فرهیختگی زنان در جامعه مدرن با تفکر سنتی

فرهیختگی زنان در جامعه مدرن با تفکر سنتی

زینب صفری
گروه فرهنگی: تجربه زن بودن در دنیای مدرن تجربه عجیبی است. زن بودن در این دنیا اغلب از خلال هزاران نقش و موقعیت متضاد و متناقض تعریف شده در شکاف های میان سنت و مدرنیته حرکت می کند و »زن« ناچار باید به دنبال ترفندهایی برای سازگاری بیشتر آنها، مطلوب کردن شان و گاه حذف و انتخاب یکی به نفع دیگری باشد.
این فرآیند مداوم »انتخاب« با ایجاد سازگاری میان نقش ها و تعاریف متضاد اغلب آنقدر دشوار است که خیلی از زن ها عطای آن را به لقایش می_بخشند، کنار می نشینند و ترجیح می دهند انسان های تعریف شده در قالب همان کلیشه_های غالب باشند.
اما دشواری زن بودن درست از جایی آغاز می_شود که می خواهد پایش را آن سوی کلیشه_های غالب بگذارد؛ یعنی جایی که می_خواهد هم مادر و همسر باشد و هم مدیر سیاستمدار، هنرمند و …! هم فرهیخته و باسواد باشد، و هم زیبا و سالم، این زن ها در دنیای مدرن باید در جبه های مختلفی بجنگند.
آنها باید تلاش کنند در شرایط عمدتا نابرابر مهارت های مختلف که لازمه حضورشان در جامعه است را کسب کنند. آنها باید مدام در حال اثبات خود و توانایی های شان باشند تا شاید باز هم در شرایط نابرابر، سهمی به آنها در طبقه_بندی_های اجتماعی داده شود.
آنها باید در عین جنگیدن در همه این ساحتها همچنان »زن« باقی بمانند و ویژگی های منحصر به فرد زن بودگی، ظرافت های زنانه شان احساسات مادرانه شان و … را حفظ کنند، تا به ویژه در نقش های مادری و همسری دیده شوند و دوست داشتنی باقی بمانند.
آنها باید حواس شان به تنظیم نقش هایی که عمدتا در فضای سنتی برای زنان تعریف شده اما دامنه شان به دنیای مدرن کشیده شده (مثل نقش مادری، همسری و خانه داری کنار تلاش برای استقلال مالی و عاطفی) باشد و همه اینها در حالی است که یک سیکل بی پایان از نابرابری – عقب داشته شدگی – زنان را همراهی می کند.
مشقت زن بودن در این دنیا با زنان چه خواهد کرد؟ زنانی که توانسته اند معادله پیچیده مادر و همسر بودن، تحصیلکرده بودن، فعال اجتماعی و سیاسی و اقتصادی بودن و رشد کردن و موفق شدن و سالم و زیبا ماندن را حل کنند، چه روایتی از این تجربه دارند؟ مطالبه هایی همچون انتخاب وزیر و رئیس جمهور زن چه زمان قرار است به امری عادی و پذیرفته شده تبدیل شوند؟ مشقت زن بودن همچنان ادامه دارد.
زنانی هم که از عرصه های خصوصی خانه و خانواده فراتر عمل کرده و به فعالیت شغلی می_پردازند، عملا با دو کارفرما در درون خانه و بیرون خانه مواجه اند که از ایشان خدمت رسانی را در عالی ترین شکل آن می طلبند، بدون این که از فشار مضاعفی که زنان متحمل می شوند آگاه باشند یا بدان توجهی داشته باشند، ضمن این که معمولا زنان از امنیت شغلی نیز برخوردار نیستند و نیروی کار موقت، یا پاره وقت و فاقد بیمه و مزایای شغلی را شکل می دهند. سقف شیشه ای برای مانع شدن از رشد زنان در سلسله مراتب پیشرفت شغلی و نیل ایشان به مسئولیت های اجرایی و مدیریتی نیز همچنان محکم بر جا و برقرار است.
در تحولات اخیر در صحنه سیاست ایران نیز همچنان زنان توانمند این سرزمین با درهای بسته روبرو هستند و همه را با این شگفتی روبرو کرده_اند که چگونه است که در کشور همسایه و برادر یعنی افغانستان چندین وزیر زن در کنار وزرای مرد به خدمت به جامعه مشغولند و این سوی مرز، برخی، سخن از ناتوانی زنان ایرانی در سطوح وزارت می رانند. زنان از تجربیات مدیریتی کمتری در ایران برخوردارند، به دلیل این که عرصه تجربه اندوزی مشابه آنچه برای مردان میسر است، برای شان فراهم نشده است.
