فداکاری، خودخواهی و مرزی به نام تعادل

فداکاری، خودخواهی و مرزی به نام تعادل

گروه اجتماعی :اگر خلاف نظر دیگران حرفی بزنی، کار زشت و ناپسندی انجام داده ای. اگر نظرت مخالف بقیه باشد و آن را اعلام کنی ممکن است دیگران از برخوردت ناراحت شوند.
وقتی خسته و گرسنه به خانه می رسی، قبل از این که برای خودت غذایی آماده کنی یا به فکر چند دقیقه استراحت باشی، اول باید به کارهای دیگران رسیدگی کنی و اگر فرصتی برای خودت باقی ماند، غذایی بخوری یا کمی استراحت کنی و… این همه باید و نباید به شکل قانون هایی نانوشته در ذهنش می چرخد و به او می گوید چطور باید با دیگران برخورد کند تا نه کسی از حرف ها و نظراتش ناراحت شود و نه رفتار و برخوردش از نگاه دیگران نامناسب به نظر برسد. سال هاست همین شیوه را در پیش گرفته و زندگی را براساس میل و خواسته دیگران ادامه داده است، اما حالا که حدود ۵۰ سال از عمرش گذشته، تازه می فهمد در این مدت چه چیزهای گرانبهایی را از دست داده است . او هیچ وقت براساس نظرات خودش زندگی را پیش نبرده و همیشه تابع دیگران بوده است. همیشه منتظر بوده تا دیگران برایش تعیین کنند و بگویند چطور باید زندگی کند. سال ها همین طور زندگی کرده و فقط به خودش گفته باید ملاحظه دیگران را کرد. او می خواسته انسانی ملاحظه کار باشد، اما انگار در این سال ها بخوبی متوجه نشده ملاحظه کردن چه معنایی دارد و اگر بیش از حد شود چه عواقبی در برخواهد داشت.
*همه چیز از کودکی شروع می شود
دقت کرده اید وقتی مهمانی به خانه تان می آید و بچه اش هم سن و سال فرزند شماست، چه اتفاقی می افتد؟ البته شاید این قدر این نوع برخورد برای شما عادی شده باشد که اصلا متوجه آن هم نشوید، اما معمولا حق بازی با اسباب بازی ها به مهمان ها داده می شود و آنها می توانند براحتی به هر چیزی که می خواهند برسند. خیلی وقت ها اگر فرزندمان هم دوست نداشته باشد با بچه های مهمانان بازی کند، ما او را وادار می کنیم به احترام مهمان ها، اسباب بازی هایش را به آنها بدهد و تا می تواند از حق و حقوق خودش بگذرد.
شاید همان موقع خیلی متوجه نباشیم که این کار چه آسیب هایی می تواند به فرزندمان بزند اما حتما تاثیرات منفی ای بر روحیه و سلامت روان او خواهد گذاشت.
به گفته دکتر پروین ناظمی، زمانی که کودک در حال سپری کردن دوران رشد است، سه لایه شخصیتی بر اثر شرایط تربیتی در وجود او شکل می گیرد که این موارد شامل اصل لذت، اصل واقعیت و وجدان اخلاقی است.
حالا زمانی که خانواده بیش از حد و به طور افراطی و اشتباه از فرزندان انتظار داشته باشد وجدان اخلاقی را در نظر بگیرند و به آنها بیاموزد که همیشه دیگران را به خودشان ترجیح دهند و دائم در برابر تمام انسان ها احساس گناه داشته باشند، مسلما سلامت روان شان نیز تامین نخواهد شد. بنابراین آن طور که این روان شناس می_گوید: تمام انسان ها باید حقوق خودشان را بشناسند و بتوانند از آن دفاع کرده و نیازهایشان را بدرستی تامین کنند. البته نکته مهم این است که همین طرز برخورد باید نسبت به دیگر افراد هم وجود داشته باشد. به این معنی که باید حقوق دیگران را هم در نظر گرفت و به نیازهای آنها توجه داشت. با وجود این کسانی هستند که هم خودشان به اشتباه همیشه دیگران را ارجح دانسته اند و هم به فرزندشان آموخته اند که هیچ وقت نباید موجب ناراحتی دیگران شود. شاید شما هم چنین شرایطی را تجربه کرده باشید که حتی اگر فرزندتان با فرزند مهمان دعوا می کند و از او کتک می خورد، باز هم سکوت کنید و از فرزندتان می خواهید آرام بماند؛ چون طرف مقابلش مهمان شماست و باید به او احترام گذاشت.
در چنین مواقعی به طور غیرمستقیم به فرزندتان می گویید و به او می آموزید که دیگران از او بهتر هستند و خواسته ها و علایق شان مهم تر از خواسته های اوست در حالی که به گفته دکتر ناظمی این شیوه تربیتی صحیح و مناسب نیست و می تواند فردی با شخصیت ملاحظه کار افراطی تربیت کند.
*لطفا کمی ملاحظه کنید
ملاحظه کار بودن نه تنها ویژگی منفی محسوب نمی شود که حتی یکی از بهترین خصوصیات اخلاقی انسان هاست، اما به اندازه و در حد تعادل. به این معنی که اگر بیش از حد نیاز ملاحظه فرد یا محیطی را کنید، خودتان را خسته و ناراحت کرده اید و برعکس، اگر خیلی بی_ملاحظه باشید هم رفتارتان مسلما مورد قبول اطرافیان نیست.
