کسی راهکاری برای حل ریشهای معضلات اجتماعی ندارید
گروه اجتماعی: باید این فرهنگ در جامعه دمیده شود که ما »همه یک خانواده« هستیم و باید یکدیگر را دوست داشته باشیم و به هم محبت واز خشونت نسبت به هم پرهیز کنیم. در حال حاضر بخش عمدهای از رفتاری که در جامعه وجود دارد، ناشی از خشونت است. وقتی کسی به خودش اجازه میدهد انسان دیگری را معتاد کند، در حق او خشونت میکند، وقتی کسی به خودش اجازه میدهد دیگری را به ورطه فقر، نداری و بیچارگی بیندازد و… در حقیقت خشونت را ترویج میکند. ظاهرا کتکی در کار نیست ولی در باطن این خشونت وجود دارد. بنابراین نوعی همزیستی مسالمتآمیز و انساندوستانه را باید ترویج کنیم.هنوز هستند خانوادههایی که فکر میکنند کار کردن کودکشان در دوره فراغت و تعطیلات از آنها »مرد« میسازد.
اما بسیاری از کودکان با این دید به کار گمارده نمیشوند و کارشان به سبب آن است که کمک خرج خانواده باشند و یا خرج موادمخدر پدر و مادر معتادشان را تامین کنند. این کودکان را مردم با نام »کودکان کار« میشناسند. اما آیاتنها علت حضور کودکان برسر چهارراهها و یا در کارگاههای زیرزمینی، فقر و اعتیاد خانواده است؟ چگونه میتوان آنها را از دنیای بزرگسالان به معصومیت و کودکیشان بازگرداند؟ باید در چند بخش وارد بحث کودک کار شد. بعضی از کودکان بهخاطر فقر خانواده کارمیکنند یا بهتر است بگوییم خانوادههای این کودکان نیازمندند تا آنها، کار و مخارج خانواده خود را تامین کنند. یک دسته کودکانی هستند که نه تنها مجبورند کار کنند بلکه بیسرپرستند و خانوادهای ندارند. بعضی از این کودکان حتی خانهای هم برای مراجعه ندارند.
این کودکان در خانههای دستهجمعی توسط افرادی و تحت شرایط خاصی زندگی میکنند. خانههایی شبیه داستان «الیور تویست» چارلز دیکنز. این دسته، کودکانی هستند که مورد سوءاستفاده واقع میشوند و اینها به کارهای خلاف قانون و شرع کشیده میشوند و در معرض آسیبهای جدیتری نسبت به دیگر کودکان کار قرار دارند.
بخشی از این کودکان مورد توجه نسبی دستگاههای ذیربط قرار میگیرند. مثلا توسط شهرداری یا مراکز بهزیستی، شناسایی و مورد حمایت قرار میگیرند و بخشی از آنها به چرخه آموزش برمیگردند. اما بعضی از این کودکان از مراکز آموزشی فرار میکنند و دوباره خود را به جامعه میرسانند. بخشی از کودکان کار توسط خانوادههایشان تشویق میشوند تا در چهارراهها تکدیگری کنند یا موادمخدر بفروشند. بخش دیگری از این کودکان هم به عنوان ابزار سوءاستفادههای جنسی استفاده میشوند و باوجود سن کمی که دارند، مورد سوءاستفاده اینچنینی قرار میگیرند.
۲۵۰میلیون کودک در دنیا از کودکی و زندگی بازماندهاند و نمیتوانند کودکی خود را مانند دیگران سپری کنندکه از این تعداد چیزی حدود ۱۲۰میلیون وارد بازار کار میشوند. در کشور ما آمار کودکان کار شناخته شده نیست و فقط حدود پنجتاهفتهزار نفر به عنوان کودک کار شناخته شدهاند و بسیاری هستند از این کودکان که حتی شناسنامه ندارند. شما وقتی وارد برخی محله ها میشوید شب هنگام، محلاتی را میبینید که زن، مرد و کودک مشغول فروختن موادمخدر هستند و انواع و اقسام خلافها نیز صورت میگیرد. یعنی وسط خیابان بدون هیچ پنهانکاری، گاهی هر رفتاری را شاهد هستید. از این بچهها عمدتا به عنوان عامل توزیع موادمخدر استفاده میشود و حتی شناسنامه هم ندارند و در بعضی موارد والدین آنها مشخص نیست. ولی وقتی این موارد را موردبررسی قرار میدهیم، متوجه میشویم که با یک خلأ اطلاعاتی بسیار وسیع و گسترده مواجه هستیم. در همه زمینهها مانند تعداد این کودکان، آسیبهایی که به این کودکان وارد میشود، طبقهبندی آسیبها و اینکه برای کودکان کار چه میتوان کرد؟ در حقیقت ما با یک ساماندهی و برنامهریزی محدود با مساله روبهرو شدیم.
