عقب‌ماندگی کشور در دوره پهلوی نتیجه وابستگی به ابرقدرت‌ها

عقب‌ماندگی کشور در دوره پهلوی نتیجه وابستگی به ابرقدرت‌ها

گروه تاریخی:بررسی عقب‌ماندگی‌های رژیم پهلوی در طول بیش از نیم قرن حکمرانی رضاخان و پسرش محمدرضا؛ با جمعیت محدود ایران شرایطی را فراهم می‌کند تا محققان به بررسی عقب‌ماندگی‌های ایران در عصر پهلوی بپردازند که چطور می‌توان کشوری در اوج وابستگی به ابرقدرت‌ها؛ مردمش از ضروریات اولیه زندگی معیشتی بی‌بهره باشند.
»سولیوان« سفیر وقت آمریکا در ایران در خاطرات خود درباره نشانه‌های تفکر وابستگی پهلوی می‌نویسد: »شاه خود کم و بیش به مشکلات واقف بود و به همین جهت می‌خواست با صرف هزینه‌های گزاف و پرداخت حقوق‌های کلان، متخصصین و تکنسین‌های خارجی را برای احداث و راه‌اندازی این صنایع بکار بگیرد.«این تنها گوشه‌ای از خاطرات سفیر آمریکا است که خود گویای نهادینه‌شدن تفکر وابستگی در شخص اول رژیم پهلوی است؛ تفکری که سال‌های سال عقب‌ماندگی را برای مردم ایران به دنبال داشت.از سوی دیگر این وابستگی تا آنجایی است که سکان اداره کشور در دستان آمریکا و انگلیس قرار دارد و شخص رضاخان و محمدرضا پهلوی شدیدا تحت تسلط دو ابرقدرت غربی هستند. با این شرایط، گذری در تاریخ نشان می‌دهد که برنامه‌های محمدرضا پهلوی با وجود همراهی ابرقدرت‌های جهانی، نه تنها نتوانست به پیشرفت و توسعه ختم شود بلکه ره‌آوردی جز »عقب‌ماندگی‌» برای ایران به ارمغان نداشت. از همین‌رو این نوشتار به دنبال آن است تا با بررسی اجمالی وضعیت پنج حوزه حیاتی و مهم آموزش، بهداشت و درمان، صنعت، عمران و کشاورزی، به شاخصی از میزان عقب‌ماندگی رژیم پهلوی دست یابد.
*وضعیت نظام آموزشی در رژیم پهلوی
در راستای مدرنیزه‌کردن ایران توسط رضاخان، نظام نوین آموزشی در اوائل رژیم پهلوی توسط فرانسوی‌ها که در رقابت با آلمان‌ها بودند، پایه‌گذاری شد. ساخت مدارسی مانند »سن‌ژوزف«، »ژاندارک« و »فرانکو پرسان« که عمدتا‍ً با اسامی فرانسوی بودند گام‌هایی برای حضور مستشاران فرهنگی فرانسه در ایران بود. یکی از نشانه‌های عقب‌ماندگی رژیم پهلوی در سال‌های نخستین حکومت رضاخان، ضعف بیش از حد نظام آموزشی بود تا آنجایی که کمبود نیروی انسانی متخصص موجب شد تا مجلس در فروردین ۱۳۰۷ قانون استخدام دو معلم آلمانی برای استان فارس را به تصویب برساند. علی‌رغم کمک‌های همه‌جانبه کشورهای غربی به رژیم پهلوی در مسائل آموزشی، وضعیت سواد و روند علمی کشور نتوانست خواسته‌ها و نیازهای مردم را برآورده کند. براساس آماری که از سوی رژیم پهلوی منتشر شده است تعداد با سوادان کل کشور در سال ۱۳۴۵ از بین بیست و پنج میلیون نفر حدود ۵/۵ میلیون نفر بود.همچنین درصد بی‌سوادی در کل کشور در سال ۱۳۵۵ معادل ۵/۵۲درصد و در مورد مناطق روستایی در حدود ۷۰ درصد بوده است، در حالیکه درصد باسوادی طی این دهه دو برابر شد اما به تعداد مطلق بی‌سوادان اضافه شد و این نشانگر آن است که رشد سالانه‌ آموزش متناسب با رشد جمعیت نبوده است.