لب مردم از فشار مشکلات معیشتی به سخن باز نمی شود

لب مردم  از فشار مشکلات معیشتی به سخن باز نمی شود

گروه اجتماعی : سکوت زبان رایج اغلب خانواده‌های ایرانی شده است. بسیاری از آنان ساعت‌ها در کنار هم حضور فیزیکی دارند ولی اغلب زبان به سخن باز نمی‌کنند و سر در گریبان برده تا شاید بر درد سکوت دوایی یابند.
دیگر در کمتر خانواده‌ای جمع‌ها و دورهمی‌های خانوادگی که در صحبت کردن از همدیگر سبقت می‌گرفتند، یا درددل‌های طولانی را می‌توان دید. معمولا ارتباط و تعامل‌های خانوادگی از گفتار به نوشتار و حتی در مواردی به استیکر و ایموجی‌های بی‌روح تغییر شکل داده‌ است.
آن گونه که آمارها می‌گویند میانگین گفت‌وگوی خانواده‌های ایرانی کمتر از نیم ساعت در روز است. دو روز پیش نیز معصومه ابتکار، معاون ‌رئیس جمهوری در امور زنان و خانواده در جلسه بررسی طرح ملی گفت‌وگوی خانواده در سنندج با اشاره به کاهش نرخ گفت‌وگو در میان خانواده‌های ایرانیان گفت: براساس مطالعات علمی انجام شده گفت‌وگوی بین اعضای خانواده‌ها از ۲ ساعت در شبانه روز ۲۰ سال گذشته اینک به ۲۰دقیقه کاهش پیدا کرده است. اگر نرخ گفت‌وگوی ایرانیان را که از ۱۲۰دقیقه به روزانه ۲۰ دقیقه عقب‌نشینی کرده است با اعداد و ارقام بسنجیم، عمق فاجعه را بیشتر متوجه خواهیم شد. آن گونه که کارشناسان گفتار درمانی مدعی هستند در زبان پارسی تا حدود ۱۰۰ کلمه در دقیقه می‌توان صحبت کرد.
با این حال اگر میزان گفت‌وگو در بین خانواده ایرانی با واحد کلمه در دقیقه سنجیده شود که در انگلیسی به صورت مخفف به آن WPM گفته می‌شود، با یک حساب سرانگشتی می‌توان فهمید در بین خانواده‌های ایرانی روزانه فقط ۲۰۰۰ کلمه رد و بدل می‌شود، در صورتی که در دو دهه پیش این رقم حداقل ۱۲۰۰۰ کلمه بوده است.
این که ایرانیان در خانواده حرف نمی‌زنند، سخن جدیدی نیست. کارشناسان علوم رفتاری و اجتماعی سال‌هاست از زبان به کام کشیدن ایرانی‌ها در خانواده سخن گفته و هشدار داده‌اند که سکوت مهمان ناخوانده خانواده‌های ایرانی شده است که اگر چاره‌ای برای آن اندیشیده نشود، عنقریب بر صندلی میزبان تکیه خواهد داد. اما تنها خروجی این هشدارها، کاهش سال به سال نرخ گفت‌وگو در میان خانواده‌های ایرانی بوده است.بدیهی است که با انقلاب دیجیتالی که در دهه‌های اخیر در سطح دنیا به وقوع پیوسته است، نمی‌توان انتظار داشت کیفیت روابط فردی و اجتماعی به کیفیت قبل از این انقلاب برگردد. بدون تردید ظهور شبکه‌های اجتماعی و گستردگی استفاده از اینترنت و وسایل ارتباط جمعی نوع و شکل ارتباطات را نه فقط در خانواده‌ها بلکه در سطح جامعه متاثر کرده و فضای گفت‌و‌گوها را تغییر داده است.
به نحوی که این شبکه‌های ارتباط جمعی برای هر سلیقه‌ای خوراک دارد و در کسری از ثانیه انواع و اقسام اطلاعات و اخبار را در اختیار مخاطب قرار می‌دهد، جوری که مخاطب خود را بی‌نیاز از گفت‌وگو در خانواده فرض کند. اما با این حال اگر در چرایی و تبیین کاهش نرخ گفت وگو در میان خانواده‌ها، همه کاسه وکوزه‌ها را بر سر شبکه‌های اجتماعی بشکنیم قضاوت نادرستی انجام داده‌ایم.
