عشق و لذت در فلسفه

عشق و لذت در فلسفه

علی رزم آرای
گروه فرهنگی:آنچنان که بر همگان معلوم است انسان ذاتاً زیبای را با لذت قرین می¬داند. یعنی ابتداً در خواستن و رسیدن به هر پدیده¬ی مادی و معنوی حس زیبا بودن آن پدیده در فرایند لذت و چشیدن اثر و حس لذت ممکن می شود والا انتخاب و گزینش و رسیدن به یک پدیده بدون حس و احساس کشش و لذت بردن از خواستن و حضور آن چگونه ممکن است؟ دقیقاً در همین مقطع خواستن معنای عشق می یابد. ابراز عینی خواستن و سپس رسیدن و وصال که در غیاب این رسیدن و وصال فراق جای دارد که با لذت و زیبایی قرین نیست پس تلخ است و جان¬گداز!
لذت زمانی خودنمایی می کند میل به سمت یک پدیده خودنمایی کند! زیبایی نهفته در آن پدیده محرک اولیه نیست چرا که هنوز پدیده در دسترس قرار ندارد و فقط میل رسیدن و خواستن آن در میان است. یعنی عشق! پس لذت عشق را می آفریند و عشق زیبایی را باعث می¬شود. این جواب سؤالی است که در سطور فوق طرح شد.
برای گسترش دایره مبحث لذت شناسی و نیز عشق در جهان بینی جغرافیایی شرق و ایران که از زیربنا با جهان بینی جغرافیایی معاصر غرب متفاوت است به نظریات دو حکیم بزرگ ایرانی شهاب الدین سهرودی (شیخ اشراق) حسین بن عبدا… سینا ( بوعلی سینا) توجه می¬کنیم:
لذت‌ جسمانی‌، منشأش‌ نوری‌ و عقلانی‌ است:‌ روایتی‌ از حضرت‌ رضا(ع‌) نقل‌ شده‌ که‌ مضمون‌ این‌ سخن‌ را در آن‌ می‌توان‌ یافت‌. روایت‌ به‌ این‌ صورت‌ نقل‌ شده‌ است‌: »قد علم‌ اولو الألباب‌ ان‌ ما هُنا لک‌ الاّ بما ههُنا« یعنی‌ ارباب‌ عقول‌ و صاحبان‌ بصیرت‌ دریافته‌اند که‌، آنچه‌ در آنجاست‌ جز از طریق‌ آنچه‌ در اینجاست‌ معلوم‌ نمی‌گردد. سهرودی‌ براساس‌ اصول‌ اشراقی‌، و با استناد به‌ آنچه‌ در مورد نور ناقص‌ و نورتام بیان‌ داشت‌، به‌ این‌ نتیجه‌ رسیده‌ است‌ که‌ لذت‌ عقلی‌ به‌ هیچ‌ وجه‌ با لذت¬های‌ حسی‌ قابل‌ مقایسه‌ نیست، وی‌ می‌گوید چگونه‌ ممکن‌ است‌ لّذت‌ عقلی‌ را با لذت¬های‌ حسی‌ به‌ میزان‌ سنجش‌ وترازوی‌ قیاس‌ گذاشت‌ در حالی‌ که‌ همه‌ی‌ لذت¬های‌ حسی‌ و جسمانی‌ از یک‌ امر نوری‌ و عقلانی‌ ناشی‌ شده‌ و در افراد و اشخاص‌ ساری‌ و جاری‌ گشته‌ است‌. (کانون حکمت و فلسفه)
