فقر مولد و مادر هنجارشکنی‌ها وآسیب‌های اجتماعی

فقر مولد و مادر هنجارشکنی‌ها  وآسیب‌های اجتماعی

گروه اجتماعی: فقر با بسیاری از مسائل و آسیب‌های اجتماعی از جمله بیماری‌های روحی و روانی، افزایش مرگ و میر، شکست تحصیلی، انواع هنجارشکنی‌ها و قانون گریزی‌ها، خشونت، پرخاشگری، اعتیاد، جرم و مصرف دارو ارتباط دارد، طوری که وقتی جامعه شناسان و کارشناسان مسائل اجتماعی به بررسی علل و عوامل بروز آسیب‌های اجتماعی در جامعه می?پردازند در نهایت به فقر می?رسند و از آن به عنوان مادر آسیب‌ها یاد می‌کنند.
فقر در جامعه به طور اساسی یک مشکل و آسیب است که کشش و زمینه بروز کج روی‌ها را در افراد ایجاد می‌کنند. با وجود این، نباید گفت که همه افراد فقیر مشکل ساز هستند، بلکه فقر به عنوان یک آسیب اجتماعی می‌تواند بستر بروز بسیاری از ناکامی‌ها باشد. در اغلب جوامع بشری تمکن اقتصادی با عزت افراد ارتباط مستقیم دارد. افراد در جوامع در حال توسعه براساس معیارهای اقتصادی رتبه بندی می‌شوند. برای افراد شرایط اقتصادی معیار و تعیین کننده طبقه اجتماعی‌شان محسوب می‌شود. در اصل تغییرات اجتماعی در جامعه به دلیل تحولات گوناگون در حوزه اجتماعی، ساختارها و… است. این در حالی است که بسیاری از تحولات چندان مناسب جامعه ما نیست و فقط به دلیل نارسایی‌های اقتصادی بروز کرده است. با تحولات اقتصادی و بروز فقر در جامعه افراد از طبقه اجتماعی خود فاصله گرفته و به این ترتیب برای دستیابی به طبقه اجتماعی قبلی خود تلاش می‌کنند. در این بین ممکن است تلاش‌های افراد برای کسب موقعیت اجتماعی با عزت همراه نباشد. در این مرحله هر قدر عزت افراد زیر پا گذاشته شود به نسبت آسیب‌ها نیز به سراغ این افراد می آید. برای مثال شخصی که بر سر چهارراه‌ها تکدی‌گری می‌کند یا فردی که به دلیل فقر مجبور به پذیرش هر شغل است، طبیعتا تحت شرایط موجود در اختیار مافیای مواد مخدر قرار می‌گیرد تا به عنوان توزیع‌کننده مواد مخدر بتواند هزینه‌های امرار معاش خود را تامین کند. افراد باز مانده از فرصت‌های تحصیلی یا فرصت‌های برابر در جامعه برای رشد و پیشرفت چاره ای جز پیوستن به گروه همسالان خود ندارند. شاید این گروه‌ها فرد را در مسیر بزهکاری هدایت کنند. در اصل فقر می‌تواند زمینه ساز بروز آسیب‌های اجتماعی در ابعاد گوناگون باشد و این امر در زنان و مردان با کارکردهای متفاوتی همراه است. برخی از زنان امروز در جامعه ما به دلیل نگاه مرد سالارانه حاکم با حداقل حقوق به فعالیت می‌پردازند. این در حالی است که شاید افراد در طبقات متوسط در حالت عادی از پذیرش این شغل و میزان درآمد خود امتناع کنند. برخی از زنان در جامعه برای به دست آوردن همین حداقل‌ها خود را موظف به پذیرش و انجام بسیاری از خواسته غیرانسانی از سوی کارفرما می‌کنند که هر یک از این عوامل می‌تواند به عنوان آسیب مطرح شود. برای مثال اعتیاد یک آسیب همه گیر در جامعه ما محسوب می‌شود. تعداد قابل توجهی از جوانان معتاد کشور به دلیل عدم تمکن مالی، عدم دستیابی به امکانات برابر و به دست آوردن فرصت‌های اجتماعی متناسب با شان و شخصیت خود و خانواده شان به این آسیب خانمان سوز گرفتار شده اند که در نتیجه امروز به عنوان معتاد مجبور به پذیرش برخی رفتارهای غیر انسانی در جامعه هستند. در ضمن این احساس نابرابری درون گروه‌‌های اجتماعی نیز قابل مشاهده است. برای مثال افراد تحصیلکرده که به دلیل محرومیت از اشتغال مناسب گرفتار فقر هستند، از تبعیض و نبود شایسته سالاری برای دسترسی به شغل و درآمد مناسب، رنج مضاعف می‌برند یا جوانان از اینکه برخلاف تسهیلاتی که برای برخی از اقشار جامعه وجود دارد، نمی‌توانند به دلایل مختلف از اموری مانند تفریح، پاتوق عمومی دوستانه و موسیقی متناسب با الگو‌های فرهنگی مطلوب خودشان بهره مند شوند. این افراد احساس تبعیض و محرومیت می کنند، چون الگو‌های فرهنگی رسمی و امکاناتی که بر پایه آن ارائه می‌شود نیز نمی‌تواند نیازها و علایق آنها را تامین کند.