دکتر ناظمی در این باره توضیح می دهد: چنین رفتارهایی دیگر به معنای ملاحظه کار بودن نیست و اینها انسان های مهرطلبی هستند که فقط می خواهند برای دیگران کاری انجام دهند تا آنها تائیدش کنند یا او را دوست داشته باشند. به عبارت دیگر، چنین افرادی ممکن است نحوه دوست داشتن و دوست داشته شدن را اشتباه درک کرده باشند و فقط بخواهند با خدمت کردن به دیگران و بدون این که نیازهای خودشان برآورده شود، به این هدف دست یابند.
بنابراین ملاحظه کار بودن به معنای نادیده گرفتن نیازها و نظرات خود فرد نیست و آن طور که دکتر ناظمی می گوید: اگر وجدان اخلاقی انسانی در حد متعادل نباشد، وی دائم احساس گناه می کند و همیشه دیگران را از خودش برتر و بهتر می داند. در نتیجه فقط به فکر خدمت رسانی به دیگران است و به خودش حق دریافت کردن را در ارتباطات خانوادگی و اجتماعی نمی دهد.
*عواقب نادیده گرفتن خودمان
گاهی انسان ها فقط به فکر خدمت کردن به دیگران هستند و با نگرشی اشتباه نیازهای اطرافیان را برآورده می سازند که بی شک این کار هم عواقب ناخوشایندی برایشان خواهد داشت اما زمانی که شخصی در حال ارائه خدمت به اطرافیان است و نسبت به این کار آگاهی کافی دارد، نه تنها دچار مشکلی نخواهد شد که حتی از آن لذت هم خواهد برد. دکتر ناظمی می گوید: انسان هایی که فکر می کنند وظیفه دارند همیشه در خدمت دیگر افراد باشند و هیچ حقی برای خودشان قائل نیستند، حتما با مشکلات زیادی هم روبه رو خواهند شد.
این روان شناس ضمن بیان این که در پیش گرفتن چنین روشی در زندگی نشانه ای است که نداشتن سلامت روان فرد را تائید می کند خاطرنشان می کند: زمانی که شخصی دچار چنین مساله ای می شود و این وضعیت در زندگیش ادامه پیدا می کند، بالاخره روزی فرامی رسد که در میانسالی یا سالمندی احساس کند، هیچ کس او را دوست نداشته و فقط او بوده که به دیگران خدمت کرده است. در واقع این افراد به احساس رضایتی که انتظار می رود انسان ها در دوران سالمندی نسبت به گذشته و زندگی شان داشته باشند، نخواهند رسید و در نتیجه طبیعی است که این احساس منفی آنها را دچار مشکلات روحی خاصی مانند افسردگی کند.
*یک عمر زندگی برای دیگران
خانم ثانی حالا که حدود ۶۰ سال از عمرش می گذرد، تازه متوجه شده چه اشتباهی کرده و چطور تمام روزهای زندگی اش را از دست داده است. او می گوید از دوران کودکی و جوانی هم هیچ وقت به فکر خودش نبوده و نیازهایش را در نظر نمی گرفته است و با همین شیوه زندگی کرده تا به این سنین رسیده است، اما حالا که می_خواهد روشش را تغییر دهد دیگر نمی تواند و دیگران از او انتظار مخالفت و بیان کردن نظراتش را ندارند.
برای همین هم او دوباره به روال قبلی زندگی اش برگشته و همان شیوه قدیمی را در پیش گرفته است. چون احساس می کند حالا برای تغییر دیر شده و دیگران نمی توانند او را طور دیگری بپذیرند.دکتر ناظمی هم با تائید دشوار بودن چنین تغییراتی، می گوید: زمانی که اطرافیان را به ارائه خدمات دائم عادت دهید و طوری با آنها برخورد کنید که هیچ وقت انتظار رفتاری غیر از این را از شما نداشته باشند، طبیعی است که تغییر رفتار هم دشوار به نظر برسد، اما این سختی نباید مانع تغییر شود.
به گفته این روان شناس، چنین تغییراتی بالاخره از جایی در زندگی باید شروع شود و اولین قدم برای ایجاد آن، پذیرش و باور داشتن خود است. به این معنی که چنین فردی باید خودش را به عنوان یک انسان مستقل در نظر بگیرد و بپذیرد که او هم همراه با دیگران و در کنار آنها زندگی می کند و نیازهایش هم باید تامین شود.
پس می توان گفت خودشناسی یکی از اولین مواردی است که در این زمینه باید در نظر داشت و براساس آن، نظرات متفاوت را تشخیص داد تا به کمک آنها زندگی کرد و همیشه تابع دیگران نبود. دکتر ناظمی می افزاید: زمانی که قرار است چنین تغییراتی در زندگی ایجاد شود فرد حتما باید بتواند خواسته ها و انتظاراتش را در جمع خانواده یا در روابط اجتماعی بیان و برای رسیدن به آنها تلاش کند.?

نوشته شده توسط admin در دوشنبه, ۱۱ آذر ۱۳۹۲ ساعت ۹:۴۱ ق.ظ

دیدگاه


9 − پنج =