حتی‌ لذت‌ شهواتی‌ از آثار لذت‌ روحانی‌ است:‌ »نکته‌ای‌ که‌ قابل‌ ذکر است‌ که‌ این‌ فیلسوف‌ اشراقی‌ حتی‌ لذت‌ وقاع‌ را نیز از رشحات‌ و آثار لذات‌ روحانی‌ دانسته‌ و برای‌ اثبات‌ آن‌ به‌ استدلال‌ پرداخته‌ است‌ وی‌ می‌گوید: جاذبه‌ و جمالی‌ که‌ در انسان‌ موجود است‌، از نور اسپهبد ناشی‌ گشته‌ و از آثار نفس‌ ناطقه‌ به‌ شمار می‌آید. زیرا پیکر بی‌روح‌ آدمی‌ اگر چه‌ از زیبایی‌ فراوان‌ برخوردار باشد، هرگز مورد علاقه‌ و اشتیاق‌ اشخاص‌ قرار نمی‌گیرد عین‌ عبارت‌ سهرودی‌ در این‌ باب‌ چنین‌ است‌:(و کّل‌ برزخیة‌ انّما حصلت‌ بأمر نوری‌ رش‌ علی‌البرازخ‌ حتّی‌ ان‌ لّذة‌ الوقاع‌ رشحٌ عن‌ الّذات‌ الحقّة‌ فأن‌ الّذی‌ یواقع‌ لایشتهی‌ اتیان‌ المیّت‌.) همان‌ گونه‌ که‌ در عبارت‌ فوق‌ مشاهده‌ می‌شود سهروردی‌ هر گونه‌ لذت‌ جسمانی‌ را ناشی‌ از لّذات‌ روحانی‌ دانسته‌ و حتّی‌ لذت‌ شهواتی‌ جنسی‌ ‌ را نیز از این‌ قاعده‌ مستثنی‌ نکرده‌ است‌. استدلال‌ وی‌ نیز در این‌ باب‌ این‌ است‌ که‌ چون‌ پیکر بی‌روح‌ انسان‌ مورد علاقه‌ و اشتیاق‌ واقع‌ نمی‌شود ناچار باید گفت‌ جاذبه‌ و جمال‌ آدمی‌ معلول‌ نور اسپهبد و نفس‌ ناطقه‌ی‌ وی‌ است. جلال‌الدین‌ رومی‌ نیز در کتاب‌ مثنوی‌ معنوی‌ این‌ مسئله‌ را مطرح‌ ساخته‌ و عین‌ این‌ استدلال‌ را به‌ لسان‌ نظم‌ بیان‌ داشته‌ است‌ وی‌ در این‌ باب‌ چنین‌ می‌گوید: آنچه‌ بر صورت‌ تو عاشق‌ گشته‌ای‌ /چون‌ برون‌ شد جان‌، چرایش‌ هشته‌ای‌؟صورتش‌ بر جاست‌ این‌ سیری‌ز چیست‌؟/ عاشقا واجو که‌ معشوق‌ تو کیست‌؟» (کانون حکمت و فلسفه)
عشق‌ در صفیر سیمرغ:‌» سهرودی‌ فصل‌ سوم‌ از رساله‌ی‌ »صفیر سیمرغ‌« خود را به‌ بحث‌ از مسئله‌ی‌ لذت‌ و محبت‌ اختصاص‌ داده‌ و چنین‌ می‌گوید: اما مذهب‌ متکلّمان‌ و جماهیر اهل‌ اصول‌ آن‌ است‌ که‌ بنده‌ خدا را نشاید که‌ دوست‌ دارد، زیرا که‌ دوست‌ داشتن‌ عبارت‌ است‌ از میل‌ نفس‌، و میل‌ نفس‌ به‌ جنس‌ خود بود، و حق‌ تعالی‌ متعالی‌ است‌ از آنکه‌ او با خلق‌ مجانستی‌ بود، بلکه‌ محبت‌ عبارت‌ است‌ از طاعت‌ بنده‌ مرحق‌ تعالی‌ را؛ و اهل‌ معرفت‌ اثبات‌ کردند محبت‌ را و لّذت‌ را…» (کانون حکمت و فلسفه)
آن‌ کس‌ که‌ لذت‌ را نبرد، هیچ‌ نفهمید: »اما حدیث‌ اثبات‌ لذت‌ عبارت‌ است‌ از حاصل‌ شدن‌ کمال‌ هر چیزی‌ را و دانستن‌ حصول‌ آنکه‌، اگر کمال‌ چیز حاصل‌ گردد و یابنده‌ را خبر نبود، کمال‌ نباشد، و شریف‌ترین‌ در یابندگان‌ نفس‌ انسان‌ است‌ و حق‌ عظیم‌ترین‌ معلومات‌ است‌، پس‌ لذت‌ انسان‌ کامل‌تر و وافرتر بود،…..« (کانون حکمت و فلسفه)ابن سینا در تعریف لذت چنین می گوید: »لذت عبارت است از دریافت و نائل شدن به وصول به چیزی که در نزد درک کننده کمال و خیر است از آن جهت که کمال و خیر است و الم عبارت است از دریافت و نائل شدن به وصول به چیزی که در نزد درک کننده شر و آفت است.
