مدیریت فرهنگی در بزنگاه سیاست
علی رزمآرای
گروه فرهنگی: استان آذربایجان¬غربی را شاید بتوان از مناطقی به شمار آورد که به طبع ساختار قطب بندی سنتی که زائده نگاه تک بعدی به مناطق مختلف کشور و پتانسیل های زیربنایی آن بوده و هست. از این نظر این استان از قطب¬های مهم کشاورزی کشور است. از سویی قرارگرفتن در جغرافیایی مرزی و از دیگر سو ترکیب قومیتی و جمعیتی آن روند توسعه پایدار شهری و منطقه¬ای این استان را حداقل در حوزه فرهنگ نسبت به استان و مناطق همجوار دچار دگرگونی و سردرگمی کرده است. البته افت و خیزهای سال¬های گذشته از درگیری مستقیم و محیطی با جنگ تحمیلی، ضد انقلاب و… و همچنین تاریخی دیدن فرهنگ و ارجاعات متعدد تاریخی در این حوزه از سوی عموم مردم و یا عموم خواص فرهنگی، رسانه ای و…. و حتی مدیریت کلان نیز به امر دامن زده است. در این میان تغییرات خرد و کلان مدیران استانی و مسئولان منطقه¬ای هم شیب تند و سربالائی نابهنگامی را در این مسیر ایجاد می¬کند. باید دانست که فرهنگ¬پذیری و فرهنگ¬مداری فرایندی است جریان مدار و جاری! نه بسته¬ای قابل حمل در قامت یک مدیر یا انسان و….
با این پیشنه زمینه مختصر، نوشتار حاضر را در بعد توسعه فرهنگی، نگاه مدیریتی؛ استلزمات مدیریتی و… پیش می¬بریم.
تحقق توسعه پایدار از مسیر توسعه فرهنگی عبور میکند و تا فرهنگ در یک کشور یا یک استان مورد توجه قرار نگیرد و محور توسعه نباشد، توسعه در ابعاد دیگر محقق نمیشود یا اگر محقق شود پایدار نیست.
اما رسیدن به توسعه نیازمند زیربناهایی است که در این فرصت قصد داریم به زیربناها والزامات رسیدن به توسعه و در نهایت توسعه پایدار بپردازیم. مسیر رسیدن به توسعه نیازمند زیربنایی قوی و شالودهای محکم و استوار است و بدون پیریزی محکم و استوار، توسعه و اهداف آن محقق نمیشود و لازم است مدیران و دست اندرکاران که رسیدن به توسعه از خواستهها و دغدغههای آنان است این زیربناها را مد نظر قرار دهند. در بیانی کلی زیربنا و شالوده توسعه سیاستگذاری دقیق و کارشناسی شده یا به عبارتی تعیین اهداف مشخص در سطوح مختلف بلند مدت، میان مدت و کوتاه مدت و داشتن برنامهریزی برای رسیدن به آنهاست و در این راستا مدیریتی توانمند با نگرشی فرهنگی نیاز است تا بر اساس سیاستهای تدوین شده برنامهریزی نماید و جریان توسعه را به سر منزل مقصود برساند. اما قبل از تشریح مفاهیم سیاست گذاری، برنامهریزی و مدیریت فرهنگی ضروری است برخی مفاهیم توسعه، علی الخصوص توسعه فرهنگی نظیر سطوح توسعه و ابعاد آن را مورد بررسی قرار دهیم.
توسعه سطوح مختلفی دارد، اغلب ما فکر میکنیم توسعه باید در سطح ملی رخ دهد ولی وقتی سطوح توسعه را بررسی میکنیم، میبینیم توسعه میتواند در سطح ملی، استانی یا حتی یک شهر و محله باشد کما این که نمود این موضوع در بررسی میزان توسعه استانهای مختلف کشور یا حتی شهرها و مناطقی در یک استان در مقایسه با سایر استانها و شهرها یا مناطق قابل مشاهده است و میبینیم برخی استانها یا برخی شهرها و مناطق در مقایسه با برخی دیگر توسعه یافتهتر یا عقب ماندهترند. پس بر این اساس سیاستگذاریها، برنامهریزی ها و بهره گیری از مدیریتها میتواند در سطوح مختلف مطرح باشد. آنچه مهم است اراده و عزمی است که باید جزم شده و در این مسیر حرکت شود و لازمههای آن نیز سیاست گذاریهای دقیق در سطوح مختلف، برنامهریزیهای منسجم در راستای اهداف و سیاستها و بهرهگیری از مدیریتهایی توانمند، جامعنگر و فرهنگی است. همچنین توسعه ابعاد مختلفی داردکه ازآن جمله میتوان به فرهنگ، سیاست، اقتصاد، صنعت، علم و… اشاره کرد .آنچه در توسعه پایدار مهم است توجه به توسعه در تمام ابعاد آن است و نباید در سیاست گذاریها و برنامهریزیها فقط یک بعد را مورد توجه قرار داد و اگر در آن حوزه توفیقی حاصل شد بگوییم به توسعه دست یافتهایم. به عنوان مثال فقط به توسعه در بعد کشاورزی در استان بپردازیم و برای رسیدن به آن برنامهریزی کنیم یا اینکه برنامههای توسعه را فقط در حوزه زیر ساختهای شهری ( در کلان شهر ارومیه) مد نظر داشته باشیم یا این که صرفا ً به توسعه مراکز دانشگاهی یا به توسعه سیاسی بپردازیم و اگر در هر حوزه پیشرفتی حاصل شد فکر کنیم توسعه صورت پذیرفته است؛ بلکه وقتی صحبت از توسعه می کنیم و هدف رسیدن به توسعهای پایدار است باید در برنامهریزیها همزمان همه ابعاد زندگی اجتماعی را مد نظر قرار دهیم و به همه ابعاد توسعه اعم از فرهنگی، سیاسی اقتصادی، اجتماعی، صنعتی، شهری، علمی و… بپردازیم و در سیاست گذاریها و برنامهریزیها همه این ابعاد را مورد توجه قرار دهیم.