شاخص دیگر در این حوزه عدالت آموزشی است. درحالی که شعار تساوی حقوق زن و مرد سرداده می‌شد، آمار نسبت باسوادی به تفکیک جنسیت، کاملا نشانگر تبعیض جنسیتی بود. به طوری که، اختلاف نسبت باسوادی بین مردان و زنان در سال ۱۳۳۵، ۴/۱۴ درصد بود که این نسبت در سال ۴۵ به ۲/۲۲ درصد و در سال ۵۵ به ۴/۲۳ درصد افزایش پیدا کرد. از سوی دیگر درصد نقض عدالت آموزشی از نظر پراکندگی جغرافیایی باعث شد نسبت باسوادی بین جمعیت‌های شهری و روستایی که در سال ۱۳۳۵ معادل ۵/۲۸ درصد بود؛ در سال ۱۳۵۵ به ۳۵ درصد افزایش یابد. این آمار در حالی گزارش می‌شود که ملاک ارزیابی باسوادی در رژیم پهلوی فقط منوط به “خواندن و نوشتن” فارسی است و رژیم پهلوی حتی موفق نشده بود شرایطی را فراهم کند که بیش از ۵۰ درصد از مردم ایران بتوانند سوادی در حد “خواندن و نوشتن” داشته باشند.
*میزان عقب‌ماندگی رژیم پهلوی در حوزه بهداشت و درمان
علی‌رغم راه‌اندازی سپاه بهداشت که یکی از محورهای اصلی »انقلاب سفید« بود، حوزه سلامت در آن زمان دچار بحران‌ها و کمبودهای مختلفی بود؛ به طوری که اندک‌ حمایت‌های صورت گرفته در این بخش مربوط به مناطق شهری می‌شد و روستاها و شهرهای کوچک‌تر امکاناتی نداشتند. آمارهای موجود به روشنی گویای وضعیت بهداشت و درمان در دوران پهلوی است.بالا بودن آمار مرگ و میر نوزادان حتی در دهه‌ چهل که شعار پیشرفت کشور سر داده می‌شد نمونه خوبی برای سنجش میزان عقب‌ماندگی رژیم پهلوی است؛ در سال ۱۳۴۶ به دلیل فقدان امکانات و تجهیزات درمانی لازم، از هر هزار کودک بین یک روزه تا یک‌ساله، ۱۶۰ نفرشان تلف می‌شدند. تعداد پزشکان موجود در کشور اعم از پزشک عمومی و متخصص رشته‌های مختلف در سال ۱۳۵۷ حدود ۱۴ هزار نفر بود، این در حالی است که بخش قابل توجهی از این رقم هم شامل پزشکان خارجی و بیگانه می‌شد. با این حساب? باز هم به ازای هر ده هزار نفر حدود ۹/۳ پزشک وجود داشت .
*وضعیت بخش کشاورزی در دوران پهلوی
با اجرای اصلاحات ارضی دیکته‌شده توسط غربی‌ها، اوضاع کشاورزی ایران روز به روز وخیم‌تر می‌شد. با مهاجرت روستائیان به شهرها برای کسب موقعیت شغلی جدید، تولیدات کشاورزی به شدت کاهش یافت و توسعه‌ به اصطلاح صنعتی مورد نظر محمدرضا پهلوی، کشاورزی را به ورطه‌ نابودی کشاند. به طوری که نسبت شاغلین بخش کشاورزی از ۶۵ درصد در سال ۱۳۳۴ به ۳۳ درصد در سال ۱۳۵۴ رسید. از سوی دیگر، نابودی کشاورزی خود باعث افزایش واردات مواد غذایی شد؛ “سولیوان” سفیر وقت آمریکا در تهران در این رابطه می‌گوید : «به علت کاهش تولیدات کشاورزی و افزایش مصرف داخلی، قسمتی از درآمد نفتی صرف واردات مواد غذایی و محصولات کشاورزی و عرضه‌ آن در بازارهای داخلی می‌گردید.» او در جای دیگر اشاره دارد که ایران در آن سال‌ها بزرگترین واردکننده‌ برنج آمریکایی بود و تأمین مواد غذایی آن از کشورهایی مثل استرالیا و زلاندنو و چند کشور اروپای شرقی صورت می‌گرفت . اوج عقب‌ماندگی و وابستگی محمدرضا پهلوی به حدی بود که با این حجم عظیم واردات طبق آمار رسمی در سال ۱۳۵۶ دولت ایران فقط توانایی تأمین مواد غذایی مردم خود را برای ۳۳ روز داشت و مجبور بود باقی مواد غذایی مورد نیاز را از خارج وارد کند؛ برای مثال مرغ از فرانسه، تخم‌مرغ از اسرائیل، سیب از لبنان و پنیر از دانمارک وارد می‌شد.
