فمینیسم و سعی در القاء فرهنگ تفکر آرمانی به زنان

فمینیسم و سعی در القاء فرهنگ تفکر آرمانی به زنان

ابوالفضل اقبالی
گروه فرهنگی : فمینیسم یکی از گفتمان‌های نوظهور در فضای فرهنگی غرب مدرن است که برابری زن و مرد در تمام شئون و عرصه‌های فردی و اجتماعی و خانوادگی را مطالبه نموده و در پی جنسیت‌زدایی از تقسیم کار در خانواده و اجتماع است .
در رویکردهای فمینیستی، خانواده به مثابه ساختاری ستم‌آلود است که باید براساس الگوهای فراجنسیتی، دگرگون شود. این جریان نوخاسته در مغرب زمین به مدد اقتدار سیاسی و اقتصادی غرب کم‌کم به بسیاری از کشورها راه یافت و حرکت‌های اصیل و بومی زنان در سراسر جهان را نیز متأثر از خود کرد.
با فراگیر شدن و نفوذ ارزش‌ها و هنجارهای زندگی مدرن و نفوذ منویات فمینیستی در میان زنان، سبک زندگی آنان به کلی متحول شده و زیستن به سبک سنتی جای خود را به شیوه‌ی زیست مدرن و منطبق با ادبیات توسعه داد. زنان در عمل توانستند آنچه را در آرمان توسعه ‌یافتگی برای خود در نظر می گرفتند، محقق ‌شده ببینند. حق مالکیت، امکان اشتغال و دریافت حقوق و حضور در جامعه در کنار مردان، رفع محدودیت‌های ایجاد شده توسط مرد خانه تحت عنوان غیرت، خارج شدن از مدیریت مرد در زندگی خانوادگی، امکان تحصیل در شرایط کاملا برابر با مردان، رها شدن از الزامات و اجبارها در روابط زناشویی، رهایی از مشقت‌های متعدد و مختلف کار خانه و به‌ خصوص رهایی از بارداری مکرر و بچه ‌داری مداوم و تبدیل شدن فرزندآوری به یک اقدام تحت مدیریت زن در زمان، موقعیت و کمیت تحت اراده‌ی کامل زن و…
اما این همه ماجرای فمینیسم و ره‌آورد آن برای زنان نیست. امروزه زنان غربی که به مدد جنبش‌های فمینیستی در ظاهر به حقوق و آزادی‌های اجتماعی و سیاسی دست یافته‌اند، زندگی خود را مواجه با تعارضات نقشی متعدد و آسیب‌های فردی و اجتماعی زیادی می‌بینند.
از آنجا که فمینیست‌ها با هرگونه از اشکال وابستگی زنان به مردان مخالف بوده و از ابتدا در جستجوی کسب استقلال زنان برآمدند، در کتاب‌ها و مانیفست‌های خود به شدت به مقولاتی چون ازدواج، حاملگی، مادری، خانه داری و… تاخته و زنان را از نزدیک شدن به آن‌ها بر حذر می‌داشتند
یکی از پیامدهای نحس جنبش دفاع از حقوق زنان در غرب، سلب آرزوی مادری به عنوان یک حق از زنان است. از آنجا که فمینیست‌ها با هرگونه از اشکال وابستگی زنان به مردان مخالف بوده و از ابتدا در جستجوی کسب استقلال زنان برآمدند، در کتاب‌ها و مانیفست‌های خود به شدت به مقولاتی چون ازدواج، حاملگی، مادری، خانه داری و… تاخته و زنان را از نزدیک شدن به آن‌ها بر حذر می‌داشتند.
سیمون دوبووار، یکی از تاثیرگذارترین رهبران جنبش فمینیسم و مؤلف کتاب جنس دوم می‌گوید: »هیچ زنی نباید مجاز باشد تا در خانه بماند و فرزندانش را بزرگ کند. جامعه باید به‌طورکامل متفاوت شود. زنان نباید حق انتخاب داشته باشند دقیقاً به این دلیل که در صورت داشتن حق انتخاب، بسیاری از آن‌ها سرگرم همان کارهای پیشین می‌شوند…« جسی برنارد چهره نام آشنایی از سران فمینیسم است که در کتاب »دنیای زنان« با تقسیم ازدواج به »ازدواج فرهنگی« که برای زنان جنبه آرمانی دارد و»ازدواج نهادی«که در واقعیت وجود دارد، ازدواج از نوع دوم را به نفع مردان و به ضرر زنان می‌دانست و خواستار رهایی زنان از آن بود.
