لطفا ۴۰۰ مگابایت گوشت !

سونیا بدیع
فقط من نیستم که تبعات زیبای ماده مخدره_ای به نام اینترنت و تلگرام؛ سلول های خاکستری مغزم رو صاف و پَت و پَـهن کرده یادمه یه بار جایی مهمون بودیم دختر ۲۰ – ۲۲ ساله؛
مَشنگ وار به هرکی نگاه می کرد ژست دانایی به خود می گرفت و غَـبغَبی آویزون می کرد و می گفت تو هیچ می دونی که شبیه فلان ایموجی در تلگرام هستی؟!
بعد هم تا ساعت ۱۱ شب درباره شخصیت و ویژگی های روحی و رفتاری ایموجی ها و نمونه های عینی شون یعنی ما سخنرانی کرد جالب اینه که اصالت رو برای شکلک ها قائل بود و ما همسان اونا قلمداد می شدیم!
بعد هم مادرش در اوج استیصال؛ اومد دستش رو چسبوند به پیشانی دخترش که تب داره یا نه ولی چون دید دخترک حداقل از نظر ظاهری سالمه؛
شانه های مادر تا مُچ پاهایش آویزون شد که دخترک بینوا تو چـِتـِه آخه؟!
منم از بس برای استفاده تلگرامی ام بسته_های مختلف ماهانه و روزانه و نیم روزانه و دقیقه ای رو مدام سر و ته می کنم تا که با قیمت مناسبی اینترنت بخرم آخرش زد به سـَـرَم و با افتخار خـُل شدم.
پس یه چیزی بگم باور کنین ولی نه به صلاح تونه که باور کنین چون می تونین پنج ساعت گرداگرد اتاق روی زمین کـَلّــِه مَـلّـَـق بشین و بخندین؛
چون من زمانی به درجه ای از شهود رسیده بودم که میزان گوشت قرمز رو با مگابایت حساب می کردم!
گرچه از نظر من کار خونه مصداق بارز کودک آزاری محسوب میشه ولی خب یه بار به دستور مادرم خرید رفتم و تو بازار در حالی که چادرم رو محکم از زیر چونه ام با مشت گرفته بودم عمیقاً تو فکر بودم؛
حساب و کتاب می کردم چقدر پول بدم می تونم ۴۰۰ مگابایت گوشت بخرم؟ ؛
بعد یک آن به خودم اومدم و نیشم تا پَـس کَـلّـِـه ام باز شد که اصلن دارم چی می گم!
قبلا بنابه دلایلی (البته نامعلوم) از ۲۴ ساعت مجبور بودم که ۴۸ ساعت آنلاین باشم پس فک کنم اگه با همون گاری پیش می رفتم باید برای ترک این اعتیاد مجازی بستری می_شدم و از همه نر و ماده های قانونی برای ترک دادن خودم کمک می گرفتم یا اینکه خانواده مهربانم من رو به تخت می بستن تا به طرف گوشی نـروم؛
ولی بنابه دلایلی ( البته بازم نامعلوم)؛ شفای این مجنون حاصل و سلامتی نسبی میسر شده یعنی روزانه فقط دو ساعت تو تلگرام این ور اون ور بُدو بُدو می کنم.
این روزها که کمی حالم مساعده و وقتی به گذشته سَرَک می کِشـَم فک می کنم اگه با همون فرغون جلو می رفتم,
تو میدان ایالت ارومیه خودم رو پاول دورف به لبوفروش و بقال و بزاز معرفی می_کردم!
همین؛ فرصت جمع بندی هم نیست چون کار واجبی دارم و باید حساب کنم چند گیگابایت زمان لازمه منتظر شم تا شام حاضر بشه!

نوشته شده توسط admin در شنبه, ۰۸ دی ۱۳۹۷ ساعت ۲:۱۳ ب.ظ

دیدگاه


نُه × 6 =