فرهنگ خوب زیستن با میزان خرد ممکن است

فرهنگ خوب زیستن با میزان خرد ممکن است

ابراهیمی دینانی
گروه فرهنگی: تمام حواس انسان با هم مرتبط هستند. اما این ارتباطات را عقل می شناسد و آنها را با هم میزان می کند، عقل، میزان میزان هاست. اگر عقل میزان را رعایت کرد در امور دنیا میزان رعایت می شود.
انسان با میزان عقل درست زندگی می کند. عالم در میزان خودش دارد کار می کند و میزان را رعایت می کند. هر حیوانی، هر نباتی میزانی دارد و از میزان خودشان خارج نمی شوند. متأسفانه تنها انسان است که از میزان خودش خارج می شود.
در عقل، عشق هم هست. اگر محبت باشد ولی عقل و خردی نباشد که آن محبت را نفهمد، به درد نمی خورد. عقل محبت را می شناسد.
عاشق، معشوق را زیبا می بیند. مسئله مهمی که در طول تاریخ بشر بین بزرگان مطرح بوده است، نزاع بین عقل و عشق است. یک فیلسوف می گوید با عشق، نگاه کن تا نجات پیدا کنی. فیلسوف دیگری می گوید با عقل نگاه کن و با پای عقل و خرد قدم بردار تا به حقیقت برسی. اما فیلسوف سومی هم می گوید با عقل حرکت کن تا هم به حقیقت برسی و هم نجات پیدا کنی.
اگر با عقل درست رفتی به عشق هم میرسی. در عقل، عشق هم هست. اگر محبت باشد ولی عقل و خردی نباشد که آن محبت را نفهمد، به درد نمی خورد. عقل محبت را می شناسد. اگر با پای عقل خردمندانه و منطقی پیش بروی، شما را هم به حقیقت می رساند و هم به عشق.
عضو انجمن حکمت و فلسفه ایران گفت: تنها چیزی که در جهان هستی تفسیر برمیدارد و بیش از هر چیزی آن را تفسیر می کنند، سخن انسان است.
یک انسانی در ۲ هزار سال پیش سخنی گفته است که چندین تفسیر برای آن نوشته شده است. حالا چرا سخن انسان این اندازه قابل تفسیر است؟ انسان هرچه فرهیخته تر و عاقل تر باشد، سخن او بیشتر تفسیر می شود. وقتی سخن انسان تفسیرپذیر می شود حالا سخن حق تعالی تفسیر پذیر نیست؟
چهره ماندگار فلسفه افزود: حالا چرا انسان سخنش تفسیر پذیر است و چرا انسان مفسر است؟ شما هر آنچه با چشم می بینی یک معنی دارد که آن معنی را با چشم نمی توان دید. هر آنچه دیده شدنی است، در درونش چیزی دارد که دیده نمی شود.
در نتیجه این معنی، راه تفسیر باز می شود. انسان موجودی است که با تقابل ها درگیر است و از این تقابل ها تطابق ها می سازد. چون خودش دچار این تقابل ها است.
ابراهیمی دینانی گفت: انسان بدن است یا روح است؟ یا هم روح است هم بدن؟ بعضی ها معتقدند که انسان فقط بدن است. بعضی ها می گویند فقط روح است. اما ما می گوئیم بدن و روح با هم هستند. با هم وحدت پیدا می کنند.
انسان حس دارد، عقل هم دارد. انسان بین محسوس و معقول است. ما هم محسوسات را می یابیم هم با معقولات سروکار داریم. از محسوس به معقول رفتن تعالی است، از معقول به محسوس آمدن تنزل است.
عضو انجمن حکمت و فلسفه ایران افزود: علما درباره مطلق و مقید خیلی بحث کرده اند. مطلق، دانسته نادانسته است. به مجرد اینکه مطلق را درک کنیم، مقید می شود. می دانیم که هست ولی همینکه می خواهیم درکش کنیم، می گریزد. مطلق، چهره خودش را در پرده مقید می بیند.
