غیاب جمع اندیشی هنری و سترونی هنر در کلانشهر ارومیه
علی رزمآرای
گروه فرهنگی : نوشتار زیر درحالی به قلم سپرده می¬شود که هر از چندگاهی کلانشهرارومیه با چند افت و خیز فرهنگی هنری رو به رو است. به شکل فصلی و کلان در دو ماه گذشته هشتمین جشنواره ادبیات داستانی بسیج و به شکل روزمره و خرد نمایشگاه¬های هفتگی و یا ده روزه نگارخانه حوزه هنری ارومیه و یا در عرصه ادبیات و شعر نشست نقد دو مجموعه شعر ترکی در جلسات ویژه انجمن شعر حوزه هنری ارومیه در دو ماه گذشته! لبه تیز این نوشتار بیشتر بر پیکره نمایشگاه¬ها و جلسات نقد فوق¬الذکر زخم خواهد زد که این زخم بیشتر به نمونه¬برداری جهت آسیب شناسی و پژوهش-های انتقادی شبیه است تا نیش عقرب یا افعی! باری! در صحن یکی از نمایشگاه¬های نگارخانه حوزه هنری ارومیه که در روزهای اخیر گشایش (نمایشگاه) یافته است جهت بازدید به همراه تنی چند از دوستان حضور پیدا کردیم. من نویسنده این نوشتار از سر علاقه و دغدغه¬مندی پیرامون هنر و ادبیات شهر و استانم به چنین فضا¬هایی سر می زنم و در واقع از سر تکلیف و وظیفه رسانه¬ای و دغدغه¬مندی هنری! القصه مشغول بحث پیرامون آثار ارائه شده در این نمایشگاه بودیم که با پیشنهاد یکی از دوستان هنرمند بنده در جهت برگزاری نشست نقد آثار ارائه شده در نمایشگاه بحث به حوزه تخصصی نقد و زیبایی شناسی هنر کشید. البته پیشنهاد مورد اشاره در عمق بحث های بی¬ربط و با ربط رسوب کرد و در پایان به محاق مخالفت یکی و دونفر به اصطلاح هنرمند! که خود را صاحب و بانی هنر معاصر در کلانشهر ارومیه و استان می¬دانند ( وای به حال هنر معاصر ارومیه و …) رفت که ارومیه پر از خلاء آماده چنین رفتارهای انتقادی ( برگزاری نشست نقد آثار نمایشگاه¬ها در آخرین روز برگزاری) نیست و جامعه هنری کلانشهراومیه و استان هنوز در اندر خم یک کوچه است و … و یا مشروط شد به دعوت چند نفر صاحب نظر بزرگ و عظیم از تهران و … و اینکه بنده و دوست هنرمندم متهم به آرمان گرایی و خیال پردازی شدیم و در مقابل مخالفین همه واقع بین و دل¬سوخته هنرارومیه از آب درآمدند! آن هم به ادعا! بعد از این ماجرا نویسنده این نوشتار بر آن شد که بار دیگر به پالایش ذهنی و فکری خود در مسیر چند نوشتار مطرح شده در خصوص فضای انتقادی و جمع¬اندیشی هنری ادبی کلانشهر ارومیه، که در شماره¬های گذشته آراز آذربایجان به چاپ سپرده شده بودند، زده و با رویکردی جدید به بازخوانی موضوع جمع اندیشی¬های هنری و ادبی در حوزه اندیشه¬های انتقادی جدید و معاصر کلانشهرارومیه بپردازد. نوشتار زیر در این مسیر تنظیم شده¬است: درعصری که اندیشه فرهنگی پایههای رفیع ارتباطات آن را تعریف میکند ودرهمه جا سخن از تبادل بودن و هستی است و ارائه این چگونه بودن! ارومیه شهری که اسمش یدککش تاریخ و فرهنگ است و ریشهای به بلندی عمر دریاچه آخرالزمانش! دارد، خود دچار نسیان فرهنگی شده! ارزش گذاری انسانیت درحیات انسانی امروز به عمق ساختارهای فرهنگی و هنری هر جامعه انسانی باز میگردد. تولید و پالایش هنری و فرهنگی هر قدر به دگرگونی زندگی انسان و اجتماع او بیشتر یاری برساند از ارزش والایی برخوردار میگردد. چرا؟ چون اگر از یک سو هم زمان و معاصرعمل میکند و با زمان امروز انسان سر و کار دارد ( و این بدون شناختن معنای زمان که هر سه وجه حال، گذشته و آینده در این معنا نهفته است، میسر نیست!) از سوی دیگر همه ابعاد وجودی او را از بدو پیدایش و خلقتش مورد پرسش و توضیح قرار میدهد.