عقلانیت سیاسی در نهضت کربلا

علی محمدی ایروانلو
یک نگاه به تاریخ نهضت کربلا مؤیّد این است که امام عملاً و شفاف با صحبت ها و رفتارهای خود ایده بر اندازی نظام سیاسی اموی را سیاست ورزانه با عهد شکنی معاویه شروع می کند .
او بعد از اطلاع از مرگ معاویه قبل از آخرین سفر حج خود در مدینه به زیارت مزار رسول خدا می رود تا ضمن وداع با جدش درد دل های خود را نیز بگوید در همان زیارت ،روح پیامبر اکرم را به شهادت می طلبد مبنی بر اینکه او از مُنکرات و ستم دستگاه معاویه و اینک یزید نفرت دارد و معروف را که طبق سنت رسول الله ، همانا حاکمیت مردم است دوست می دارد و نیز معروف اساسی که مورد عشق و علاقه امام بود دفاع از اسلام و نام جد خود حضرت محمد (ص) که معاویه و بنی امیه قصد دفن کردن آن را داشتند، تا اسلام نجات یابد و جاوید بماند به همین علت به هنگام ترک مدینه در وصیت نامه ای به برادرش محمد حنیفه می نویسد : من از سرکشی و شرارت یا فساد انگیزی و یا ستم خروج نمی کنم بلکه به همان اخلاق و رفتاری عمل می نمایم که جدم و پدرم بر آن تاکید داشتند و من قصدی جز اصلاح در امت جدم ندارم .
به نظر می رسد این رفتارها و تصریحات امام از همان هنگام ترک مدینه برای حج به مکه و نا تمام گذاردن حج و حرکت به سمت کوفه اثبات می کند قصد خروج بر حاکمیت بنی امیه داشته است .در این خصوص در همان روزهای قبل از ترک مدینه که امام از مرگ معاویه و استقرار یزید بر تخت فرمانروایی عالم اسلام خبر یافت ، در برخورد با مروان حکم که به وی نصیحت(!) کرد با یزید بیعت کند تا هم دنیا و هم دینش حفظ شود !! اعلام می دارد که» و علی الاسلام السلام اذ قد بلیت الامه براع مثل یزید« یعنی با اسلام وداع باید گفت اگر امت اسلامی به رهبری چون یزید مبتلا شود در واقع امام با این سخن قصد خود را برای شروع انقلاب آشکار می کند .
*حرکت به سمت کوفه و دور اندیشی امام
یک نگاه تحلیل گرایانه نشان می دهد مسئله دعوت کوفیان از امام و حرکت ایشان به کوفه و وقایع پیش آمده در کربلا جزء عناصر ثانوی مدیریت و رهبری امام در انقلاب بر علیه نظام سیاسی بنی امیه بوده است وباید اصل انگیزه انقلاب و قیام برای براندازی حکومت استبدادی و اسلام گریز بنی امیه را از محوری ترین عناصر استراتژی امام دانست .
به نظر می رسد جریان دعوت کوفیان ، عهد شکنی آنان و فاجعه کربلا در مدیریت راهبردی امام برای فروپاشی حکومت معاویه و یزید جز عناصر متغیّربوده و طبیعتا فقدان این عوامل تاثیر چندانی بر اندیشه امام در قیام بر علیه حکومت موجود نداشته است .
بعد ازمردن معاویه امام که در مدینه تحت فشارهای امنیتی برای بیعت گیری قرار می گیرد به این نتیجه می رسد مکه محل مناسبی برای کاهش این فشارها و پردازش راهکارها برای مقابله با جریان بیعت گیری است در همین ایام است که مسئله دعوت مردم کوفه با هزاران امضاء از امام حسین (ع) پیش می آید که خواهان آمدن امام به کوفه بوده اند.
نگارنده معتقد است امام در سپهر اندیشه خود برای بر اندازی رژیم اموی ، مسئله دعوت مردم کوفه را فرصتی برمقصود نهایی می داند لیکن آن را در صفحه راهبُردی خود برای بر اندازی حکومت حاکم به کار می گیرد .
یک نگاه به زوایای حرکت امام به کوفه و حادثه کربلا نشان از کنش های عقلانی و سیاست ورزانه امام است که به تبیین آن می پردازیم . تبلیغات و اطلاع رسانی:
۱- امام به هنگام خروج از مکه (هشتم ذیحجه سال ۶۱) و حرکت به سوی کوفه خروجی پر سر و صدا را بوجود می آورد در این خصوص امام حسین (ع) با نا تمام گذاردن حج و خارج شدن از مکه در روزی که هنوز مناسک حج تمام نشده است موجی از بازتاب های تبلیغاتی و اطلاع رسانی در فضای جهنمی و بسته حکومت یزید بوجود می آورد .
