عوامل جامعه شناختی تحوّلات الگوهای فرهنگی

عوامل جامعه شناختی تحوّلات الگوهای فرهنگی

گروه اجتماعی:در دهه های اخیر، تحوّلات جدی در الگوهای رفتاری جامعه به وجود آمده است؛ تغییر در الگوی مصرف، نوع پوشاک، مسکن، افزایش سطح انتظارات و توقعات خانواده ها، روحیه تنوع طلبی، تجملاتی شدن زندگی اجتماعی و تأثیرپذیری از فرهنگ غربی، بستر مناسبی برای تغییر سبک زندگی اسلامی جامعه ما فراهم آورده است. برخی جوانان بر این باورند که ازدواج موجب ایجاد محدودیت در بسیاری از خواسته ها و نیازهای آنان می شود. از این رو، ترجیح می دهند به شکل مجرد و آزاد زندگی کنند! این گرایش نه تنها در بین پسران، بلکه بسیاری از دختران نیز ازدواج را نوعی محدودیت و موجب سلب آزادی های فردی خود می دانند.چالش های ما بین ارزش های سنتی و مدرن، نیز ورود فناوری و فرهنگ نهفته در بطن آن، به علاوه تحولات عمیق و گسترده سیاسی و اقتصادی و پیدایی طبقه متوسط شهری، افزایش بی سابقه مصرف کالاهای جدید، ورود امکانات جدید ارتباطی نظیر اینترنت و شبکه های ماهواره ای به زندگی شهروندان، موجب تغییرات سبک زندگی و تغییرات ارزشی شدید در جامعه ما شده اند . به عبارت دیگر، با ترویج فرهنگ بیگانه از طریق رسانه های ماهواره ای و شبکه های اجتماعی، و ورود این ارزش های بیگانه با بافت فرهنگ بومی، ملی، دینی و در نتیجه فعال شدن منابع خارجی تغییر در ارزش ها و ناسازگاری این ارزش ها با بستر و محیط اسلامی جامعه دینی، زمینه تغییر و تحولات گسترده ارزش های حاکم بر نهاد خانواده را فراهم ساخته، خود زمینه ساز برخی تغییرات از جمله، نوع انتخاب همسر، فرزندآوری، تغییر سن ازدواج، فاصله سنی زن و مرد، و … در خانواده شده، در نهایت، سبک زندگی دینی را با چالش های جدی و تغییراتی مواجه ساخته است.از دیگر عواملی که موجب افزایش سن ازدواج شده، نهادینه شدن تحصیلات عالی و اشتغال به عنوان پیش شرط ازدواج در بین جوانان، بویژه بانوان است. امروزه تلقی اغلب پسران و دختران این است که ازدواج فرصت ادامه تحصیل را از آنان سلب می کند. به ویژه تحول موقعیت اجتماعی جوانان و گرایش آنها به تحصیلات عالی موجب شده که سن ازدواج افزایش پیدا کند. در جوامع سنتى، بیشتر فنون و مهارت ها در خانواده و به صورت غیررسمى به نسل جدید آموخته مى شد. افراد وقتی به سن نوجوانى می رسیدند، غالباً مهارت شغلى خود را فرا گرفته بودند و نیازى به صرف سالیانى برای یادگیرى فنون و مهارت هاى مورد نیاز خود نداشتند و عملاً، همزمان با بلوغ جنسی، عاطفی، بلوغ اجتماعی و اقتصادی رخ می داد. اما در جوامع جدید، به دلیل افزایش توقعات و انتظارات و برخورداری از یک زندگى قابل قبول و متناسب با توقعات جامعه، داشتن مدارج تحصیلی بالا ضروری شده است.به عبارت دیگر، کسب مدارک تحصیلى، موجب اعتبار اجتماعى و اقتصادى افراد مى گردد و زمینه استخدام آنان را آسان تر مى کند. بنابراین، یک جوان براى داشتن موقعیت اجتماعى و اقتصادى برتر، ناگزیر باید دهه دوم زندگى خود را صرف تحصیل، و یا انجام خدمت سربازی (پسران) سپری کند. این امور، امکان ازدواج بسیارى از جوانان را از بین مى برد؛ زیرا جوانانى که از امکانات مالى خوبى برخوردار نیستند، نمى توانند در کنار تحصیل، هزینه یک خانواده را نیز تأمین کنند. این موضوع در مورد دختران جوان نیز صادق است؛ تحصیلات عالى، براى زنان برای افزایش موقعیت اجتماعى آنان بسیار اهمیت دارد. زنانى که دارای تحصیلات بالاترى هستند، معمولاً مى توانند با مردانى ازدواج کنند که از موقعیت اجتماعى و اقتصادى بالاترى برخوردارند. بنابراین، جوانانِ در سن ازدواج در جامعه ما، با هدف کسب تحول موقعیت و پایگاه اجتماعی خود و به دست آوردن زوج مناسبی برای خویش، ادامه تحصیل را به عنوان پلی برای کسب ارتقاء منزلت اجتماعی خود تلقی کرده، آن را بر ازدواج ترجیح می دهند. بدیهی است که در این تحلیل، ادامه تحصیل خود فی نفسه هدف و موجب تحول موقعیت و پایگاه اجتماعی فرد می شود؛ زیرا از منظر قرآن نیز دانا بر نادان رجحان دارد: قُلْ هَلْ یَسْتَوِی الَّذِینَ یَعْلَمُونَ وَ الَّذِینَ لایَعْلَمُونَ (زمر: ۹). همین امر در جامعه اسلامی ما به روشنی به یک هنجار عمومی تبدیل شده است؛ زیرا از نظر جوانان امروزی، ازدواج با یک فرد باسواد و برخوردار از مدارج عالی علمی، صرف نظر از اینکه شاغل باشد و یا بیکار، به مراتب بر فرد کم سواد و یا دارای مدارج علمی پایین رحجان دارد.از دیگر عوامل تأثیرگذار بر افزایش سن ازدواج، اولویت یافتن و ترجیح اشتغال، در میان جوانان نسبت به ازدواج است. این فرهنگ، ناشی از مسائل و مشکلات اقتصادی و تأثیرپدیری از سبک زندگی غیردینی است. در جامعه ما این فرهنگ نهادینه شده است که جوانان، به ویژه دختران وقتی شاغل می شوند، توان اقتصادی آنان بالا می رود و به استقلال اقتصادی می رسند.