انسان امروز در تولید هنری و فرهنگی خود به تنهایی عمل نمیکند بلکه من جمعی بشریت هویت او را به عنوان نویسنده و شاعر و یا هنرمند و… میسازد و هم این من جمعی مخاطب اوست. این یعنی جمع اندیشی نه من اندیشی! متأسفانه درجامعه فرهنگی واجتماعی ما ( ودر این جا ارومیه یا همان اورمیه) یک بیماری اجتماعی و ریشه دار از نظر تاریخی وجود دارد از این بیماری و ناهنجاری میتوان به نام خود مطلقانگاری یا خود حقانگاری یاد کرد. روشن است که دغدغه این نوشتار و متن به حوزه اجتماعی و فرهنگی باز میگردد و مصدایق آن نیز اجتماعی، فرهنگی و هنری خواهندبود. اگر بپذیریم که جمع اندیشی تنها آینه شفاف وروشنی است که من فردی و جمعی انسان در آن رویت میشود، مورد پرسش و نقد قرارمیگیرد، پالایش میشود، دگرگون میشود، حتی مورد روایت واقع میشود، پس فقدان این نهادها و روحیههای جمع¬اندیشانه به معنای جمود و عدم تحرک در گستره یک جامعه و اجتماع انسانی آن به شمار میآید. البته این فقدان صورتهای متفاوتی دارد یعنی فقط به معنای نیست و نبود تعریف نمیشود. نا کارآمدی و سترونی( نازایی و عدم آفرینش فرهنگی و هنری) هم از صورتهای فقدان به شمار میآیند. جمع اندیشی خود نیز صورتها و کارکردهای متفاوتی دارد.برای مثال مطبوعات خود بهترین نمونههای جمع اندیشی هستند یا تئاتر و سینما و حتی نمایشگاههای کتاب، عکس ، نقاشی و …از مهمترین جلوههای جمع¬اندیشی که خصلتی ساختاریتر و ارکانیتری دارد نمایشگاه¬ها، حلقهها و جمعهای ادبی و هنری هستند.اگر مطبوعات کارکردی با واسطه (خود مطبوعات به عنوان واسطه عمل میکنند) درذهن وعین مخاطب انسانی خود در گستره جامعه دارد، نمایشگاه¬ها و جمعهای ادبی هنری بی واسطه عمل میکنند. در مطبوعات اثر و مطلب است و مخاطب، اما درجمعها و حلقهها هم صاحب اثر، هم خود زنده اثر و هم مخاطب باهم و در کنارهم درگیر گفتمان ذهنی و عینی هستند. دراین میان عنصر دیگری نیز مطرح میشود نقد وانتقاد عملی. در مطبوعات انتقاد هر قدر کارکردیتر باشد بازهم نظری است چرا که مطبوعات با دو ویژگی سرعت اثر گذاری بالا و حجم کم فرصت طرح لحظهای و کلان مقولات را در خود دارند. اما جمعهای ادبی و هنری و… به واسطه طرح جزء به جزء مقولات از بعد عمقیتر و ادامهدارتر در فرصتی باز و حجمی کلان از کنفرانس و مقاله و سخنرانی و… برخوردارهستند. پس وجود و فعالیت جمعهای ادبی وهنری متن مهم جمع اندیشیهای اجتماعی و فرهنگی را تعریف و نشانه گذاری میکنند. جمع اندیشی از تولید تا پالایش و از نقد تا تحلیل و از تغییر تا تثبیت را در خود پیشبینی میکند و به عبارتی پویایی درونی آن، نما و جلوه اجتماعی و بیرونی آن را میسازد. با این توصیفات براستی در کلانشهرارومیه یا اورمیه با اسم و رسم تاریخی و فرهنگیش چه بهایی به جمع اندیشیهای فرهنگی و هنری داده میشود؟آیا جریان ادبی وهنری ویژه و بومی در این بزرگ شهر ایجاد شده و تبعات مثبت و منفی آن دنبال میشود؟ آیا جریان ادبی ایجاده شده دارای مولفههای ساختاری یک حرکت و هدف ادبی اجتماعی برای تغییر و دگرگونی فرهنگی اخلاقی و شخصیتی جمع و فرد جامعه است؟ با پاسخ¬گویی به این سؤالات، عیان و آشکار میشود که تا چه حد به جمعاندیشی در کلانشهر ارومیه یا اورمیه بها داده میشود.لازم به ذکر است که متأسفانه به دلیل نبود معیار صحیح و به روز در ایجاد و مدیریت بعضی ازاین گونه جمعها و حلقهها، در برخی موارد شاهد کج سلیقهگی و کج فهمی در قامت کسانی که مدعی راهبری در این جمعها هستند، هستیم. به عبارتی رسما ً اشتباه را تدریس میکنند و متأسفانه از حرکت نابهنجار خود دفاع هم میکنند. مرکز استان آذربایجان¬غربی و کلانشهرارومیه هنوز با تمام داشته و نداشتههایش با خلاء جمع¬اندیشی و فضا برای ارائه وعَرضه عُرضه مواجهه دارد به قول معروف….!
نوشته شده توسط admin در سه شنبه, ۲۰ آبان ۱۳۹۳ ساعت ۶:۱۰ ق.ظ