قرآن هبوط و سقوط را سرنوشت قطعی متکبران می داند

قرآن هبوط و سقوط را سرنوشت قطعی متکبران می داند

گروه دین وزندگی :انسان در محیطی زندگی می کند که آکنده از فریب است. عوامل درونی و بیرونی نیز به کمک می آید و آدمی در دام فریبی می افتد که از آن به تکبر و خودپسندی یاد می_شود. این گونه است که غرور و فریب، جامه ناپسندی را بر تن آدمی می کند که رهایی از آن بسیار دشوار است و سرنوشت قطعی چنین افرادی جز هبوط و سقوط در چاه آتش دوزخ حسرت و نومیدی نیست.
هر چند که هر انسانی در هر مرتبه و درجه ای باشد، گرفتار دام فریب دنیا و شیطان می شود و بیماری خودپسندی و تکبر جانش را چون خوره می خورد، ولی در این میان اقشار و گروه های از مردم در خطر نزدیک تر و بزرگ تری هستند، چرا که شرایط برای در دام افتادن آنان فراهم تر می_باشد. از مهم ترین این اقشار و گروه ها می_توان به صاحبان زر و زور و دانش اشاره کرد چرا که اشرافیت ، قدرت و علم ظاهری شرایط مناسبی را برای تکبر و خودبزرگ بینی نسبت به دیگر اقشار اجتماعی فراهم می کند.
بخشی از آموزه های قرآنی به موضوع مکر و غرور اختصاص یافته است؛ چرا که در تحلیل قرآنی از جهان ماده، دنیا برای انسان هر چند که محیط مناسب فعلیت یابی قوای انسانی و رسیدن به خلافت و مظهریت ربوبیت الهی است، ولی مهم ترین عامل غرور و فریب وی نیز می باشد.
از این روست که در تعابیر قرآنی از زندگی دنیوی انسان به عنوان زندگی غرورآفرین در بعد منفی و غیر سازنده آن نیز یاد شده، و در برخی از روایات از دنیا به عنوان دارالغرور سخن به میان آمده است.
هر چند که در فارسی واژه غرور به معنای افتخار آمیز و هم چنین تکبر و خودپسندی آمده است، ولی در زبان عربی به معنای نیرنگ، مکر و فریب است. بنابراین هیچ جنبه مثبت و بار خوبی از این واژه به ذهن متبادر نمی شود، ولی در ادبیات فارسی گاه از غرور آفرین بودن چیزی به شکل مثبت و سازنده یاد می شود که به معنای همان افتخارآمیز بودن می باشد.
البته معنا و مفهوم تکبر و خودپسندی که از واژه غرور در زبان فارسی به ذهن می آید، می تواند ارتباطی با معنای عربی آن داشته باشد؛ چرا که غرور و فریب زندگی دنیوی و وسوسه های شیطانی، به شکل تکبر و خودپسندی بروز می_کند و در حقیقت کاربر فارسی واژه غرور، نتیجه فریب و مکر را که همان گرفتار شدن در دام تکبر و خودپسندی را یادآور می گردد. به این معنا که نتیجه و پیامد افتادن در دام فریب، گمانه تکبر و خودپسندی در انسان است؛ چرا که ریشه و خاستگاه – اگر نگوییم همه پستی ها و بدبختی ها و زشتی ها – دست کم بسیاری از بدبختی های آدمی در تکبر است. از گزارش تحلیلی قرآن درباره علت هبوط و سقوط ابلیس این معنا به دست می_آید که ابلیس دچار خودبزرگ بینی و تکبر شد و این گونه در برابر خداوند ایستاد و حاضر به انجام فرمان الهی نسبت به سجده بر آدم و پذیرش خلافت تشریعی وی نمی شود، هر چند که خلافت تکوینی آدم (ع) بر او ثابت است.
بنابراین خاستگاه تمامی انحرافات ابلیس و سرکشی ها و عصیان وی، تکبری است که بدان گرفتار آمده است. از این روست که هر کسی که دچار تکبر و خودپسندی شود او را مغرور می_نامند؛ چرا که در دام فریب نفس اماره خود افتاده است.