در این میان فرهنگ و توسعه فرهنگی باید نقطه محوری و ستون سایر ابعاد توسعه باشد.چرا که با توجه شایسته به حوزه فرهنگ و ارتقاء شاخصهای کمی و کیفی فرهنگی است که میتوان مسیر توسعه را کامل پیمود و توسعهای پایدار را رقم زد.
در اهمیت توسعه فرهنگی مطالب زیادی بیان شد ولی جهت تکمیل مطالب اشاره میشود که امروز اکثر قریب به اتفاق دانشمندان، اندیشمندان و صاحب نظران معتقدند فرهنگ زیربنای تمام ابعاد و حوزههای مختلف زندگی اجتماعی است و توسعه آن باید محور تمام ابعاد باشد.
سیاست فرهنگی، مدیریت فرهنگی، اقتصاد فرهنگی مهندسی فرهنگی، صنعت فرهنگی دانشگاه فرهنگی و سایر عباراتی که با فرهنگ به کار میروند نیز تاکید کننده اهمیت حوزه فرهنگ است و امروز در تمام دنیا موضوع فرهنگ در کانون توجه قرار دارد..
مدیریت فرهنگی
اما سیاست گذاری برنامهریزی و مدیریت فرهنگی که ازآنها به عنوان زیربنای حرکت در مسیر توسعه فرهنگی و رسیدن به توسعه پایدار یاد میشود، چیست؟
سیاست فرهنگی و سیاستگذاری فرهنگی از جمله مفاهیم تازه مرتبط با توسعه فرهنگی است که در چند دهه اخیر مورد توجه قرار گرفته است. در سیاستگذاری فرهنگی با توجه به ظرفیتها امکانات و شرایط موجود و با در نظر گرفتن چشم اندازهای مورد انتظار اهداف بلند مدت،کوتاه مدت و میان مدت برای رسیدن به توسعه تدوین میشود. در برنامهریزی راه¬ها و وسایلی که نیل به وضعیت مطلوب طراحی شده را میسر میکند، یافته و پیشبینی میشود یا به عبارتی دقیقتر در برنامهریزی فرهنگی، مجموعهای از اقدمات و تدابیر برای مسایل فرهنگی بر اساس یک آینده پیشبینی شده طراحی میشود. اما باید گفت بحث سیاستگذاری و برنامهریزی فرهنگی در کل در کشور ما چندان مورد توجه قرار نگرفته است و دانش چندانی نیز دراین زمینه تولید نشده است و در مجموع میتوان گفت که ما در حوزه برنامهریزی و سیاستگذاری فرهنگی که به نوعی منجر به توسعه فرهنگی میشود؛ از نظر محتوای علمی و تجربی فقیر هستیم و در عمل فعالیتهای چشمگیری در این عرصه صورت نگرفته است که لازم است برای رسیدن به توسعه با جدیت بیشتری این حوزه مورد توجه قرار گیرد.
مدیریت فرهنگی فرآیند هدایت و بهرهگیری صحیح از امکانات مادی و انسانی همچنین دانش فرهنگی در مسیر پیشرفت برنامهها و در جهت اهداف و راهبردهای مورد نظر است. نگرش مدیریت فرهنگی در جهان از سال۱۹۸۰به بعد مطرح شد و از سال ۱۹۹۰ به بعد مدیریت فرهنگی به صورت روش ها و تکنیکهای مدیریت در کلیه سازمانها به کار گرفته شد و امروزه نظریههای مدیریت فرهنگی در مدیریت ادغام شده و از هم تفکیک نمیشود و بدون بکارگیری نام مدیریت فرهنگی کاربرد فراوان یافته است. متاسفانه دانش مدیریت فرهنگی نیز مانند سیاستگذاری و برنامهریزی فرهنگی در استان ما به طبع سطح کشور مغفول مانده و این نوع نگرش مدیریتی کمتر شناخته شده است و عدهای به دلیل عدم آشنایی با این دانش مدیریتی فکر میکنند که مدیریت فرهنگی فقط در سازمانهای فرهنگی قابل استفاده است و اطلاع ندارند که وجه قالب آنچه امروز در جهان با عنوان دانش مدیریت عرضه میشود نتیجه بکارگیری تئوریهای فرهنگی و اصول و مفاهیم مدیریت فرهنگی است و در حالی که غرب از این دانش بهرههای فراوان برده است، در راستای اهداف استعمارگرانه خود، تلاشی برای شناساندن آن به کشورهای در حال توسعه نمیکند.پایان سخن این که برای رسیدن به توسعه چه در سطح ملی، چه استانی یا حتی شهری باید مسیر درست را شناخت و با محور قرار دادن توسعه فرهنگی و اتخاذ سیاستها و برنامهریزیهای دقیق و بهرهگیری از مدیریت فرهنگی در مسیر توسعه حرکت کرد چرا که بدون توجه به این اصول توسعه پایدار محقق نمیشود.
نوشته شده توسط admin در یکشنبه, ۱۰ آذر ۱۳۹۲ ساعت ۷:۲۴ ق.ظ