در واقع امام از یکسو می خواهد خروجش صدا دار و برانگیزاننده باشد تا با جلب توجه حج گذاران موجب شود آنها وقت بازگشت به وطن خود ،مردم دیار خود را به قیام امام آگاه کنند تا مردم به قدر وسع و اراده خود در قیام شرکت کنند (انقلاب) و از سوی دیگر اهمیت هدفی که امام در جستجوی آن است یعنی بر اندازی حکومت یزید بر افکار عمومی روشنتر گردد .
۲-در همان ایام حج امام به قیام فرضی کوفیان اکتفا نمی کند و به قصد عمومی نمودن و سراسری کردن قیام خود از همان مکه نامه هایی برای پنج نفر از روسای بزرگ بصره می نویسد و از آنها طلب یاری و مشارکت در قیام علیه بنی امیه می نماید این رویکرد امام نشان می دهد که ایشان تنها به برانگیختن کوفیان اکتفا ندارد و می خواهد یک قیام یا شورش سراسری در عراق به راه بیندازد .
۳-درهمین سفر از مکه به کوفه که راه نسبتاً درازی است امام اقداماتی می نماید که برنامه دراز مدت (استراتژیک) وسیع از رهبری کوفیان را به خوبی آشکار می سازد در این خصوص در سر راه کوفه در منزلگاه های خاصی که به مرکزیت قبایل معروف عراق شهره بودند توقف می کند و از سران یا روسای قبایل معروف دعوت به همراهی و مشارکت در مأموریت خودش می کند در میان این قبایل دعوت از ضحاک بن عبدالله مشرقی جالب توجه است .
او از بزرگان و سران قبایل عراق بود وشهادتش قبایل زیادی را به صحنه انقلاب امام و قیام همگانی عراق علیه حکومت یزید می کشاند .
ضحاک مشرقی در مقابل اصرار زیاد امام رضایت می دهد تا لحظه ای که حس کند شکست امام قطعی است در صحنه بماند ولی از آن لحظه صحنه درگیری را ترک کند .
در روز عاشورا حوالی ظهر که تقریباً همه یاران امام شهید شدند و دو سه نفر بیشتر باقی نمانده بودند و شهادت امام در آن شرایط تنهایی در مواجهه با سپاه ۲۰ هزار نفری ابن سعد قطعی به نظر می رسید ، ضحاک به امام گفت که زمان وعده من فرا رسیده ، امام می گوید آری ولی نگران به سلامت رهیدن تو از این محاصره هستم ، ضحاک می گوید نگران نباش ، کاری می کنم او با فرار از میان لشکریان ابن سعد خود را به کوفه می رساند و خانه به خانه در میان کوفیان شرح کامل وقایع کربلا را بیان می کند و در واقع نقش اطلاع رسانی وقایع تاسوعا و عاشورا و برخورد سپاه حُر بن یزید ریاحی و سر انجام پشیمانی حُر از شرکت در لشکر عمر بن سعد و مبارزه با امام و فرار او و پیوستن به امام و سر انجام شهادت پر جلال او و همه وقایع تا ظهر آن روز عاشورا را برای مردم کوفه تشریح و توصیف می کند و منبع اصلی تمام روایت های تاریخ عاشورا از آن تاریخ همان ضحاک مشرقی است .
پرواضح است گزینش چنین فردی از طرف امام به چیزی جز عمق نظر و اطلاع امام از شخصیت های موثر در قیام نبوده که خود عقلانیت و تدبیر عالی شخص امام برای اطلاع رسانی در جهت تحریک مردم برای قیام و براندازی رژیم بنی امیه است .
نفی رفتارهای احساسی و کورکورانه سخنان امام پیش ار حرکت به کوفه گویای آگاهی امام از شهادت خود و یارانش است چنانکه پیش از حرکت از مکه روز هشتم ذیحجه در میان مردم و جمعیت عظیم حجاج ایستاد و خطبه ای خواند : … و امام بعد خط الموت علی والد آدم مخط القلاده علی جید الفقاه … » اما بعد ، نقش مرگ بر گردن فرزندان آدم مثل نقش گردن بند بر گردن دختر جوان است ….«‌
در واقع در تمام این خطبه سخن از مرگ و شهادت است ، سخن از اشتیاق فراوان به ملاقات اسلافش پیامبر (ص) و پدرش علی مرتضی و جعفر و مادرش فاطمه همچون اشتیاق به دیدار یوسف است .
