فرهنگ شهرسازی در الگوی اسلامی ایرانی پیشرفت

فرهنگ شهرسازی در الگوی اسلامی ایرانی پیشرفت

علی رزم‌آرای
گروه فرهنگی: بازتولید حیات طیبه‏ى اسلامى و شکل¬گیری انسان حی متاله هدف غایی الگوی اسلامی ایرانی پیشرفت است. وجه تمایز انسان و سایر مخلوقات در حی متاله اوست. حی متاله در حیات اسلامی تبلور می¬یابد. بستر فیزیکی اجرای الگوی اسلامی ایرانی پیشرفت محیط انسان ساخت است. نظام شهرسازی به عنوان دانشی که به انتظام محیط انسان ساخت در تعامل با محیط طبیعی توجه دارد. باید بتواند مناسب‌ترین بستر شکل¬گیری و تحقق این الگو را ترسیم و ارائه نماید. اگر این نظام به درستی شکل نگیرد موانع محیطی بسیاری در تحقق الگو و باز_تولید حیات طیبه اسلامی پدید می¬آید و ممکن است اجرای آن‌را با مشکل جدی مواجه کند. ارائه نظریه در خصوص نحوه انتظام و استقرار محیط¬های انسان ساخت در بستر زمین در ادبیات رشته¬های معماری، شهرسازی، جغرافیا، اقتصاد علوم اجتماعی، روان شناسی مورد بحث قرار گرفته است یکی از مهم‌ترین خاستگاه¬های این نظریات جایی است که نمود کالبدی و فیزیکی آن¬ها مطرح می¬شود. شهرسازی یکی از رشته¬هایی است که به دلیل مرتبط بودن با نحوه استقرار و انتظام محیط¬های انسان ساخت بستری برای تبادل نظر پیرامون این موضوع بوده است.
در تعریف شهرسازی تعابیر و تعاریف فراوانی وجود دارد. برخی شهرسازی را علم و هنر اسکان بشر دانسته¬اند. برای مثال فرهنگ لاروس آن‌را علم و نظریه اسکان بشر تعریف می¬کند. امروزه به مدد توسعه مسایل شهری علوم زیر¬مجموعه¬ شهرسازی نظام یافته¬تر ظاهر شده¬اند و از آن¬ها می¬توان به برنامه¬ریزی شهری، طراحی شهری برنامه¬ریزی محیطی و برنامه¬ریزی منطقه¬ای نام برد. در طول چند دهه اخیر دانش شهرسازی از چارچوب اولیه خود، یعنی علوم مهندسی و ساختمانی دور شده و به حوزه فرهنگ¬شناسی علوم اجتماعی و انسانی نزدیک شده است. امروز دانش شهرسازی به عنوان یک علم یا فن محسوب نمی¬شود، بلکه به عنوان یک دانش میان رشته¬ای تلقی می¬گردد. دانشی میان رشته¬ای که نقش هماهنگ کننده و برنامه¬ریز امور شهرها و سکونتگاه¬ها را بر عهده دارد. در کل می¬توان از شهرسازی به دانش انتظام محیط¬های انسان ساخت بر بستر کره خاکی نام برد. هدف از این دانش خلق فضاهایی است که نیازهای انسان در آن جامه عمل پوشانده شود. صاحب‌نظران حوزه شهرسازی که طیف وسیعی از معماران فرهنگ شناسان، اقتصاددانان، متخصصان علوم اجتماعی، علوم رفتاری و… را شامل می¬شود که نظریات خود در این حوزه را معمولا ً بر بستر نظریات با دسته¬بندی¬های فلسفی گوناگون بنا می¬کنند. در یک نگاه کلی آنان به دنبال این هستند که قوانین حاکم بر نظام خلقت، شامل رابطه میان انسان¬ها، رابطه انسان با خود و رابطه انسان با محیط را استخراج و از طریق تدبیر اندیشی پیرامون آن به بیان نظریات پیرامون استقرار انسان در فضاهای دست ساخته خودش بپردازند.
