فرهنگ عمومی در بزنگاه تعریف

فرهنگ عمومی در بزنگاه تعریف

علی رزم آرای
گروه فرهنگی: در تعریف فرهنگ عمومی دو جهت عینی و اعتباری نقش دارند. نمی‌توان در تعریف فرهنگ عمومی مبنا و تکیه‌گاه را صرفا ً مبادی خارجی عینی قرار داد. در تعریف الفاظی همچون خورشید، زمین، انسان، کتاب و… با توجه به آنچه هست، می‌توان به تعریفی دست یافت و اغراض و اعتباریات، در این تعارف تأثیری ندارند.
در این موارد، هیچ جهت قراردادی و اعتباری در تعریف وجود ندارد. البته الفاظ، وضعی و اعتباری است اما برای رسیدن به تعریف حقیقی این گونه مفاهیم، جهات اعتباری تأثیری ندارد. اما در تعریف فرهنگ عمومی یک جهت اعتباری و قراردادی نیز وجود دارد که نمی‌توان از آن خلاص شد. پس در پاسخ به این سئوال که فرهنگ عمومی چیست؟ همه پاسخ از عینیات و واقعیات برنمی‌خیزد، بلکه بخشی از پاسخ هم از این ناشی می‌شود که ما فرهنگ عمومی را چه می‌دانیم؟ در نتیجه ترکیبی از واقعیت و اعتبار تعریف فرهنگ عمومی را می‌سازد، که البته همین وضعیت در تعریف خود فرهنگ هم وجود دارد. غرض از طرح این نکته مهم این است که پس از ارائه فروض مختلف برای فرهنگ عمومی، باید مرجع صلاحیت¬داری از میان تعاریف ارائه شده پاسخ سئوالاتی را که در زمینه فرهنگ عمومی وجود دارد، ارائه دهد. پس نمی‌توان در طی یک نوشتار، به جمع بندی رسید و بتوان به ضرس قاطع ادعا کرد که این جمع¬بندی تعریف جامع و مانعی است.
احتمالات ادبی در ترکیب فرهنگ عمومی در ابتدا باید بررسی کرد که نوع ترکیب فرهنگ عمومی از نظر ادبی چیست؟ آیا صفت و موصوف است یا مضاف و مضاف¬الیه؟ و در صورت اول آیا قید، تخصیصی است یا توضیحی؟ پس در مجموع سه احتمال قابل تصور است: ۱-عمومی، صفت برای فرهنگ باشد لیکن نه به عنوان تخصیص، بلکه به عنوان وصف توضیحی. در این فرض، فرهنگ عمومی یعنی فرهنگی که دارای وصف عمومیت است.
۲-عمومی، مضاف‌الیه برای فرهنگ باشد: فرهنگ عمومی یعنی فرهنگی که متعلق به عموم مردم است و مترادف با فرهنگ عامه.
۳-عمومی وصف و قید مخصوص برای فرهنگ باشد، فرهنگ عمومی یعنی عرصه‌ای از فرهنگ باشد، فرهنگ که رابطه‌ای مستقیم با عموم مردم دارد. در برابر فرهنگ خاصه که بخشی یا قلمرویی یا جنبه‌ای از فرهنگ قلمداد می‌شود که چندان رابطه مستقیمی به عموم مردم ندارد. آنچه از استعمال این ترکیب و کاربرد آن در زمینه‌های مختلف استفاده می‌شود، این است که احتمال اول و دوم، منتفی است.
منظور از فرهنگ عمومی بیان یکی از ویژگی‌های فرهنگ که تعلق آن به عموم مردم است نیست، همچنین مراد، این نیست که بخواهیم یکی از شئوون عمومی مردم را که همانا فرهنگ است بیان کرده باشیم، بلکه از نظر ما به وجوه، ابزارها، جنبه‌ها و یا قلمروهایی از فرهنگ که مرتبط با عامه مردم باشد فرهنگ عمومی اطلاق می‌شود. در برابر جنبه‌ها و وجوهی که مرتبط با بخش‌های خاص، اختصاصی، و تخصصی است، از مفهوم فرهنگ عمومی خارج است.
تعاریف قابل فرض فرهنگ عمومی ۱ فرهنگ عمومی عبارت است از بخشی از فرهنگ که از شیوه رفتارهای عمومی مردم (یا عرف جامعه) ساخته می‌شود یا تأثیر مشهود می‌پذیرد. در برابر بخش دیگری از فرهنگ که توسط دستگاه‌های خاص یا اقشار خاص، شکل می‌گیرد.