با بررسی هر یک از آسیب‌های اجتماعی از جمله تن فروشی، روسپیگری، دزدی و… باید گفت بروز این آسیب‌ها به دلیل فقر است. با وجود فقر در جامعه افراد نیز توانایی تطبیق خود با شرایط کنونی را ندارند. این امر می‌تواند جزو ضعف کارکردهای فرهنگی کشور تلقی شود، اما برخی اندیشمندان از جامعه اسلامی انتظار دارند تا افراد با حفظ آبرو در مقابل ناملایمات ایستادگی کرده و تن به بی عزتی ندهند. این امر در شرایطی انتظار مناسبی از افراد جامعه است که در عرصه‌های فرهنگی به جد در این زمینه فعالیت شده باشد و دین به عنوان یک پایه اساسی در نسل جوان و نوجوان کشور نهادینه باشد، در غیر این صورت وقتی افراد توانایی تامین معاش خود و خانواده خود را ندارند طبیعتا روحیه و نشاط لازم را برای پذیرش اصول ایدئولوژی دین،مذهب و اخلاق را از دست می‌دهند و در این شرایط هم مذهب و هم عزت انسان مورد آسیب قرار می‌گیرد. در این شرایط افراد تحقیر شده و چاره ای جز پیوند با آسیب‌های اجتماعی ندارند. با بررسی هر یک از آسیب‌ها می‌توان گفت که هیچ فردی به خودی خود به سراغ تکدی‌گری،اعتیاد، روسپگری و… نمی‌رود، بلکه این آسیب‌ها به دلیل عدم تمکن مالی و مشکلات اقتصادی در سطح بالایی قرار دارد. در اصل بین وضعیت اقتصادی افراد و آسیب‌های اجتماعی تهدید کننده آنها رابطه مستقیم وجود دارد.
توانمند سازی‌ها می‌تواند موثر باشد، اما فقط به صرف آموزش مهارت به افراد نمی‌توان کاری از پیش برد. برای مثال اگر بسته‌های آموزشی با هدف توانمندسازی، مقابله با آسیب‌ها و ناملایمات زندگی در اختیار افراد قرار گیرد، اما آنها توانایی کنترل خود را در ایجاد حس برابری با طبقات اجتماعی نداشته باشند به نسبت کسب این مهارت‌های چندان مناسب نیست. این در حالی است که افراد توانمند در انتخاب‌های خود افراد موفقی هستند و اگر آنها در فقر به سر ببرند طبیعتا عزتشان نیز از بین می رود. در اصل کسب مهارت و توانمندسازی بدون عزت هیچ ارزشی ندارد. در ضمن عزت افراد فقط در گرو مسائل مالی نیست، اما فقر می‌تواند این ویژگی بارز انسانی را تحت تاثیر قرار داده و از شدت و حدت آن بکاهد. هم اکنون برخی مسائل در جامعه همچون رقابت‌های مالی، تجمل گرایی و… خارج از اصول مذهبی و دینی حرکت می‌کند. در این شرایط باید افراد را از لحاظ مالی و چگونگی کسب و امرار معاش توانمند کرد تا زمینه بروز دیگر آسیب‌ها از بین برود. در چند سال اخیر بسیاری از برنامه‌ها و سیاست‌های اقتصادی دولت‌ها عزت عمومی را زیر سوال برده است. برای مثال پرداخت یارانه نقدی عزت جامعه را زیرسوال برده و این سیاست جامعه را به سمت گدا پروری سوق داده است. این امر یک تعریف جدید از تکدی‌گری سیستماتیک از خود به جای گذاشته است. این طرح به هیچ عنوان نه برای اقتصاد و نه در ارتقای رفاه اجتماعی موثر بود، بلکه این سیاست جامعه را به سمت گداپروری سوق داد. این در حالی است که سیاست‌های کشور در زمینه مهارت آموزی چندان موثر نیست. در یک کلام اگر مجموعه‌ای از موارد مناسب در جامعه همچون ارتقای سلامت روان، نحوه مقابله با خشم، چگونگی مدیریت بحران و… وجود نداشته باشد، طبیعتا آن جامعه با فقر درگیر و در معرض آسیب‌های اجتماعی قرار خواهد گرفت.

نوشته شده توسط araz در چهارشنبه, ۲۴ شهریور ۱۳۹۵ ساعت ۴:۳۳ ق.ظ

دیدگاه


9 × پنج =