، تصریح کرد: استبداد فقط اختیارات مطلق داشتن حاکم نیست، بلکه نبود پاسخگویی و بازخواست اوست و استبداد یعنی شخص در جایگاهی قرار گیرد که نتوان از او سؤال کرد.
Arazazarbaiijan.farhangi@gmail.com
نوشته شده توسط admin در یکشنبه, ۲۸ اردیبهشت ۱۳۹۹ ساعت ۱۰:۵۱ ق.ظ