عشق واقعی به زمان نیاز دارد

عشق واقعی به زمان نیاز دارد

گروه خانواده و سلامت: عشق واقعی به زمان نیاز دارد و یک‌شبه اتفاق نمی‌افتد. گاها افراد شدیداً گرفتار جاذبه فیزیکی می شوند به هیچ وجه نمی‌توانند از هم دور شوند. مدام به هم فکر می‌کنند و همیشه درمورد هم حرف می‌زنند. علاقه وسواسی معمولاً به این دلیل با عشق اشتباه گرفته می‌شود که مردم معمولاً احساسات بی اساس خود را تحلیل منطقی می‌کنند. آنها تصور می‌کنند که اگر فردی مدام در ذهنشان است پس حتماً عاشقش هستند. علاقه وسواسی شبیه به شهوت است اما خیلی از آن گمراه‌کننده‌تر و مخرب‌تر. بااینکه شهوت وقتی افراد کم‌کم با هم آشنا می‌شوند، محو شده و از بین می‌رود اما علاقه وسواسی همچنان می‌ماند.
هرچه زمان و تلاش بیشتری را صرف یک علاقه وسواسی ناسالم کنید، این علاقه بیشتر و بیشتر خواهد شد. افرادیکه گرفتار این حس می‌شوند معمولاً تا جایی پیش می‌روند که کم‌کم خودشان را فراموش می‌کنند. از دست دادن هویت فردی چرخه شومی از رفتار ایجاد می‌کند که باعث می‌شود فرد بیشتر و بیشتر به طرف‌مقابل خود وابسته شده و خود را نابود کند.
حتی عشق یکطرفه هم می‌تواند به علاقه وسواسی تخریب‌کننده تبدیل شود. وقتی فردی باور دارد در رابطه‌ای است که اصلاً وجود ندارد، یا فردی انرژی بیشتری را نسبت به دیگری در رابطه صرف می‌کند، پایه و اساس علاقه وسواسی شکل می‌گیرد.
عشق واقعی به افراد کمک می‌کند رشد کنند اما علاقه وسواسی تضعیف‌کننده است. اگر تصور می‌کنید خودتان را گم کرده‌اید، اگر همیشه سعی دارید طرفتان را خوشنود کنید درحالیکه او مثل شما رفتار نمی‌کند. و اگر می‌بینید که همه تصمیمات زندگی‌تان را براساس احساسات و نیازهای آن فرد می‌گیرید، احتمالاً گرفتار علاقه وسواسی شده‌اید.
رابطه برگشتی رابطه‌ای است که خیلی زود بعد از تمام شدن یک رابطه دیگر شروع می‌شود. چنین روابطی ندرتاً براساس عشق هستند و افراد برای از بین بردن حس تنهایی بعد از تمام شدن رابطه قبلی به سراغ آن می‌روند.
رابطه برگشتی به این دلیل حسی شبیه به عشق دارد که فردی که آن را تجربه می‌کند، دوست دارد عاشق باشد. آنها به امن بودن در یک رابطه عاشقانه عادت کرده‌اند و دوست دارند دوباره آن امنیت را احساس کنند. خودشان را متقاعد می‌کنند که عاشق هستند درحالیکه درواقعیت امنیت و راحتی رابطه قبلی را از دست داده‌اند.
اگر یک رابطه قدیمی مدام جلو پیشرفت یک رابطه جدید را می‌گیرد می‌تواند به این معنا باشد که آن رابطه درحال برگشتن است. وقتی کسی درگیر برگشت رابطه شده است، به طور کامل رابطه قبلی را تمام نکرده است. هنوز هم سعی در حل مسائل و مشکلات حل‌نشده رابطه قبلی دارد. روابط برگشتی حسی شبیه به عشق دارند اما هنوز تحت‌تاثیر احساسات ناراحت‌کننده رابطه قبلی است.
