فریب آمار را نخوریم، وضعیت بدتر از این حرفهاست
گروه تحلیل: گزارش صندوق بینالمللی پول، ایران را در جایگاه هفدهم جدول نرخ بیکاری در جهان معرفی کرده است. بر این اساس ایران با نرخ ۱۳٫۱ درصد در حالی رتبه هفدهم را به خود اختصاص داده که کشورهایی چون یونان، اسپانیا، پرتغال و چند عضو دیگر اتحادیه اروپا نرخ بیکاری بیشتری دارند.
با نگاه مثبت و تبلیغاتی میتوان گفت همین که چند کشور اروپایی نرخ بیکاری بیشتری دارند مایه امیدواری و دلگرمی ما میتواند باشد (!) اما اندکی دقت این واقعیت را پیش رو قرار میدهد که صرف قرار داشتن در میان ۲۰ کشور دنیا که نرخهای دو رقمی دارند اسباب نگرانی و به منزله هشداری جدی است و هنگامی میتوان ابعاد قضیه را دریافت که چند نکته مورد توجه قرار گیرد:
نخست این که ۱۶ کشوری که نرخ بیکاری آنها بیش از ایران اعلام شده به ترتیب عبارتند از:
مقدونیه (۳۰ درصد)، بوسنی (۲۷ درصد) یونان (۲۶٫۹)، اسپانیا (۲۶٫۸)، آفریقای جنوبی (۲۶)، صربستان (۲۵)، سودان (۱۹)، ارمنستان (۱۸٫۵)، پرتغال (۱۷٫۴)، قبرس، گرجستان تونس، کرواسی، بلز، جاماییکا و اسلواکی (از ۱۷ تا ۱۳٫۶ درصد)
هیچ یک از این ۱۶ کشور تولید کننده نفت وگاز نیستند. به عبارت دیگر نفت و گاز یکی از بزرگترین جاذبه های سرمایه گذاری است و همین سرمایه گذاریها اشتغالزاست. از این رو حضور ایران در این فهرست از فقدان سرمایه_گذاری در حوزه نفت و گاز و چالشهای جدی این دو صنعت به خاطر تشدید تحریمها حکایت میکند. ضمن این که هیچ یک این کشورها همسایه ما و در این منطقه نیستند و حضور چند کشور اروپایی نباید این توهم را ایجاد کند که وضع اشتغال ما به آن بدی که تصور میکنیم نیست.
فراموش نکنیم جایگاه ایران بر اساس نرخ ۱۳٫۱ درصدی هفدهم اعلام شده است. این نرخ اما از کجا آمده است؟ از احتساب کسی که در هفته قبل تنها یک ساعت کار کرده در زمره شاغلین، از محاسبه نکردن کسانی که تنها چند ساعت در هفته کار میکنند و اصطلاحا اشتغال ناقص دارند در جمع بیکاران و از چشم پوشی از جمعیتی که واقعا بیکار است اما چون متقاضی کار نیست در بخش جمعیت غیر فعال تعریف میشود، به عبارت دیگر زن تحصیل کرده ای که به دنبال کار نیست به سبب تعلق به جمعیت غیر_فعال بیکار محسوب نمیشود ولو واقعا بیکار باشد.
در واقع این جمعیت فعال است که به دو بخش شاغل و بیکار تعریف میشود و تازه کسی که هفته قبل یک یا دو ساعت کار کرده یا سربازی که دوران خدمت وظیفه را میگذراند و مقرری دریافت میکند نیز شاغل به حساب میآید و همه اینها جمعیت بیکاران را به نسبت جمعیت فعال ۱۳٫۱ درصد نشان میدهد. حال آن که بخش قابل توجهی از جمعیت غیر فعال این قابلیت را دارد که چون شاغل نیست در زمره بیکاران احصا شوند و شاخص ۱۳٫۱ درصد را بالا ببرند.
آمارها حاکی از آن است که نرخ بیکاری در جوانان سر به ۲۷ درصد میزند و نیم میلیون نفر نیز کمتر از ۱۶ ساعت در هفته کار میکنند. به بیان دیگر اگر قدری چاشنی واقعیت را در این آمار بالا ببریم میتوانیم رتبه ایران را تک رقمی هم تصویر کنیم.
این نکته را هم باید لحاظ کرد که در برخی کشورهای دیگر بالا بودن نرخ بیکاری به خاطر پایین آوردن نرخ تورم است. به همین خاطر اصطلاح »شاخص فلاکت« ابداع شده که از مجموع دو نرخ بیکاری و تورم به دست میآید. به بیان دیگر نرخ بیکاری ۲۰ درصدی با نرخ بیکاری ۱۰ درصدی، شاخص فلاکت ۳۰ درصدی را پیش رو قرار میدهد و پایین بودن یکی میتواند توجیه بالا بودن دیگری باشد. اقتصاد ایران اما به تورم ۴۰ درصدی هم مبتلاست و نرخ بالای بیکاری با تورم پایین توجیه نمیشود.
از سوی دیگر اقتصاد ایران به هیچ یک از ۱۶ کشور دیگر که نرخ بیکاری بالا دارند شبیه نیست. بنابراین چنین نرخی خصوصا با توجه به این که نصف عدد واقعی مینماید قابل توجیه نیست.
با این همه جا دارد روشن شود اولویت اقتصاد ایران کدام است: نرخ بیکاری، نرخ تورم یا وضعیت یارانهها؟ مادام که این اولویت مشخص نشود برای کاهش نرخ تورم دولت اقدام به کاهش نرخ ارز میکند تا با واردات کالاها قیمتها را پایین بیاورد و در نتیجه به بیکاری دامن میزند و برای ایجاد رضایت، نقدینگی پمپاژ میکند و عملا تورم را بالا میبرد.
به نظر میرسد برای جامعه دستکم در کوتاه مدت نرخ تورم مهمتر از کاهش نرخ بیکاری باشد چرا که بخشی از نیروی کار ایران اساسا مایل به ورود به جمعیت فعال کشور نیست. از این رو اولا نباید خود را با آمارهایی بفریبیم که میدانیم گاه از واقعیت دور است و ثانیا در تحلیلهای داخلی به شاخص فلاکت بیشتر توجه کنیم که هر دو را در نظر دارد.
نوشته شده توسط admin در دوشنبه, ۲۰ آبان ۱۳۹۲ ساعت ۶:۱۱ ق.ظ