وی می‌نویسد: »ازدواج برای مردان خوب و برای زنان بد است و تأثیر نابرابر زناشویی روی دو جنس، زمانی متوقّف خواهد شد که زن و شوهر از قید و بندهای نهادی رایج رهایی یابند و ازدواجی را در پیش گیرند که با نیازها و شخصیتشان بهترین همخوانی را دارد« .
سیمون دوبوار که تولید مثل را بردگی می‌خواند در این زمینه معتقد است: »به یاری آبستنی مصنوعی، تحوّلی کمال می‌پذیرد که به بشریت اجازه می‌دهد بر کار تولید مثل تسلط یابد. این تغییرها، بخصوص برای زن اهمیت فراوان دارد و زن می‌تواند تعداد آبستنی‌ها را محدود کند. از روی عقل آن‌ها را جزئی از زندگی خود کند، نه اینکه برده آن‌ها باشد« .خانواده‌زدایی فمینیست‌ها در فضای اجتماعی غرب باعث شد که مهدکودک‌ها جایگزین خانواده‌ها شده و »مادران کرایه‌ای« جای مادران واقعی را در میان کودکان بگیرند. سیاست‌های دولت‌های غربی که تنها ملاحظاتی همچون افزایش تولید و اخذ مالیات بیشتر را در معادلات خود فهم می‌کنند، یکی از علل مؤثر گسترش مهدکودک‌ها و جدا کردن فرزندان از دامان مادران است
خانواده‌زدایی فمینیست‌ها در فضای اجتماعی غرب باعث شد که مهدکودک‌ها جایگزین خانواده‌ها شده و »مادران کرایه‌ای« جای مادران واقعی را در میان کودکان بگیرند. سیاست‌های دولت‌های غربی که تنها ملاحظاتی همچون افزایش تولید و اخذ مالیات بیشتر را در معادلات خود فهم می‌کنند، یکی از علل مؤثر گسترش مهدکودک‌ها و جدا کردن فرزندان از دامان مادران است. رئیس حزب سوسیالیستی سوئد در یک اظهار نظر صریح می‌گوید: «انحصار والدین در زمینه سرپرستی کودکان را نمی‌توان فقط از طریق روش‌های غیر مستقیم شکست. دولت باید از راه‌هایی مانند این که کودکان را در مراحلی از رشدشان از پدر و مادر بگیرد، وارد عمل شود .این فرایند خانواده زدایی و مهدکودک محوری سرمنشاء بحرانی است که غرب هم اکنون با آن دست به گریبان بوده و آن بحران معنا و بحران هویت است. بشری که از کودکی نه کسی را پدر صدا زده است و نه مادری را در کنار خود دیده است اکنون که غرق در نعمت‌های مادی شده و سرگرم لذت‌ها و زرق و برق دنیا گشته است خلاء بزرگ بی هویتی را بیش از پیش احساس می‌کند. با نگاهی به آمار جرائم ناشی از بحران هویت در میان افراد جوامع غربی این ادعا بیشتر بروز و نمود پیدا می‌کند.
کودکان و نوجوانان در کشورهای غربی دچار مشکلات و بحران‌هایی هم چون بزهکاری و جرم، افت تحصیلی، سلامت و بهداشت، بحران هویت و معنویت، افسردگی و انزوای اجتماعی، تعارضات شخصیتی و کمبودهای عاطفی و… بوده و این پدیده نیز ارمغان افراط‌گرایی‌ها و تندروی‌های جریان‌های فمینیستی و سیاست‌های نادرست دولت‌های سرمایه داری می‌باشد
به گزارش آرازآذربایجان به نقل از مهر همچنین براساس مطالعاتی که در غرب صورت گرفته است کودکان از طلاق والدین آسیب‌های روحی جدی و شدیدی می‌بینند که تا سالیان درازی در خاطرشان باقی مانده و تأثیر آن در زندگی آن‌ها مشهود است و این مساله برای پژوهشگران غیرقابل پیش بینی بود . یک روانپزشک غربی به نام مل رومان معتقد است: تعداد کسانی که به درمان حرفه‌ای مشکلات عاطفی و رفتاری خود نیاز دارند، در میان کودکانی که با پدر و مادر مطلقه خویش زندگی می‌کنند۳۵ ??% بیشتر از کودکانی است که با والدین خود زندگی می‌کنند .
Arazazarbaiijan.farhangi@gmail.com

نوشته شده توسط admin در چهارشنبه, ۰۸ اسفند ۱۳۹۷ ساعت ۱۰:۲۸ ق.ظ

دیدگاه


9 + = دوازده