در حال حاضر ما در ایران، آمار و ارقام دقیقی از کارخانهها، کارگاهها و کارگران نداریم. اینکه میگوییم اینقدر کارگر داریم و این تعداد کارخانه، فقط شوخی است. وقتی میلیونها کارگاه زیرزمینی داریم که در هیچ جایی ثبت نشدهاند، نمیتوانیم بگوییم چقدر کارگر داریم یا کارگران را طبقهبندی کنیم. وقتی تعداد کارگاهها ثبت و معلوم شده نیست، نمیتوان تعداد نیروی کار کودک و نوع کاری راکه انجام میدهند،دریافت. در حقیقت بسیاری از مشکلات و مسائلی که برای نیروی کار به ویژه کودکان اتفاق میافتد، پوشیده باقی میماند و بیان نمیشود. این مسائل شناخته نمیشود که در موردش بحث شود.
کودکانی را که در اوقات فراغت برای حرفهآموزی وارد عرصه کار میشوند، نمیتوان جزو کودکان کار تلقی کرد، زیرا ۱) خانوادهها مراقب آنها هستند. ۲)کارگاهها آنها را به صورت موقت به کار میگیرند. ۳)این کودکان برای حقوق و دستمزد کار نمیکنند بلکه برای حرفهآموزی کار میکنند. کودکی که با اجازه و نظارت خانوادهاش در یک کارگاه کار میکند را تنها آسیبهای کاری تهدید میکند. یعنی حوادث کاری که باید مراقب بود برای این کودکان اتفاق نیفتد. ولی از لحاظ حقوقی نیازمند حقوق نیستند که بتوان آنها را جزو کودکان کار محسوب کرد. من در دوران کودکی، کارهای متفاوتی را در تعطیلات تابستان یاد گرفتم و میتوانم آنها را انجام دهم. کار ساختمانی، نجاری، خیاطی، حلبیسازی و آهنگری را در همان دوران یاد گرفتم و الان کمکی در زندگی من است. بنابراین این دسته از کودکانی که در سنین پایین آموزش و مهارت میبینند را از کسانی که برای تامین معاش کار میکنند، باید جدا کرد.
کودکانی هستند که برای تامین معیشت خانواده مجبورند کار کنند و کار سخت و زیانآور انجام دهند. زیرا کسی مراقب کودکان کار سخت نیست و کسی از حقوق آنها پاسداری نمیکند. حتی کودکان خیابانی که بدون سرپناهند و جایی ندارند که شب در آن زندگی کنند، با کودکان کاری که خانواده دارند متفاوت هستند. این گروه آخر در معرض آسیبهای جدیتری هستند. یعنی خانوادهای وجود ندارد که اگر اتفاقی افتاد مورد حمایت قرار گیرند. این گروه کودکان خیابانی در معرض انواع و اقسام آسیبها هستند.
شما در کشوری زندگی میکنید که نزدیک به ۱۰میلیون بیسواد درآن وجود دارد. این عدد وحشتناک است. بعضیها سن افراد را کم و زیاد میکنند و میگویند مثلا بیش از ۴۹سال و کمتر از ۱۳سال را در آمار بیسوادان نمیآوریم. این رویه برای آن است که آمار بیسوادان را کم کنند؛ در حالی که خاکستر روی آتش پاشیدن و پنهان کردن مشکل است. با این روش مشکل از بین نمیرود.
ما کشورهایی داشتیم مثل لیبی که یک بیسواد نداشته و یا بنگلادش که بیسواد ندارد یا خیلی کم است. پس بیسوادی به فقر برنمیگردد. این کشورها جزو فقیرترین کشورها هستند ولی به تحصیل توجه کردهاند.
این مساله ریشهایتر از این است که در یک برنامه چهارساله یا پنجساله اما بدون تغییرات اساسی آن را حل کرد. اول باید شرایط اقتصادی کشور را تغییر دهیم. باید از یک کشور معیشتی، فقیر و مردمی که دست به دهن ماندهاند، به کشوری که در آن سود، درآمد و ثروت تولید میشود، تبدیل شویم و مردم از سمت فقر به غنا حرکت کنند. در چنین کشوری برنامهریزی برای حل وفصل مسائلی مانند کودکان کار، اعتیاد، طلاق و… خیلی راحتتر از این خواهد بود تا اینکه مرتب فقر، نداری و بیچارگی تولید کنیم و بعد این مسائل را حل کنیم. مثل این است که وقتی بیماری و آلودگی از جایی وارد میشود به جای آنکه سرچشمه آن را مسدود کنیم، بیماران را یکی یکی درمان کنیم. تا ما یک بیمار را درمان کنیم، ۱۰بیمار جدید در قبال هر بیمار ایجاد شده است. بنابراین کار باید ریشهای از مبنا حل شود.
نوشته شده توسط admin در شنبه, ۱۱ شهریور ۱۳۹۶ ساعت ۵:۴۸ ق.ظ