سیر اندیشه¬ها: مروری بر پیشینه نظریات شهرسازی از جهات متفاوت (فلسفی، فرهنگی علمی، اجرایی و مدیریتی) حایز اهمیت است. مکاتب و نظریات گوناگون در پاسخ به مسئله انتظام محیط، تلاش¬هایی با رویکردهای متفاوت داشته¬اند. علوم مرتبط با معماری قدیمی¬ترین تلاش¬های علمی صورت گرفته در زمینه انتظام محیط به حساب می¬آیند. از این رو ممکن است در بیان سیر اندیشه¬ها در این حوزه نظریات شهرسازی ممزوج با نظریات معماری باشند.
نگرش اقلیمی:نگرش اقلیمی عامل اساسی در شکل¬دهی محیط انسان ساخت را اقلیم می¬داند و انسان را مقهور طبیعت معرفی می¬کند از آنجا که عمده¬ترین اشکال وارد بر این نگرش ناتوانی آن در تبیین به وجود آمدن فرم¬های گوناگون در شرایط اقلیمی یکسان است، نگرش بعدی یعنی نگرش شکلی توجهات را به خود جلب می¬کند. نظریه¬پردازان این نگرش بر این اعتقادند که شکل¬ها با تناسبات یکسان مبنای شکل¬گیری فضاها بوده¬اند. نگرش تاریخی تکاملی این نظر را تکمیل می¬کند و سیر تاریخی را در تکامل شکلی موثر می¬داند. از آنجا که این نظریات نیز در لحاظ روابط به وجود آمده در کالبد و توصیف و تبیین آن¬ها کامل نیستند نگرش فضاگرا شکل می¬گیرد. (برای مثال در نظریات شولتز مبنی بر اینکه نگرش¬های قبلی به نقش انسان توجهی نداشته¬اند، انسان¬محوری مطرح می¬شود) خود این نظریات با اندیشه¬های دیگران (برای مثال امس راپاپورت) که جای عوامل فرهنگی و تاثیر آن در انتظام فضاها را خالی می_بیند به سمت نگرش¬های فضاگرایانه با اولویت بررسی¬های فرهنگی پیش می_رود و در سیر تکامل خود در ایران با تلاش¬های اندیشمندان داخلی (همچون نصر، اردلان و فلامکی) و اندیشمندان خارجی (بورکهارت، کربن، استیرلن) به نگرش معناگرایانه در معماری و شهرسازی تبدیل می¬شود. عمده نگرش¬هایی که معناگرا نیستند (اقلیمی، شکلی، تاریخی تکاملی و…) کوشش می¬کنند تا انسان را در نظم بخشی به محیط موفق کنند. این در حقیقت کاری از جنس خلقت است که در ید خداوند است. جالب اینکه او خود انسان را خلیفه¬ا… روی زمین قرار داده و ابر و باد و مه خورشید و فلک را در کار او کرده تا انسان عبادت خدا را بجا آورد و لحظه¬ای از او غافل نباشد. ولی سیر تفکرات و توجهات به گونه¬ای است که در سده¬های اخیر انسان به کلی از خود غافل شده و در کار ابر و باد و مه خورشید و فلک در آمده و علوم محیطی انسان را سرگرم هدفی پوچ و در خلاف جهت هدف در نظر گرفته¬شده برای خلقتش قرار داده¬اند. مادامی که محور توجهات انتظام محیط، انسان نباشد و علوم در راستای به هدف رسیدن او تنظیم نگردند انحراف از مسیر حقیقی خلقت روز به روز بیشتر شده و تلاش¬های پراکنده یا حتی تلاش¬های متفکران علوم دینی و حوزه¬های فرهنگی اجتماعی، اقتصادی به نتیجه نخواهد رسید. نگرش¬های معناگرا و در نگاه معنایی محقق به دنبال آن نیست که تکامل کالبدی را بیابد یا نقش اقلیم را بررسی کند، بلکه به دنبال ریشه شکل¬گیری پیوند کالبد و معنا و کیفیت این ارتباط است.

نوشته شده توسط admin در دوشنبه, ۳۰ دی ۱۳۹۲ ساعت ۵:۰۵ ق.ظ

دیدگاه


8 × = هفتاد دو