صرف‌نظر از نقش شبکه‌های اجتماعی که بر کسی پوشیده نیست، مسائل و دلایل متعددی در کاهش این نرخ تاثیرگذار هستند که بدون تردید نقشی پررنگ‌تری از نقش شبکه‌های اجتماعی و دنیای مجازی می‌توان برای آن قائل شد، اما این دلایل همواره در هیاهوی بزرگ‌نمایی نقش رسانه‌های ارتباط جمعی که برخی از جریان‌ها برای لاپوشانی مشکلات بر آن اصرار دارند، گم شده است.مشکلات اقتصادی و معیشتی از آن دلایلی است که زیر سایه بزرگ‌نمایی فضایی مجازی قرار گرفته و معمولا تاثیر آن نادیده یا انکار شده است. در صورتی که یکی از مهمترین دلایل مهر سکوت بر لب ایرانی‌هاست. واقعیت این است که وضعیت نابسامان اقتصادی و فقری که هر روز بیشتر از روز قبل چترش را به سر مردمان بیشتری از این سرزمین می‌گستراند، وضعیتی را به وجود آورده است که بسیاری از مردم ضمن این که از تامین زندگی روزمره خود ناتوان هستند، نمی‌توانند هیچ افق و آینده‌ روشن یا حتی خاکستری را برای فردای خود متصور شوند. در این شرایط دیگر حرفی برای گفتن باقی نمی‌ماند که کسی تمایل داشته باشد آن را به گوش بقیه برساند و با اعضای خانواده به اشتراک بگذارند. بنابراین این هجوم یاس، ناامیدی و سردرگمی که جامعه را درنوردیده است، هر آدمی را لال می‌کند بنابراین بسیاری از خانواده‌ها ترجیح‌شان این است که به جای بیان غم و غصه و فقر و نداری سکوت کنند تا خاطر اعضای خانواده خود را بیشتر نیازارند.
‎‌ با وجود نقش بسیار پررنگ فقر حاکم بر بخش زیادی از جامعه و همچنین نقش انکار نشده شبکه‌های اجتماعی، دلایل دیگری در کاهش نرخ گفت‌وگو در خانواده تاثیرگذار است. دلایلی مانند ضعف فرهنگ گفتمان در میان خانواده‌های ایرانی که ریشه تاریخی دارد. از گذشته حتی تاکنون، ساختار جامعه و خانواده ایرانی معمولا مردسالارانه بوده است. از دیرباز در این ساختار حرف، حرف مرد بوده است و عرف و ارزش‌های حاکم اجازه مخالفت و سرپیچی به آن را نمی‌داده است. حتی اگر سرپیچی و مخالفتی اتفاق می‌افتاد نه با گفتمان بلکه با مشت و لگد که برخی آن را فرهنگ مشتمان تعبیر می‌کنند، حل و فصل می‌شد. بنابراین در این فضای دیکتاتور‌مابانه بدیهی است که نه تنها زمینه گفتمان و مراوده شکل نمی‌گیرد، بلکه این نقص تاریخی به نسل‌های بعد نیز منتقل می‌شود. به نحوی که نتیجه آن امروزه با سکوت مرگبار در میان خانواده‌ها خود را نشان داده است.
مهارت گفت‌وگو نیز موضوعی است که در بررسی چرایی کاهش نرخ گفت‌وگو نمی‌توان آن را نادیده گرفت. بسیاری از ما -که بی‌ارتباط به ساختار مردانه جامعه هم نیست- در ارتباطات کلامی ناتوان هستیم و در برخورد خانوادگی یا اجتماعی مهارت گفت‌وگو نداریم. به نحوی که نه تنها حرف زدن با یکدیگر را بلد نیستیم،، بلکه هیچ وقت آن را یک مهارت هم فرض نکردیم که برای یادگیری‌اش تلاش کنیم. حرف زدن یک مهارت است که ضعف در این مهارت، فرهنگ گفتمان را در خانواده‌ها کاهش داده است.
البته کاهش تعاملات خانوادگی در بین ایرانیان فقط به این چند گزینه محدود نمی‌شود و دلایل و چرایی فراوانی مانند اختلاف نسل‌ها، شکاف در دیدگاه‌های افراد خانواده که آنان را وادار به سکوت می‌کند، سطح تحصیلات پدرومادر با فرزندان و… دارد که پرداختن به همه آنان در این چند سطر کوتاه نمی‌گنجد. به گزارش آراز آذربایجان به نقل از سرپوش ، ساکت شدن خانواده‌های ایرانی را باید جدی گرفت و نباید از کنار آن ساده گذشت. ناگفته پیداست که کاهش تعامل و گفت‌وگوهای کلامی خانوادگی زنگ خطری برای بنیان خانواده‌های ایرانی است و می‌تواند زمینه‌ساز بسیاری از مشکلات جدی خانوادگی و حتی آسیب‌های اجتماعی شود. شکی نیست که ریشه بسیاری از مشکلات اجتماعی و خانوادگی از همین جا آغاز می‌شود و با ادامه این روند باید منتظر مشکلات بیشتری در سطح جامعه باشیم.
.Arazazarbaijan.ejtemai@gmail.com

نوشته شده توسط admin در پنجشنبه, ۲۷ تیر ۱۳۹۸ ساعت ۱۰:۲۲ ق.ظ

دیدگاه


هشت × = 56