کلک خواجه نظام الملک بران تر از تیغ شهریار

کلک خواجه نظام الملک بران تر از تیغ شهریار

مسلم تهوری
گروه فرهنگی: درباره خواجه نظام الملک، وزیری که دوام و قوام حکومت سلجوقی را مدیون علم و تدبیر او می دانند. او را باید نمونه یکی از وزرای نیک محضر تاریخ ایران دانست.
ابوعلی حسن معروف به خواجه نظام الملک وزیر مقتدر آلب ارسلان و پسرش ملکشاه بود. امپراتوری سلجوقیان در آن دوره شانه به شانه امپراتوری ساسانیان می زد و این همه مدیون وزیری قدرتمند چون نظام الملک بود. امیر معزی درباره خواجه می گوید: »تو آن خجسته وزیری که از کفایت تو/ کشید دولت سلجوق سر به علیین/ تو آن ستوده مشیری که در فتوح و ظفر/ شده است کلک تو با تیغ شهریار قرین«.
پسر خواجه ابوالحسن علی بن اسحاق در قریه نوغان طوس متولد شد. بنا به درخواست پدر از همان کودکی به یادگیری قرآن، آموختن فقه و مذهب شافعی مبادرت ورزید و از وجود اساتیدی چون محمد بن علی بن مهریزد، ابومنصور علی بن شجاع، ابوالقاسم قشیری و ابوحامد الازهری بهره برد. خواجه نظام الملک در فقه پیرو مذهب شافعی و در عقاید پیرو مذهب اشعری بود. وی در سنین نوجوانی به خدمت ابوعلی بن شاذان، وزیر آلب ارسلان درآمد و به عنوان کاتب نزد وی خدمت کرد. ابن شاذان هنگام وفاتش وی را وصیت کرد که به خدمت سلطان آلب ارسلان درآید و او نیز چنین کرد.خواجه بیش از ۲۹ سال وزیر درباره سلجوقیان و حدود ۵۷ سال به کار دیوانی مشغول بود. نظام الملک در طول سالیان دراز صدارت سه یادگار ارزشمند برای همشه تاریخ از خود به جای گذارد. اول دستور داد سال شمار خورشیدی فراهم شود تا سال شمار قمری کنار گذاشته شود. دوم آن که دستور داد هزاران بار کتاب شاهنامه فردوسی بازنویسی شود تا زبان ایرانیان نجات یابد و سوم برافراشتن دانشگاه های نظامیه بود که ریشه و پایه دانشگاه های امروزی است و این آخری شاید مهم ترین و تاثیرگذارترین یادگار خواجه باشد.نظامیه ها با نظم و نسق خاصی و به صورت کاملا هماهنگ در ایران پهناور آن روزگار شکل گرفته بودند و همانند بورسیه های امروزی در دارس نظامیه آن دوران هر دانشجویی اتاقی خاص خود داشت و مقرری ماهانه می گرفتند و خوراک و خوابگاه نیز برعهده دانشگاه بود. خواجه نظام الملک نظامیه نیشابور را برای ابوالمعالی جوینی ساخت که جوینی به مدت بیست سال در آن جا به تدریس اشتغال داشت و شاگردانی همچون غزالی را تربیت کرد. از جمله بزرگ ترین دانشگاه هایی که خواجه تاسیس کرد نظامیه بغداد بود که در آن زمان بیش از شش هزار دانشجور داشت و آرزوی طالبان علم بود و از اقطار و اکناف بدان جا می رفتند و در طول تاریخ اساتید برجسته ای همچون محمد غزالی، سعید شیرازی، ابواسحاق شیرازی و بسیاری کسان دیگر در آن به امر تدرس اشتغال داشتند. البته برخی کج اندیشان معتقدند که فکر تاسیس مدارس نظامیه که بعدها مشهورترین مدارس تاریخ تمدن اسلامی لقب یافتند با هدف تقابل با شیعی گری به ذهن واجه خطور کرده است. انجام این مهم با مخالفت نظام الملک در هشرهای امپراتوری سلجوقی به تحریک ملکه ترکان خاتون به خاطر مخارجی که برای تاسیس این گونه مدارس می کرد، مورد مواخذه قرار گرفت. در آن موقع فتنه انگیزان از روی رشک به سلطان گفتند که با این پول ها که خرج تاسیس مدارس می شود، می توان لشکری آراست که قسطنطنیه پایتخت روم شرقی را بگشاید.
در دوره صدارت خواجه مذهب اسماعیلیه رشد و توسعه بسیاری یافت و اسماعیلیان به بزرگ ترین تهدید خلافت عباسی و دولت سلجوقی بدل شدند. جماعتی بر این رای هستند که نظام الملک نه با اسماعیلیه که با تمام شیعیان سر ستیز داشت. شاهدشان هم کتاب سیاست نامه خواج نظام الملک است. خواجه نظام الملک در دوره آلب ارسلان کمتر دچار کشمکش های دربار می شد و سلطان سلجوقی سخنان خواجه را به دیده منت می پذیرفت و هنگام مرگ هم به فرزندش ملکشاه وصیت کرد سخنان وزیر را به مثابه نصحیت مشفقانه از پدری دلسوز بپذیرد و بدان عامل باشد. ملکشاه هم که در بدو سلطنت در عنفوان جوانی و بی تجربگی به سر می برد خطاب به نظام الملک همواره می گفت: »من امور را از کوچک و بزرگ به تو واگذار کردم تو به منزله پدر هستی.« اما به مرور نظام الملک به مشکلات بسیاری از بدسگالان مخصوصا از زمانی که پای مکله ترکان خاتون به عنوان همسر ملکشاه به دربار باز شد مواجه شد. خواجه برای آن که بتواند ملکشاه و دست پروردگان او را نظامی صحیح و بر سیل صواب بدهد، فرزندانش را که برای مشاغل اداری و دیوانی تربیت کرده بود در اقصی نقاط مملکت به استانداری و حکومت رساند و به این ترتیب یک الیگارشی را که اکثر افرادش از بزرگان و فرزندان خواجه بودند بر کشور مسلط کرد تا از دخالت های دربار در امور بکاهد. هر چند دوری فرزندان بر او سخت گران می آمد.