اخیراً با خانمی صحبت کردم که حرف‌های چندان جالب و تحسین‌آمیزی درمورد همسرش نمی‌زد. البته شوهرش را بخاطر اینکه مردی فوق‌العاده و پدری دوست‌داشتنی بود تحسین می‌کرد. اینکه همیشه در کارهای خانه کمک می‌کرد و می‌توانست به راحتی به او تکیه کند و مردی وفادار است. می‌گفت دوستانش به او حسادت می‌کنند زیرا شوهرانشان به آن اندازه باملاحظه و مهربان نیستند. همینطور می‌گفت و می‌گفت ولی از لحن صحبتش متوجه شدم که امایی در کار است.
و آن «اما» این بود که او دیگر شور و هیجانی بین خود و شوهرش نمی‌بیند و به همین دلیل دیگر مطمئن نیست که هنوز عاشق همسرش است یا نه. او گفت، «من شوهرم را بعنوان یک انسان می‌پرستم. او واقعاً مرد خوبی است و می‌دانم که خیلی خوش‌شانس بوده‌ام که او را دارم. هیچوقت نمی‌خواهم فرزندانم را از او محروم کنم چون آنها عاشق او هستند. درواقع، همه شوهرم را دوست دارند. و به همین دلیل است که اگر حس واقعی‌ام را به کسی بگویم، همه تصور می‌کنند دیوانه‌ام. می‌دانم شاید احمقانه به نظر برسد اما دوستان طلاق‌گرفته زیادی دارم که دوباره ازدواج کرده‌اند. وقتی آنها را کنار شوهران جدیدشان می‌بینم می‌فهمم که چقدر اوضاع برای من بد شده است، چون آنها آنقدر در شور و هیجان هستند که دستانشان را از دست هم خارج نمی‌کنند. عکس‌های جذابشان را که در فیسبوک می‌بینم می‌فهمم که ازدواج خیلی متفاوت با آنهاست. شما اگر همسرتان را بعنوان یک انسان دوست داشته باشید اما بعنوان یک مرد عاشق او نباشید چه می‌کنید؟»
موضوع خیلی سنگینی بود و حس دلسوزی نکردن برای شوهر این خانم کار خیلی سختی بود چون واقعاً از او بعنوان یک شوهر وفادار و مهربان تعریف کرده بود. البته صفت‌هایی برای شوهرش استفاده نکرده بود و آنها هم جذاب، دارای جاذبه جنسی و وسوسه‌کننده و از این قبیل بود که زوج‌ها وقتی عاشق هم هستند برای هم استفاده می‌کنند. حس این زن چندان غیرمتداول نیست. با رسانه‌های اجتماعی مثل فیسبوک و توییتر که چشم ما را به زندگی دیگران باز می‌کند، خیلی ساده ممکن است بین زندگی خودتان و دیگران مقایسه‌هایی بکنید و به این نتیجه برسید که ازدواج شما دیگر به درد نمی‌خورد. اما چیزی که ما نمی‌فهمیم این است که در ازدواج همه چیز همانطور که همیشه به نظر می‌آید نیست. علاوه بر این، لازم نیست هیچوقت نگران ازدواج کسی غیر از خودتان باشید. و من فکر نمی‌کنم که تردیدهای این زن به معنی تمام شدن رابطه‌اش و برهم خوردن ازدواجش است زیرا هنوز می‌تواند روی مشکلاتی که عنوان کرده بود کار کند.
بدون اینکه اول همه تلاشتان را برای برگرداندن آن شور و هیجان به ازدواجتان و زنده کردن دوباره عشق با یک مرد خوب به کار گیرید، جدا شدن از او احمقانه است: این زن کاملاً مطمئن می‌گفت که قبلاً عاشق شوهرش بوده است و علاقه و احترام بسیاری برای او قائل بود. وقتی می‌خواست از او بعنوان یک شوهر یا پدر تعریف کند، از جملات تحسین‌برانگیزی استفاده می‌کرد. چنین تعریف و تمجیدهایی از طرف زن‌ها بسیار نادر است.