سخن از مشاهده بدنش در بیابان های کربلا پاره پاره شده به وسیله گرگان بیابان است و می گوید برای من شهادتگاهی تعیین شده است که روبه آنجا می روم .
به نظر می رسد امام با بررسی کلیه جوانب و شرایط از شهادت خود و یارانش با خبر بوده و این رهیافت را جزئی لاینفک از استراتژی انقلاب بر علیه رژیم فاسد بنی امیه می دانست .
پر واضح است با خبر بودن امام از عاقبت خود و یارانش دلیلی بر نفی مدیریت توأم با عقلانیت قیام نبود بر این اساس امام در رو درو با سپاه ابن سعد با بررسی جوانب شرایط و انبوه نفرات دشمن تلاش نمود از مقابله و جنگ با آنها خودداری ورزد و در این خصوص درخواست نمود به او و یارانش اجازه دهند تا به محلی غیر از کوفه حرکت نماید لیکن این امر میسر نشد پر واضح است امام تا حدی که ممکن بود از واکنش های احساسی و کور کورانه گریزان بوده و تدبیر و سیاست ورزی با عزت و حکمت در پروسه جنگ با سپاه یزید از رویکردهای اصلی ایشان بوده است .
نتیجه گیری و توفیقات نهضت کربلا بعد از دعوت امام از صحابه پیامبر و تابعین درمِنا و سخنان واضح و آشکار ایشان ،بازتاب صدا و آهنگ حرکت امام در تمام دیار و بلاد اسلامی آغاز شد . نامه نویسی به پنج نفر از سران اصلی و نامدار بصره عملا تمام مشاهیر و مردمان عراق را در جریان بعد از حادثه کربلا به نهضت حسینی پیوند زد به طوری که قیام مردم بصره علیه ابن زیاد چنان با صلابت بود که ابن زیاد با همه درنده خویی و خباثتی که داشت از همان جا با لباس مبدل فراری شد و به شام پناه برد .
متعاقب روز عاشورا و اطلاعاتی که ضحاک مشرقی به کوفیان رسانده بود قیام های توابین آغاز شد که تا سال ها ادامه یافت این حرکات همه با شعار »یالثارات الحسین« صورت گرفت . با مرگ ناگهانی و اتفاقی یزید فرزندش معاویه از پذیرش خلافت سرباز زد به نظر می رسد این امتناع ناشی از اثرات مشاهده شورش سراسری توده های عراق و زمزمه های قیام مردم شام به رغم تبلیغات جهنمی ۴۰ ساله معاویه و یزید در اثر برخورد و سخنان امام سجاد و حضرت زینب (ع) در بازار و مسجد دمشق و نیز در مجلس یزید و افشاگری های آنها بود و این خود چیزی جز نتیجه استراتژی امام حسین (ع)‌ بوده است . هر چند با مرگ یزید رژیم اموی از صحنه روزگار حذف شد و از آن پس مروانیان به قدرت رسیدند اما تا ۷۰ سال یک روز هم آرامش و سکوت جامعه اسلامی را تجربه نکردند .
در واقع با مرگ یزید و پایان دوره سیاه حکومت امویان که حذف اسلام و دفن نام حضرت محمد (ص) را در افق خود داشتند ، گر چه دوران سرکوب و خفقان در رژیم مروانیان ادامه یافت لیکن تبلیغات ضد اسلامی و دشمنی با خاندان پیامبر تخفیف یافت .
در واقع قیام امام نه در راستای بدست آوردن قدرت بلکه در جهت مهار سیاست های اسلام گریزانه بنی امیه و بازگشت به ماهیت اصلی آخرین دین الهی بوده است باید اذعان نمود استراتژی امام حسین یک راهبرد موفق و نائل شده به اهداف خود بوده و با کمال اطمینان آن را باید یک استراتژی پیروز بدانیم و این پیروزی مدیون مدیریت و عقلانیت کامل اما م در رهبری این نهضت بوده است . . اطلاعات این مقاله از کتاب »حماسه حسینی« آیت الله مطهری و کتاب «بررسی تاریخ عاشورا اثر مرحوم دکتر ابراهیم آیتی اخذ شده است .

نوشته شده توسط admin در چهارشنبه, ۱۴ آبان ۱۳۹۳ ساعت ۵:۳۲ ق.ظ

دیدگاه


+ 8 = یازده