*وضعیت رژیم پهلوی در حوزه صنعت
محمدرضا پهلوی که در رویای رسیدن به “تمدن بزرگ” به سر می‌برد با تقلید از غرب و بدون توجه به زیرساخت‌ها و نیروی انسانی لازم، توسعه‌ صنعتی را در دستور کار قرار داد. توسعه‌ شتابان و ناموزونی که حتی سولیوان، سفیر وقت آمریکا هم از روند نامتوازن آن بارها و بارها در خاطرات خود یاد کرده و نگرانی خود را از این مسئله به شخص محمدرضا پهلوی ابراز می‌کند. این نگرانی به حدّی است که او در خاطرات خود می‌نویسد: » وزارت امور خارجه آمریکا به درخواست من یکی از کارشناسان اقتصادی خود را برای بررسی مشکلات و نتایج برنامه‌های اقتصادی و صنعتی ایران به تهران فرستاد.«عقب‌ماندگی کشور در دوره پهلوی نتیجه همین وابستگی صنعتی بود به شکلی که تأسیس و اداره‌‌ صنایع ایران به بیگانگان تعلق داشت. برای نمونه می‌توان به تأسیس اداره برق در تهران با کمک بلژیکی‌ها، واگذاری اکتشاف و استخراج برخی معادن به شرکت‌های هلندی، اختیارات آلمان‌ها در صنایع نساجی، احداث خطوط راه‌آهن توسط آمریکایی‌ها، تشکیل اداره جنگلبانی توسط اتریشی‌ها و تأسیس کارخانه قندسازی توسط شرکت‌هایی از آلمان و چکسلواکی اشاره کرد.توسعه‌ صنعتی که ابتدای آن وابستگی و انتهایش عقب‌ماندگی بود با تکیه بر صنایع مونتاژ وابسته و صنایع سرمایه‌بر و نیروی انسانی خارجی نه تنها نتیجه‌‌ای در بر نداشت بلکه باعث افزایش واردات کالای صنعتی در اواخر عمر رژیم پهلوی شد.صنایع مونتاژ یکی از مهم‌ترین عواملی بود که در توسعه‌ صنعتی بدون زیرساخت؛ چرخه‌ وابستگی و عقب‌ماندگی را کامل می‌کرد. نیاز به متخصص خارجی از یک طرف و واردات مواد اولیه‌ کارخانه‌های مونتاژ از طرف دیگر نتیجه‌ای جز وابستگی به امپریالیسم برای صنعت ایران در بر نداشت. برای مثال با رکود اقتصادی که در سال ۱۹۷۰ به بعد گریبان‌گیر صنعت اتومبیل غرب شده بود رژیم پهلوی از یک سو با کاهش تولید و افزایش قیمت پیکان و از سوی دیگر با دادن وام خرید آونجر و تشویق به واردات آن به وابستگی هرچه بیشتر خود مهر تأیید زد. [
*وضعیت عمران و آبادانی در دوران پهلوی
همچون سایر حوزه‌ها ، وضعیت عمران و آبادانی کشور در عصر پهلوی علاوه بر وابستگی به بیگانگان ؛ توفیقات قابل توجهی هم کسب نکرده است. پس از جنگ جهانی دوم ضرورت پیشرفت کشور تدوین چندین برنامه‌ عمرانی را ایجاب می‌کرد. اما فقدان متخصصان بومی باعث شد در آذر ماه ۱۳۲۵ ، گروهی از اقتصاددانان آمریکایی شرکت “موریس کندسن” مأموریت یافتند تا مطالعاتی در مورد منابع و ظرفیت‌های اقتصادی ایران انجام دهند و برنامه‌ عمرانی کشور را تنظیم کنند. این مطالعات شالوده‌ اولین برنامه عمرانی کشور قرار گرفت.