خواجه نظام می گوید: »به خدا زندگی بقالان و عیش ایشان از من خوش تر است زیرا بقال بامداد به دکان آید و شبانگاه به خانه رود و رزقی با اهل و عیال خویش بخورد و فرزندان پیش او جمع شوند و او به دیدارشان خوشدل باشد و من به این سن رسیده چند نوبت معدود پسر خود را دیده ام و عمر عزیز من در تحمل مشاق اسفار و ارتکاب اخطار می گذرد و شب و روز من مستغرق مصالح مملکت و فراهم کردن لشکر و خدم و حشم است و با این همه کارشکی از دشمنان و حسودان ایمن بودمی.« هر چند شواهد تاریخی موید آن است که خواجه از کید بداندیشان و عنان عنودان ایمن نبوده است. عباس اقبال در مقدمه سیاست نامه می_نویسد: »در سال آخر سلطنت ملکشاه مابین شحنه مرو (رییس پلیس مرو) که از بندگان خاصه سلطان بود و یکی از پسران خواجه نظام الملک یعنی »شمس الملک عثمان« نزاعی بروز کرد، شحنه مرو از استبداد شمس الملک به سلطان ملکشاه شکایت برد و خود به دادخواهی به حضور ملکشاه آمد. شاه سلجوقی از این پیشامد در غضب شد و دو تن از وزرای زیردست خواجه را که خصم او بودند پیش او فرستاد و به او پیغام داد که اگر تابع منی چرا فرزندان و اتباع خود را ادب نمی کنی و اندازه خود نگاه نمی داری، اگر می خواهی بفرمایم دولت از پیش تو بگیرم. خواجه از این پیغام رنجیده و از روی تند مزاجی در جواب سلطان پیغام فرستاد که دولت آن تاج به این دوات بسته است. هرگاه این دولت برداری آن تاج بردارند.«رقبای نظام الملک وقتی دیدند که او در امور نظامی در کشور به پیشرفت هایی نائل شده به او پیشنهاد کردند که برای تقلیل مخارج نظامی تدابیری بیندیشد ولی او زیر بار نرفت. یکی از مصاحبین ملکشاه به او القا کرده بود که چون مملکت در امنوامان و آرامش است نگهداری چهارصد هزار سپاهی و جیره و مواجب دادن به آنان خرج بیهوده است اگر این عده را به هفتاد هزار تن تقلیل دهند مبلغی توفیر و تفاوت مخارج می شود.
نظام الملک به این پیشنهاد چنین جواب می_دهد که البته اختیار با سلطان است ولی اگر به چهارصد هزار تن مواجب و جیره می دهد، خراسان، ماراءالنهر تا کاشغر، خوارزم، نیم روز، عراقین، پارس، شام، آذربایجان، ارمنستان، انطاکیه و بیت المقدس همگی در تصرف سلطان است. خواجه با نام بردن مناطق مختلف ایران از کاشغر تا انطاکیه خواست به ملکشاه بفهماند که نگهداری مملکتی به این وسعت به همان چهارصد هزار نیروی اترش نیازمند است و به این وسیله سلطان را قانع کرد.سر آخر هم ساز مخالف ترکان خاتون زوجه ملکشاه یکی از خوشنام ترین وزرای طول تاریخ ایران را به کام مرگ فرستاد. ترکان خاتون تصمیم داشت که فرزند خردسال خود محود را به عنوان ولیعهد انتخاب کند و این امر با مخالفت خواجه نظام الملک مواجه شد. از این جهت ترکان خاتون به اتفاق تاج الملک که وزیر او بود توطئه قتل خواجه نظام الملک را طراحی کردند. آنان تماس محرمانه ای با یکی از اعضای فرقه اسماعیلیه گرفتند و ترتیب قتل خواجه را دادند و او در شنبه دهم رمضان ۴۸۵ ق در سفری به نهاوند و به روایتی دیگر در صحنه نزدیک کرمانشاه به وسیله یکی از فداییان اسماعیلیه به نام ابوطاهر ارانی با کارد به قتل رسید. جنازه او را به اصفهان منتقل کردند و در محله احمدآباد (محله کران) کوچه دارالبطیخ که سابقا تربیت نظام الملک می گفتند دفن شد. سلطان سلجوقی دیر دریافت که تیغ شهریار زمانی بران است که کلک خواجه را در کنار داشته باشد و همانطور که خواجه نظام الملک پیش بینی کرده بود با حذف دوات خواجه حکومت ملکشاه هم دولت مستعجل شد و یک ماه بعد ملکشاه سلجوقی به طور مرموزی وفات یافت.

نوشته شده توسط admin در پنجشنبه, ۰۷ بهمن ۱۳۹۵ ساعت ۶:۱۵ ق.ظ

دیدگاه


دو + = 6