راه چاره این نیست که زنان را همچنان از عرصه های تجربه اندوزی محروم بدارند، بلکه ضرورت دارد همان عرصه آزمون و خطا را که مردان همواره از آن بهره مندند برای شان تامین کرد و فرصتی فراهم آورد تا شاید همان ویژگی_های زنانه، این بار در کسوت مسئولیت پذیری شان در قبال جامعه و نه فقط خانواده، در بوته آزمایش قرار داده شود تا خلاقیت ها و اندیشه ورزی و نوآوری های حاصله زمینه حضور و شکوفایی بیابد. زنان، برای نقش های سنتی خویش ارج و قرب قائل اند، اما همانگونه که مردان خود را محدود به ایفای نقش فرزندپروری نمی کنند، بلکه از استعدادهای خود در عرصه_های متفاوت و متنوعی بهره برداری می_کنند، زنان نیز به عنوان تشکیل دهنده نیمی از جمعیت و گروه های فعال اقتصادی چشم امید به تدبیر دولتمردان امروز ایران دارند که جامعه اقتصاد، سیاست و فرهنگ این کشور را از حضور فعال و ثمربخش نیمی از نیروی انسانی مولد توسعه محروم نکنند. تنها در شرایط تسهیل و جلب مشارکت بهترین استعدادها اعم از زن و مرد در این کشور است که شایسته سالاری می تواند محقق شود.وجود شرایط نابرابر باعث می شود تا زنان امکان کسب تجربیات لازم برای فعالیت در حوزه های مختلف را به دست نیاورند. وجود شرایط نابرابر باعث می شود تا زنان دارای ایده و انگیزه نتوانند از امکانات جامعه به نحو بهینه ای برای پیشرفت و ترقی اقتصادی استفاده کنند. این وضعیت در کشورهای در حال توسعه به شکل پررنگ تری وجود دارد.
نکته حائز اهمیت اینجاست که زنان در هر جامعه مدرنی می باید در کنار فعالیت های خارج از خانه، توجه ویژه ای نیز به محیط درون خانواده خود داشته باشند و نقش های سنتی خود در جایگاه مادر یا همسر را نیز به نحو شایسته ای به انجام برسانند.
به عبارت دیگر مسیر زنان در یافتن جایگاه خود در هر جامعه ای به اندازه کافی دشوار و صعب العبور است. پس در چنین شرایطی به جای آن که متولیان امر چه در امر قانون گذاری و چه در عرصه اجرا به فکر تسهیل فعالیت نیمه عمدتا غیرفعال جامعه باشند، با استمرار و شیوع نابرابری_های جنسیتی از طریق دلیل تراشی های مختلف، موانع تازه ای را بر جامعه زنان تحمیل می کنند.
مطالبه گری به حق جامعه زنان امروز ایران نسبت به رفع نابرابری های جنسیتی امری است که نمی توان نسبت به آن بی تفاوت ماند.
زمانی که بحث اعطای حق رأی به زنان در کشور مطرح بود نیز گروه های مختلفی با برخی به اصطلاح سختگیرانه درصدد مخالفت با این ایده بر آمدند اما با گذر زمان شاهدیم که نه تنها این حق به طور کاملا بدیهی مورد پذیرش جامعه قرار گرفته، بلکه معدود حکومت هایی که همچنان بر زنان حق رأی قائل نشده اند، از سوی مردم ما و سایر ملل مورد شماتت قرار می گیرند.
لذا به نظر می رسد برای ایجاد تحول در سطوح مختلف می باید با تکیه بر روحیه مطالبه گری زنان امروز جامعه ایران و با استفاده از عزمی همه جانبه، یک بازنگری اساسی و عمیق بر اساس یک نگاه آسیب شناسانه نسبت به عرصه های مختلف نابرابری جنسیتی در کشور داشت.

نوشته شده توسط admin در پنجشنبه, ۲۳ شهریور ۱۳۹۶ ساعت ۷:۴۶ ق.ظ

دیدگاه


× 5 = سی