خوب این زن شوهری دارد که ارزش جنگیدن برایش را دارد و خودش هم خوب این را می‌دانست. همچنین می‌دانست که ترک کردن او اشتباه بزرگی است. به جز آن دوستانش که طلاق گرفته بودند و روابط پرهیجانی را دوباره تجربه می‌کردند، دوستان دیگری هم داشته که به زندگی او حسادت می‌کردند. این زن کاملاً مطمئن بود که قصد ترک کردن شوهرش را ندارد.
درست است که علاقه‌ای هم به دنبال کردن یک ازدواج سرد نداشت اما نمی‌خواست شوهر به این خوبی را ترک کند. بنابراین بهترین کاری که می‌تواند بکند این است که دوباره شعله عشقشان را روشن کند و هیجان را به رابطه‌شان برگرداند. خوشبختانه در گذشته این شعله فروزان عشق بین آنها وجود داشته اما چند سالی است که این شعله خاموش شده است. اینطور به نظر می‌آید که چیزهایی که او همیشه در شوهرش تحسین می‌کند برایش جذاب و تحریک‌کننده نیست اما چیزی که واقعاً متوجه نبوده این است که برای تغییر آن هم کار خاصی انجام نمی‌داده است. عقب نشسته و منتظر بوده است که هیجانی اتفاق بیفتد. و هربار که این اتفاق نیفتاده، مطمئن‌تر شده که دیگر عاشق همسرش نیست.
روشن کردن دوباره شعله عشق در ازدواج: اینجا می‌خواهم به چیزی اشاره کنم که مردم معمولاً کمتر درمورد آن حرف می‌زنند. بیشتر اوقات، وقتی آن زوج‌ها یا ازدواج‌هایی را می‌بینید که در آنها وابستگی جسمی زیادی وجود دارد، یکی از این دو چیز در ازدواج آنها وجود دارد: یا رابطه جدید است و یا دو طرف تلاش و تعهد زیادی برای نگه داشتن آن شعله به کار گرفته‌اند. صادقانه بگویم، همه معمولاً عقب می‌نشینند و منتظرند یکدفعه در رابطه‌شان آتش‌بازی شود. متاسفانه، این اصلاً واقعبینانه نیست. اگر مراقب نباشید، یکنواختی و پیش‌بینی‌پذیری زندگی روزمره شعله عشق را خاموش می‌کند.
خبر خوب اینکه، اگر واقعاً همسرتان را دوست داشته باشید، اگر کمی تلاش کنید آن شعله دوباره روشن می‌شود. مثلاً برای این زوج، هیچ چیز نمی‌تواند جلوشان را بگیرد که آخرهفته‌ها وقتی دونفره برای خودشان بگذارند تا بتوانند دوباره با هم ارتباط برقرار کنند. این هم چیز دیگری که افراد معمولاً نمی‌دانند: هرچه بیشتر رابطه‌جنسی با کسی داشته باشید، رابطه‌جنسی‌تان با او بهتر خواهد شد. نمی‌توانید این قسمت زندگی‌تان را نادیده بگیرید و توقع داشته باشید بیشترین لذت را به شما بدهد. باید مدام روی آن تمرین کنید. برای روشن کردن این شعله، اول باید پایه آن را روشن کنید. زوج‌های زیادی این کار را نمی‌کنند و بعد تعجب می‌کنند که چرا این شعله‌ها زود خاموش شدند. تصور من این است که اگر این زن، ارتباط جسمی با شوهرش و تفریح کردن با او را بالاترین اولویت زندگی‌اش قرار دهد، خیلی زود متوجه خواهد شد که شعله عشق و شور و هیجانی که می‌خواسته دوباره به رابطه‌اش برگشته است.

نوشته شده توسط admin در یکشنبه, ۱۹ شهریور ۱۳۹۶ ساعت ۱۰:۵۰ ق.ظ

دیدگاه


× 1 = هفت