وی ادامه داد: امروزه حس عیب جویی در انسان بیشتر شده است. انسان اگر دید مطلق بین داشته باشد، کمتر عیب می بیند. هرچه به مطلق نزدیک شویم، عیب کمتری می بینیم. هرچه از مطلق تنزل کنیم، قیود بیشتر می شود. در دنیای امروز کثرت بیشتر آشکار شده است. دنیا، دنیای کثرت است. کثرت اطلاعات، کثرت تجملات و خیلی چیزها. هر کدامشان انواع گوناگون دارند.
ابراهیمی دینانی افزود: عیب جویی بد است، اما انتقاد با عیب جویی فرق دارد. انتقاد یعنی با زبان خوب و دلسوزانه از روی خرد و آگاهی اگر در کار کسی و عملی و نوشته ای عیبی دیدیم، می_توانیم انتقاد کنیم.
اگر یک جامعه ای حس انتقادی نداشته باشد و زبان انتقاد در آن جامعه نباشد، آن جامعه، جامعه منجمدی می شود. پیشرفت علوم در گروی نقادی و انتقاد است. به ویژه در فلسفه که کارش نقادی است. ما متأسفانه میان انتقاد درست و عیب جویی تفاوت قائل نیستیم که این خودش یک خرد می خواهد. خردی که تقابل ها را می فهمد و از تقابل ها به تفاهم و تطابق می رسد.
چهره ماندگار فلسفه گفت: انسان امور را به اندازه ذهن خودش می فهمد. شما هر ذهنی که داشته باشی و در هر مرحله ای از ادراک باشی، جهان را همانگونه می بینی. انسان جهان را در آیینه ادراک خود می بیند. انسان باید بداند که او به اندازه ذهن خودش می فهمد. پس هرگونه حکم و داوری اش به اندازه فهم او است.
چهره ماندگار فلسفه گفت: انسان عقل دارد، عقل معقولات را می خواهد. بیش از آنکه به شهوات وابسته باشد به معقولات وابسته است. خواسته عقل، معقولات است. طبیعتاً انسانی که با عقل حرکت می کند اقتضا می کند که با خواسته های نامعقول خودش مخالفت کند. کسانی که به این آگاهی رسیده اند و با خواسته های خود نامعقول خود مخالفت کرده اند رستگار بودند و جامعه را به رستگاری رساندند. کسانی که نتوانستند با خواسته های نامعقول خود مخالفت کنند اسیر خواسته های شهوانی شدند و چه خطاهای رنگارنگی که انجام دادند.
عضو انجمن حکمت و فلسفه ایران ادامه داد: انسان در تاریخ خطاهای زیادی مرتکب شده است؛ این خطاها گاهی آگاهانه بوده است و از نفسانیت خودش پیروی کرده و گاهی هم انسان در اثر نادانی کارهای اشتباهی کرده است. منشأ شرارت های تاریخ بشر از حماقت ها بوده است. حماقت از جسارت خطرش بیشتر است.
چهره ماندگار فلسفه گفت: همه مردم کم و بیش دارای عقل هستند. منتها سلسله مراتب و کم و بالا دارد. همه مردم عقل را دوست دارند. می خواهند مطابق عقل عمل کنند ولی کمی سخت است. برخلاف شهوات عمل کردن کمی سخت است.
او ادامه داد: در دنیای امروز این همه داد و فریاد به راه انداخته اند که یک جهان واقعی و حقیقی برای انسان درست کنند، مدعیان تمدن و پیشرفت این ادعا را دارند که می خواهند زندگی بشر را خوب و زیبا کنند جهان را حقیقی کنند. مادامی که انسان حقیقی نشود جهان هم حقیقی نمی شود.