به نظر می رسد که میان تکبر و غرور به معنای خودپسندی تفاوت جزیی و لطیفی وجود دارد که علامه نراقی معلم بزرگ اخلاق بدان اشاره دارد. وی بر این باور است که در خصلت تکبر، شخص خود را از دیگری برتر می داند، ولی در غرور انسان در نفس خویش به دلیل داشتن کمال یا نعمتی، خود را بزرگ بر می شمارد. بنابراین در تکبر خود را در مقایسه با دیگری ارزیابی می کند ولی در غرور بی توجه به دیگری و به دور از مساله مقایسه خود را بزرگ می شمارد، چرا که دارای کمال و یا نعمتی است که به نظر شخص افتخار آمیز می باشد.به هر حال، آن چه در این جا مورد بررسی قرار می گیرد همین مفهوم فارسی غرور یعنی تکبر و خودپسندی و خودبزرگ بینی است که نتیجه و پیامد افتادن در دام غرور و مکر دنیا و شیطان است.
شاید بتوان گفت که هر کسی خود را دوست می دارد و حب ذات امری طبیعی است؛ چرا که نفی خود به معنای نفی همه چیز و در نهایت افسردگی و خودکشی است؛ ولی انسان عاقل همان اندازه که جنبه های مثبت خود را می بیند هم چنین به سبب آگاهی شهودی به خود، از جنبه_های منفی خود نیز آگاه می باشد و تلاش می_کند تا آن را از میان بردارد و جنبه های مثبت خود را افزایش داده و تقویت نماید. بنابراین از دایره خودپسندی منفی بیرون است، این در حالی است که خودپسند منفی خود را فراتر از داشته_هایش می بیند و حتی جنبه های منفی خود را نمی_شناسد و یا نمی خواهد بشناسد و از آن آگاه شود.چنان که گفته شد، در این میان شرایط زیست آدمی در دنیا و وسوسه های دشمنی سوگند خورده به نام ابلیس و شیاطین همراهش عامل مهمی در فریب و غرور آدمی است تا دچار خودپسندی وتکبر ناپسند شود.در همین جوامع امروزی نیز بسیار دیده می شود که اشراف به سبب خودپسندی حکومت افراد غیر اشرافی را نمی پذیرند و از طرق گوناگون با آن مخالفت می_کنند. پول های بسیاری را هزینه می کنند که افرادی از جنس خودشان به حکومت و قدرت برسند و اگر فردی غیر اشرافی دارای همه توانایی_های مدیریت حکومتی به قدرت برسد با او مخالفت می کنند.آنان حکومت را مختص اشراف می دانستند و همین خودپسندی بود که موجب شد تا در اجرای برنامه دولت نیز سنگ اندازی کنند و اجازه ندهند تا دولت تمام توان به مقابله با دشمنان بر خیزد. در تفکر اشرافیت بنی اسرائیلی، اصولا ارزش در ثروت شخص است و ملاک های دیگر در چنان درجه ای از اعتبار قرار ندارند که تقدم شخص را برای حکومت موجب شود.
اصولا بسیاری از رفتارهای ناپسند ریشه در همین خوی تکبر و خودپسندی بشر دارد. این گونه است که در دام شیاطین گرفتار می آیند و در مسیری گام بر می دارند چیزی جز سقوط و هبوط را به دنبال نخواهد داشت. بی گمان انسان می_بایست تلاش کند که گرفتار دام غرور و فریب دنیا و شیطان نشود و نگذارد تا خودپسندی ناپسند در جانش لانه کند. برای رسیدن به این هدف مهم و با ارزش می بایست همواره خود را فقیر ذاتی بداند و در برابر عظمت مطلق الهی خود را ببیند.
انسان نمی بایست هرگز خود را تزکیه کند و مدعی شود که پاک و خالص است، چرا که چنین ادعای برای بیش تری مردم چیزی جز خودپسندی به دنبال نمی آورد. از این روست که خداوند فرمان می دهد تا به جای تزکیه نمودن خود تقوا پیشه گیرند. مراد از این تزکیه این است که خود را پاک و پاکیزه مطلق بداند و بی عیب و نقص بداند.این ها راهکارهایی است که خداوند برای رهایی از غرور و خودپسندی ناپسند بیان می کند. باشد در این مسیر گام برداشته و تعالی را برای خود رقم زنیم.

نوشته شده توسط admin در چهارشنبه, ۰۴ اسفند ۱۳۹۵ ساعت ۸:۰۰ ق.ظ

دیدگاه


دو + 8 =