۲- فرهنگ عمومی، عناصری از فرهنگ است که عامه مردم در کیفیت آن نقش دارند در برابر عناصری که اقشار خاصی در تکوین آن مؤثرند مانند علوم یا قوانین یا … اگر هر کدام از این عناصر را اجزائی از فرهنگ بدانیم.
۳-فرهنگ عمومی، مؤلفه‌ها و ابعادی از فرهنگ است که :شامل عمومی مردم می‌شود و همگان با آن سروکار دارند و یا عموم مردم نسبت به آن حساسیت و شناخت دارند. و یا زندگی عمومی مردم را مستقیما ً تحت تأثیر قرار دهد که تباین مفهومی هر کدام از این سه قید با دیگری روشن است و مورد تأکید. ۴- ظواهر و مظاهری از کیفیت فرهنگی جامعه، که در معرض عموم قرار می‌گیرد، فرهنگ عمومی است یا نمودهای بارز و ظاهر فرهنگی که عموم اقشار را در بر می‌گیرد در برابر جنبه‌های پنهان و دیر نمای فرهنگی. ۵ـ فرهنگ عمومی عبارت است از عرصه‌هایی از فرهنگ که عموم جنبه‌ها و عرصه¬های زندگی مردم را تحت تأثیر قرار می‌دهد یا عرصه‌های فراگیر و عام فرهنگی؛ در برابر عرصه‌هایی که بر بخش محدودی از زندگی انسان‌ها تأثیر دارد. ۶ـ فرهنگ عمومی مؤلفه هائی از فرهنگ است که تأثیرات آن عام و فراگیر باشد. در برابر مؤلفه‌هائی مؤثر بر اقشار خاص. ۷ وجوه و عناصر فرهنگی مشترک بین عامه مردم جامعه، فرهنگ عمومی است. مانند زبان، دین عادات و رسوم، … در برابر وجوه خاص، قومی صنفی، جغرافیائی، قبیله‌ای، فرقه‌ای، … نقد و بررسی برای تعریف حقیقی امور و حقایق علمای منطق بیان دو جزء را ضروری می‌دانند: یکی تبیین جنس آن حقیقت یا شیء، و دیگری مشخص کردن فصل آن. جنس مبین مفهوم عامی است برای حقیقت مورد تعریف، زیر مجموعه‌ای از آن است و فصل وجه تفصیل و تفکیک امر مورد نظر با امور دیگری که جنس شامل آن‌ها هم می‌شود.
گرچه بدست آوردن جنس و فصل حقیقی اشیاء، دشوار همان طور که گفته شد، در تعریف فرهنگ عمومی، ما ناگزیر از گزینش، اعتبار فرض و قرارداد هستیم لذا می¬توان با ملاحظه و نقد و بررسی جنس‌ها و فصل¬های مختلفی که در تعاریف مورد نظر را انتخاب کرد و یا با تلفیق و ترکیب بین چند فصل، به صورت تردید با لفظ یا به تعریف فرهنگ عمومی دست یافت.
اکنون باید معلوم کرد که از بین فصول منطقی ما از عمومیت در فرهنگ عمومی، عمومیت کّمی و آماری است یا عمومیت کیفی؟ بدین معنی که منظور ما از عمومیت، عموم افراد جامعه است یا عموم جنبه‌های زندگی آنان؟ و آیا این صفت ناظر به تأثیر پذیری است؟ یا اصلا ً مراد از عمومیت، قابلیت درک عمومی آن است که در نتیجه فرهنگ عمومی را آن سطح و مرتبه‌ای از فرهنگ می‌دانیم که ظاهر، آشکار و در معرض دید همگان است؟ شاید تفکیک مصادیق، در این تعابیر و قیود مختلف، اندکی مشکل باشد، ولی مواردی یافت می‌شود که با انتخاب یکی از این فصول منطقی، مشمول تعریف فرهنگ عمومی قرار نمی‌گیرند اما با فرض فصل دیگر، مشمول می‌شوند.گر چه در برخی از کاربردهای اصطلاح فرهنگ عمومی، تعریف اخیر مراد و منظور می‌شود، و لیکن پذیرفتن این تعریف حیطه فرهنگ عمومی را خیلی محدود کرده، مرتبه نازلی از مراتب کلیت وادی فرهنگ را تحت پوشش آن قرار خواهد داد.

نوشته شده توسط admin در سه شنبه, ۲۸ آبان ۱۳۹۲ ساعت ۷:۳۲ ق.ظ

دیدگاه


× نُه = 45