وی افزود: انسان موجود پیچیده ای است. انسان مانند موجودات دیگر یک موجود طبیعی است. در طبیعت زندگی می کند و آثار طبیعت را هم دارد، اما ضمن اینکه آثار طبیعی دارد عقل هم دارد.
دینانی اظهار داشت: انسان ها متأسفانه طبیعت را می بینند ولی قوانین طبیعت را نمی بینند. ما با حواسمان ظاهر طبیعت را می بینیم، پس حتی اگر طبیعی باشیم و به طبیعت وفادار باشیم به همان اندازه که چشم ظواهر طبیعت را می بیند قوانین طبیعت را هم باید با عقل بشناسیم. اگر قوانین طبیعت را بشناسیم، مشکلات نخواهیم داشت و این مسأله مشکل امروز است بیش از گذشته. در سابق اگر قوانین طبیعت را نمی شناختند چندان سر به سر طبیعت هم نمی گذاشتند.
امروز ضمن اینکه ظاهر طبیعت را می بینند با شناختن قوانین طبیعت دارند سر به سر طبیعت می گذارند و اگر بشر برخلاف موازین طبیعت عمل کند و بیش از این سر به سر قوانین طبیعت بگذارد فاجعه ای بزرگ روی می دهد.
وی گفت: در هیچ دوره ای از پیدایش بشر از بدو پیدایش بشر تاکنون هیچ دوره ای سرعت به اندازه امروز نبوده است. امروز شتاب بسیار است. در رفتار، کردار، اندیشیدن، در پیشرفت علوم. حالا آیا این شتاب با این سرعتی که پیش می رود با قوانین طبیعت سازگار نشود چه فاجعه ای روی خواهد داد؟
دینانی ادامه داد: این مطلبی است که حکمای ما کمتر به آن توجه داشته اند. از ارسطو و افلاطون گرفته تا به حال. یک عده فقط به طبیعت می اندیشیدند، علوم هم روی طبیعت کار می کند. کاری به ماورا الطبیعت ندارد. عده ای دیگر از حکما مانند سقراط و افلاطون تا ارسطو و ملاصدرا از مابعدالطبیعه سخن گفتند. البته ای کاش این اصطلاح را عوض کنیم. من با مابعدالطبیعه نمی خواهم مخالفت کنم. اما این بعد از طبیعت نیست باید بگوییم ماقبل الطبیعه. اول معنی است، بعد طبیعت. ما قبل مهمتر از مابعد است.
خداوند هم قبل از عالم است هم بعد از عالم. آنهایی که همه چیز را در طبیعت خلاصه می کنند، این را بدانند که این طبیعت قبل داشته است. اگر قبل نداشته و همیشه طبیعت بوده همیشه بودن ازلیت است و اگر طبیعت ازلی باشد یک چیزی اضافه بر طبیعت است. طبیعت زاییده ازلیت است.
چهره ماندگار فلسفه گفت: چند خصلت در مار هست که با نفس انسان نزدیک است، ظاهرش نرم است اما زهرآلود است و زهر مار در درونش است. نفس هم ظاهر آرامی دارد اما در این ظاهر آرام و دوست داشتنی، زهر کشنده و مهلکی دارد.
وی افزود: نفس انسان به مار شباهت دارد. عقل می خواهد آن مار نفس را از درون بیرون بکشد یا زهرش را از آن بگیرد. نفس زهرآلود است و عقل است که زهرش را می گیرد.
به گزارش آرازآذربایجان به نقل از مهر، عضو انجمن حکمت و فلسفه ایران در خاتمه بیان داشت: پس باید به اندازه میزان فهم خودمان حرف بزنیم. اگر مردم این نکته را رعایت کنند، عیب جویی کمتر می شود. انسان هم باید حس انتقادی داشته باشد و هم انتقاد پذیر باشد. ما باید اول قبل از انتقاد دیگران، خودمان انتقادپذیر باشیم.
Arazazarbaiijan.farhangi@gmail.com

نوشته شده توسط admin در دوشنبه, ۱۹ آذر ۱۳۹۷ ساعت ۱۰:۴۲ ق.ظ

دیدگاه


نُه − = 4