در اواسط برنامه‌ دوم بود که “ابوالحسن ابتهاج”، ریاست وقت سازمان برنامه ، تحت فشار مجریان اصل ۴ ترومن مجبور به دعوت از گروه مشاوران “هاروارد” برای طراحی برنامه‌ سوم عمرانی شد. با این حال و با وجود همراهی و همکاری آمریکائیان با محمدرضا پهلوی، آمار چشمگیری در نتایج آن دیده نمی‌شود. برای مثال در زمینه صنعت برق، تأمین برق روستاها در سال‌های قبل از ۱۳۵۶ مبنای مشخصی نداشته و تعداد کل روستاهای برخوردار از نعمت برق تا پایان سال ۱۳۵۷جمعاً به ۴۳۲۷ روستا بوده است که تنها ۳/۱۲درصد از جمعیت روستایی کشور را شامل می‌شد.در زمینه آب شرب، در پایان برنامه پنجم قرار بود ۱۷میلیون نفر از جمعیت شهری کشور از آب قابل اطمینان استفاده نمایند، اما تا پایان سال ۱۳۵۷ فقط ۱۲ میلیون نفر از این امکان برخوردار شدند. در آن دوران که عمده جمعیت ایران در روستاها زندگی می‌کردند و حوزه‌ آب و فاضلاب به مناطق شهری محدود می‌شد، تنها ۶/۷۴ درصد از جمعیت ۵/۱۷ میلیون نفری ساکن در شهرهای کشور از خدمات آب و ۵/۸درصد از خدمات فاضلاب برخوردار بودند.در زمینه راه و راه‌سازی توجه خاصی در آن دوران به راه‌های ارتباطی به خصوص در روستاها نشد به طوری که در اواخر عمر رژیم پهلوی فقط ۹۷۸۵ کیلومتر راه روستایی وجود داشت که درصد ناچیزی از آن آسفالته بود.در حمل‌ونقل ریلی علاوه بر اینکه خطوطی مثل راه‌آهن شمال به جنوب با اغراض سیاسی دولت‌های استعماری ساخته شد ، در سال ۱۳۵۷طول کل خطوط اصلی شبکه ریلی کشور به ۴۵۶۸ کیلومتر رسید. این خطوط در استاندارد نسبتاً پایین در طول سال‌های ۱۲۹۴ تا ۱۳۵۶ (یعنی در طول ۶۲ سال) احداث شده بودند. بررسی عملکرد رژیم پهلوی حاکی از آن است که وابستگی همه‌جانبه به غرب ثمره‌ای غیر از اوضاع بد معیشتی ، فقر آموزشی، وخامت وضع بهداشت و درمان، توسعه صنعتی بیمار ، نابودی کشاورزی و …. برای مردم ایران نداشت. این واقعیتی است که فرد هالیدی نویسنده غربی هم به آن اشاره دارد: »بی‌سوادی، کشاورزی عقب‌مانده، ارتباطات ناقص و کم ، فقدان کارگر ماهر، بخش صنعتی ضعیف، و یک دستگاه دولتی نامناسب، این واقعیات تا درجات زیاد مشکلاتی داخلی است که به صورتی غیرمستقیم عقب‌ماندگی ایران را تحکیم کرده‌اند.«

نوشته شده توسط admin در پنجشنبه, ۲۹ مهر ۱۳۹۵ ساعت ۵:۵۱ ق.ظ

دیدگاه


× 3 = بیست چهار