این تعریف چنان که می بینیم جامع مشترک انواع لذت و الم و اصناف آن دو می باشد و از همین جهت می توان گفت: بر اکثر تعاریفی که پیش از ابن سینا و بعد از او درباره دو پدیده مزبور گفته شده است برتری دارد. با این حال دو مسأله مهم درباره تعریف فوق وجود دارد که لازم است مورد تذکر قرار بدهیم:مساله یکم: آیا این تعریف برای ما ماهیت احساس لذت را ارائه می دهد یا اینکه عامل احساس لذت را؟ به نظر می رسد لذت محصول و نتیجه درک و دریافت چیزی است که در نظر درک کننده کمال و خیر است نه عین آن درک و دریافت.مساله دوم: آیا هر کسی که چیزی که در نظر او خیر و کمال است دریافت و به وصول به آن نائل شد حتما و بالضروره باید لذت به آن معنی که ما در زندگی خود طعم آن را می چشیم به وجود بیاورد؟ انسان عارف در آن هنگام که در ابعاد روحانی بسیار عالی قرار می گیرد نه تنها لذت از دیدگاه عقلی و وجدانی او ناپدید می گردد بلکه اصلا خود طبیعی او که لذت و سودجویی هدف اعلای آن است چنان از فعالیت می افتد که گویی اساسا خود طبیعی برای او وجود ندارد و آنچه که برای او قابل درک است یک شهود عالی کمال مطلق است که خدا است جل شأنه، چه رسد به احساس لذت که از خمیدن بر روی خویشتن پدیدار می¬گردد. کسی که در جستجوی لذت است و به آن عشق می ورزد مسلم است که به دور خویشتن طواف می کند آن خویشتن که وقتی قبله آدمی قرار می گیرد نخستین حقیقتی که از درون او ناپدید می گردد اشعه انوار الهی است. برای قابل درک ساختن صعود (گام گذاشتن) به »فوق لذت« تحول »خود طبیعی« به «من اعلای انسان- الهی» که در اصطلاح قرآن مجید نفس مطمئنه از آن تعبیر شده است اولین گام ضروری است.« (دانشنامه اسلامی طهور)آنچه مشخص است در عرفان و ادبیات ما نیز به وفور از چیستی و هستی لذت، عشق و نیز زیبایی سخن رفته است: مولانا، حافظ، سعذی، عراقی، عطار، صائب تبریزی و …از حیث عرفان و حکمت نیز فیلسوف بزرگ شرق صدرالمتألهین (ملاصدرای شیرازی)، محی الدین ابن عربی نیز از حیث نظری و جذبات عملی آن نیز سخن فراوان کرده¬اند.به هرحال مقصد و مقصود این گردآوری در این جمله¬ی شیخ شهید سهروردی خلاصه می¬شود: آن‌ کس‌ که‌ لذت‌ را نبرد، هیچ‌ نفهمید!

نوشته شده توسط admin در سه شنبه, ۳۱ فروردین ۱۳۹۵ ساعت ۴:۴۹ ق.ظ

دیدگاه


دو + 5 =