از سوی دیگر، پسران به دلیل مشکلات اقتصادی، و هزینه های سرسام آور ازدواج و زندگی پس از آن، ترجیح می دهند با زنان شاغل که دارای درآمد مناسب هستند، ازدواج کنند.افزون بر این، به دلیل وجود مسائل و مشکلات اقتصادی در جامعه، یکی از نگرانی های دختران در خانه، احساس سربار خانواده بودن است، این نگرانی و معضل با اشتغال و رسیدن آنان به استقلال اقتصادی از بین می رود. بنابراین، دخترانی که به دلیل مشکلات اقتصادی خانواده، و از هزینه های سنگین تهیه جهیزیه و هزینه های جانبی ازدواج نگرانند، اگر با به دست آوردن شغل مناسب، به منبع اقتصادی خوبی برسند، دلیلی برای ازدواج ندارند و تا مجبور ازدواج نمی کنند؛ زیرا از منظر آنان دو چیز اهمیت دارد: تشکیل خانواده و ازداوج، و اشتغال، ارتقاء منزلت و ازدواج بهتر. طبیعی است که در این نگاه انتخاب دوم رجحان دارد.از سوی دیگر، دختری که شاغل و از نظر اقتصادی مستقل است، معمولا خواستگاران بیشتری نسبت به سایر دختران دارد. از این رو، چنین فردی از تأخیر انداختن ازدواج نگران نیست؛ زیرا شانس خود را برای ازدواج، حتی با وجو سن بالا، زیاد می بیند. افزون بر این، این امر نیز در جامعه ما به یک فرهنگ تبدیل شده است که داشتن شغل از این جهت که هم منبع اقتصادی و هم سرگرمی خوبی است، می تواند در انسان نشاط و شادی به وجود آورد. گاهی علاقه به شغل در دختران چنان زیاد می شود که به خاطر ترس از دست دادن آن، ازدواج نمی کنند.در هر جامعه ای هنجارها و قواعد رفتاری، ارزش ها و آداب و رسوم پذیرفته شده، مجموعه اى از بایسته هاى رفتاری از جمله ازدواج و سن مناسب آن را تعیین مى کند. در جامعه ما، وجود تشریفات و آداب و رسوم دست و پاگیر ازدواج، عرصه را برای جوانان تنگ کرده است؛ مهریه سنگین، داشتن شغل مناسب، تحصیلات عالی، خانه مستقل، و ماشین، شیربهاى زیاد، جهیزیه درخور، مراسم پرهزینه عروسى، و مانند اینها، معمولاً موجب مى شود زوج هاى جوان نتوانند در زمان بلوغ جنسی و یا سن مناسب ازدواج کنند.رواج این گونه گرایشات فرهنگی دست و پا گیر و زائد ازدواج در سطح جامعه، از جمله عوامل افزایش سن ازدواج است. این امر ناشی از تلاقی دو فرهنگ دینی و غربی است. در فرهنگ مذهبی و سنتی، ازدواج سنت پیامبر اکرمصل الله علیه و آله است، گرایش خانوادها بر این است که فرزندان خود را برای دوری از آثار مخرب تجرد، گناه و انحرافات اخلاقی به ازدواج به هنگام و تشکیل خانواده تشویق و ترغیب کنند.اما این راه حل در فرهنگ و جامعه دینی رفتاری نابهنجاری است که پیامدهای بسیار ناگواری در پی دارد. با این حال، این فرهنگ تاحدودی در جامعه ما هم نفوذ کرده و امروز شاهد هستیم که بسیاری از جوانان در سن بلوغ جنسی حاضر به ازدواج نیستند؛ زیرا به زعم ایشان کارکرد ازدواج کارکرد جنسی است که آن را هم می توان با برخورداری کمابیش آزاد از روابط آزاد دختر و پسر در جامعه تأمین کرد و نیازی به ازدواج و پذیرش مسئولیت های سنگین آن را برای خود نمی بینند.از مجموع آنچه گذشت، می توان گفت: علی رغم اینکه ازدواج و نشکیل به موقع خانواده، از سفارش های مؤکد دین اسلام، و در پاسخ به نیاز فطری و غریزی بشر بوده، منشأ آرامش، کمال و بهداشت فرد و جامعه و بقاء و تداوم نسل بشری است، این امر به یکی از مسائل اجتماعی جامعه اسلامی ما تبدیل شده و امروز ما با پدیده ای به نام افزایش سن ازدواج مواجه هستیم. این امر، علاوه بر پیامدهایی نظیر کاهش جمعیت و خاکستری شدن آن، زمینه انواع انحرافات و بی بند و باری های اخلاقی را در جامعه فراهم آورده است.

نوشته شده توسط admin در دوشنبه, ۳۰ آذر ۱۳۹۴ ساعت ۶:۵۹ ق.ظ

دیدگاه


سه + = 10